کتاب استخوان خوک و دست های جذامی
معرفی کتاب استخوان خوک و دست های جذامی
کتاب استخوان خوک و دستهای جذامی، داستان جذاب و تاثیرگذار مصطفی مستور، نویسنده و پژوهشگر ایرانی است. این کتاب نام خود را از حدیثی از حضرت علی (ع) وام گرفته است. ماجرای آن درباره زندگی ساکنان مختلف ساکن یک برج مسکونی به نام «برج خاوران» است.
رمان استخوان خوک و دستهای جذامی در سال ۱۳۸۳ به عنوان بهترین رمان سال انتخاب شد و جایزه ادبی اصفهان را از آن خود کرد.
دربارهی کتاب استخوان خوک و دستهای جذامی
«به خدا سوگند که دنیای شما در نزد من پستتر و حقیرتر است از استخوان خوکی در دست یک جذامی.» حضرت علی (ع)
کتاب استخوان خوک و دستهای جذامی دربارهی داستانهای زندگی مردمی است که هرکدام دغدغهها و مشکلات خود را دارند و یک دانای کل زندگیشان را روایت میکند.
دانیال که با مادرش زندگی میکند و دچار عارضهای مادرزادی است، محسن که قرار است از همسرش جدا شود و نگران این است که زنش تنها فرزندشان را از او جدا کند، حامد که دانشجوی عکاسی است و عاشق نگاری شده که شبیه نامزدش مهناز است. نامزدی که از او دور است و در آمستردام درس میخواند، نوذر که به خاطر پول حاضر است دست به هر جنایتی بزند، دکتر مفید و همسرش افسانه که پسرشان سرطان دارد و دغدغهشان پیداکردن کسی است که بتواند به او مغز استخوان بدهد، سوسن که پس از سال ها امرار معاش از راه نادرست، حالا عشق را با شاعری به نام کیانوش تجربه میکند و پریسا که در یک مهمانی مورد تجاوز قرارگرفته و از آیندهاش نا امید است. به نظر میآید شخصیت محوری داستان، دانیال باشد چون بسیاری از جملات زیبای کتاب از زبان او نقل میشود. اما پایان کار این آدمها چه میشود؟ چه چیز انها را به آرامش میرساند؟ وجه مشترک این روایتهای موازی درد و اندوهی است که در آنها جریان دارد اما درد و اندوهی که با روزنهای به رستگاری میرسد.
بسیاری از منتقدین معتقدند که کتاب استخوان خوک و دستهای جذامی از برجستهترین آثار ادبیات روشنفکرانه دینی محسوب میشود.
کتاب استخوان خوک و دستهای جذامی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب استخوان خوک و دستهای جذامی یکی از زیباترین داستانهایی است که در میان ادبیات دینی به چشم میخورد. خواندن این کتاب برای دنبالکنندگان و علاقهمندان به این سبک کتابها، جذاب و دلچسب خواهد بود.
دربارهی مصطفی مستور
مصطفی مستور در سال ۱۳۴۳ در اهواز به دنیا آمد. تحصیلاتش را در رشتههای مهندسی عمران و کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه چمران اهواز کامل کرد و تا کنون کتابهای بیشماری به چاپ رسانده است. استخوان خوک و دستهای جذامی از معروفترین نوشتههای او و چند روایت معتبر، روی ماه خداوند را ببوس، پیادهروی روی ماه، حکایت عشقی بیقاف بیشین بینقطه و من گنجشک نیستم از آثار دیگر او است. مصطفی مستور حالا در تهران ساکن است و به نوشتن و ترجمه میپردازد.
