دانلود و خرید کتاب رنج دلدادگی تئودور فونتانه ترجمه مرجان محمدی
تصویر جلد کتاب رنج دلدادگی

کتاب رنج دلدادگی

معرفی کتاب رنج دلدادگی

کتاب رنج دلدادگی نوشته تئودور فونتانه، داستانی زیبا و خواندنی از عشق پر فراز و نشیب میان دختری جوان و یتیم و افسری اشرافی است. رنج دلدادگی را مرجان محمدی به فارسی ترجمه کرده است.

درباره‌ی کتاب رنج دلدادگی

تئودور فونتانه کتاب رنج دلدادگی را در سال ۱۸۸۷ منتشر کرد. او در این داستان از زندگی دختری جوان و زیبا به نام لین نوشته است. لین که یتیم است از طریق خیاطی کردن زندگی‌اش را می‌گذارند. او به افسر جوان و خوشتیپی به نام بوتو دل می‌بازد. بوتو از خانواده‌ای اشرافی است اما عشق میان آن‌ها، عشقی پر فراز و نشیب و سخت است. جامعه‌ی حال حاضر آن‌ها، عشق میانشان را نامناسب می‌داند و رابطه‌شان را جدی نمی‌گیرد. بوتو به دلیل کار و موقعیتش، آینده‌ای درخشان در پیش دارد اما ممکن است که این عشق، این آینده‌ی را از بین ببرد.

تئودور فونتانه در کتاب رنج دلدادگی، در زمان انتشارش جنجال به پا کرد. چراکه به خوبی توانست رابطه‌ی افراد طبقات مختلف اجتماع را به تصویر بکشد

کتاب رنج دلدادگی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

علاقه‌مندان به رمان‌های عاشقانه از خواندن کتاب رنج دلدادگی لذت می‌برند. 

درباره‌ی تئودور فونتانه

تئودور فونتانه با نام کامل هنری تئودور فونتانه ۳۰ دسامبر ۱۸۱۹ در پروس به دنیا آمد. او نویسنده و شاعر آلمانی بود که در ۶۰ سالگی با نگارش رمان تاریخی خود با نام پیش از طوفان به عنوان نویسنده شناخته شد. از میان آثار دیگر او می‌توان به کتاب‌های افی بریست، رنج دلدادگی و آقای اشتشلین اشاره کرد. تئودور فونتانه در ۲۰ سپتامبر ۱۸۹۸ در ۷۸ سالگی در برلین، آلمان چشم از دنیا فروبست.

بخشی از کتاب رنج دلدادگی

هفته بعد از ویتسن بود و گاهی روشنایی خیره‌کننده روزهای دراز، تمام‌نشدنی به نظر می‌رسید. اما آن روز خورشید پشت برج کلیسای ویلمرسدورف رسیده بود و پرتوهایش که تمام روز بر زمین تابیده بودند، حالا جایشان را به سایه‌های عصر در باغچه جلوِ خانه می‌دادند، باغچه‌ای که آرامش کم‌وبیش افسانه‌ای‌اش چیزی از آرامش خانه کوچک، کم نداشت، خانه‌ای که خانم نیمپچ پیر و دخترخوانده‌اش لینه، کرایه‌نشینان آن بودند. خانم نیمپچ طبق معمول در اتاق نشیمن ـ که تمام عرض خانه را اشغال می‌کرد ـ کنار بخاری دیواری بزرگی نشسته بود که ارتفاعش به زور سی سانتی‌متر می‌شد. او به جلو خم شده و به کتری کهنه دوده‌گرفته‌ای خیره مانده بود که هرچند آب قل‌قل از لوله‌اش بیرون می‌ریخت اما درش هنوز تلق‌تلق می‌کرد. پیرزن دو دستش را به سمت خاکستر نیم‌سوز دراز کرد و چنان در افکارش غرق بود که صدای باز شدن در ورودی دالان و ورود پرهیاهوی شمایل خوش‌بنیه زن را به داخل اتاق نشنید. فقط وقتی او گلویش را صاف کرد و دوست و همسایه‌اش (خانم نیمپچ خودمان) را مهربانانه صدا کرد، سرش را به طرف دیگر اتاق گرداند و با کمی دلخوری جواب داد: «آه، خانم دُر، عزیزم، چه خوب کردید که سر زدید، آن‌هم از قصر چون بالاخره هر چه باشد آنجا قصر است و با آن برج و بارویش همیشه هم خواهد بود. بفرما بنشین... همین الآن دیدم شوهرت داشت جایی می‌رفت. حتماً امشب وقت بازی بولینگ چمنی‌اش است.»

مهمان، یعنی خانم دُر، که به گرمی مورد استقبال قرار گرفت، فقط خوش‌بنیه نبود بلکه بی‌تردید هیکلی باابهت هم داشت و این حس را ایجاد می‌کرد که خوش‌قلب است و قابل‌اعتماد و همچنین هوش بسیار محدودی دارد. معلوم بود که این ویژگی‌اش اصلاً برای خانم نیمپچ اهمیتی ندارد، چون دوباره تکرار کرد: «بله، شب بولینگ چمنی‌اش. ولی چیزی که می‌خواهم بگویم این است، عزیزم، که شوهرت دیگر نباید با آن کلاه این‌ور و آن‌ور برود. دیگر نخ‌نما شده و نگاهش که می‌کنی حسابی باعث آبروریزی است. باید آن را ازش بگیری و نویش را سرش بگذاری. حتی شاید اصلاً نفهمد... حالا بیا یک صندلی جلو بکش، خانم دُر، عزیزم، یا اصلاً روی آن چهارپایه بنشین... همان‌طور که می‌بینی، لینه رفته بیرون و دوباره مرا به حال خودم گذاشته.»

کافه کتاب
۱۴۰۱/۰۷/۳۰

روایت داستانی عاشقانه و زیبا حتما بخوانید یک کمی شبیه داستانهای روسی بود من دوسش داشتم 👌

حجم

۱۹۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

حجم

۱۹۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

قیمت:
۱۱۰,۰۰۰
۳۳,۰۰۰
۷۰%
تومان