جملاتی از کتاب استخوان خوک و دستهای جذامی
عاشق میشید و بعد عروسی میکنید و بعد بچهدار میشید و بعد حالتون از هم بههم میخوره و طلاق میگیرید. گاهی هم طلاقنگرفته باز میرید عاشق یکی دیگه میشید. لعنت به همهتون که حتا مِث مرغابیها هم نمیتونید فقط با یکی باشید. بوق نزن عوضی! صداش رو خاموش کن و گوش کن ببین چی دارم میگم! همهش هفتاد، هشتاد سال. یعنی اگه شانس بیارید، اگه خیلی زودتر ریقِ رحمت رو سر نکشید، خیلی که توی این خرابشده باشید هفتاد، هشتاد سال بیشتر نیست. لامسبا اگه هفتصد سال میموندید چیکار میکردید؟ گمونم خون هم رو تو شیشه میکردید. گرچه همین حالاش هم میکنید. یعنی غلطی هست که نکرده باشید؟ قسم میخورم هر کاری که خواستهید کردهید و اگه نکردهید لابد نتونستهید بکنید. مطمئنم از سرِ دلسوزی و اینجور چیزها نبوده که نکردهید. حکماً عرضهش رو نداشتهید. همین دیروز تو روزنامه خوندم یارو واسهٔ یک عوضیِ دوپای دیگهٔ مث خودش، زنش و بچهٔ دوسالهش رو گوشتاگوش سر بریده. گمونم اگه سهتا بچه هم داشت باهاشون همین کار رو میکرد. دنبالِ چی میگردید؟ آهای عوضیها! آهای با شما هستم! با شما که هر کدومتون فکر میکنید دهن آسمون باز شده و تنها شما از توش پایین افتادهید. اگه تا حالا کسی بِهِتون نگفته من میگم که هیچ آشغالی نیستید.
حجم
۸۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۸۷ صفحه
حجم
۸۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۸۷ صفحه
نظرات کاربران
و در صفت دنیا فرمود: به خدا سوگند که دنیای شما در نزد من پست تر و حقیرتر است از استخوانِ خوکی در دست جزامی. (امام علی ع) این حدیث فلسفه ی نام گذاری کتابه. طرح جلد قدیمی این کتاب مثل
فکر نمیکردم دیگه کتاب داستان یا رمان برای من کشش داشته باشه دیشب وقتی شروع کردم جذبش شدم وتا آخرش خواندم اواسط داستان با بیان حدیث امام علی(ع) غافلگیر شدم فهمیدم منظور نویسنده چیه افراد مختلفی به تصوبر کشیده شده بود که هر کدام
کتاب ۲۲۰ از کتابخانه همگانی، جذاب و خواندنی. به نظرم بهترین اثر این نویسنده محترم همین کتاب باشه !
کتابی کوتاه بود؛ اما به شدت تامل برانگیز. یک ساختمان پر از قصه. ساختمانی که نماد همه انسان ها بود و دیوانه ای که تنها عاقل همه قصه ها بود. ما انسان ها در طلب مدام، چیزهایی هستیم که خیلی وقت ها حتی
بهترین رمان این نویسندهی بدِ تنبلِ پرکار. بد چون توی آثار معدودی (دو کتاب) به نتیجه ی خوبی که از یه داستان انتظار میره رسیده و این برای کسی که این قدر پرکاره واقعا فاجعه ست. تنبل چون که به صرف پا
مو بر تنم راست شد چهقدر کیفور شدم و چهقدر راضیام از وقتی که بیش از اندازه برای چنین کتاب کمحجمی گذاشتم... در یک کلام: لذیذ بود!
سال ۸۸ برای بار اول نسخه کاغذیش رو خوندم و خیلی لذت بردم ازش و برای بار دوم در پایان ۹۸ بعد ۱۰ سال! نمیدونم اما برای اون سالها خوب بود اما برای بار دوم اصلا جذب نشدم . شاید
آخر کتاب ،فضانورده ها ، گیج ، مست ، معلق... مثل ما در انتهای کتاب!
خیلی پر کشش و جذاب
چه عنوان زیبایی: «استخوانهای خوک و دستهای جذامی». واقعاً کتاب خوبی نبود. داستان بیسر و ته است و زندگیهای موازیِ کتاب ، تنها ارتباطشان حضور در دنیایی است که از استخوان خوک در دستهای جذامی پستتر است. عشقها کاملاً مسخره به