بریدههایی از کتاب استخوان خوک و دست های جذامی
۳٫۸
(۱۷۱)
. دربارهٔ حقوق زن مطلب چاپ میکردی، اما همون وقت داشتی حقوحقوقِ یکی از همین زنها رو توی خونهٔ خودت لِه میکردی.
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
از پشت شیشهٔ ماشین دیدمت که داشتی گریه میکردی.
آلوین (هاجیك) ツ
«از دل هر کلمه، همهٔ کلمهها ــ هر قدر هم که شاد باشند ــ یواشیواش چیزی شور و شفاف تراوش میکنه. چیزی که بهش میگند اندوه. اینطوریهاست که اگه ته اقیانوسها یا روی قلهٔ کوهها هم مخفی شده باشید، اون مایعِ شور و شفاف میآد سراغتون. اینطوریهاست که از درون ویران میشید. ذرهذره ذوب میشید و توی اون مایع غرق میشید. یعنی توی اون مایع حل میشید.»
اِیْ اِچْ|
و در صفت دنیا فرمود: بهخدا سوگند که دنیای شما در نزد من پستتر و حقیرتر است از استخوانِ خوکی در دستِ جذامی.
ــسیّدحجّتـــ
«اگه زنها نبودند، اگه تو نبودی، من نبودم. هیچکس نبود.»
ــسیّدحجّتـــ
همهش هفتاد، هشتاد سال. یعنی اگه شانس بیارید، اگه خیلی زودتر ریقِ رحمت رو سر نکشید، خیلی که توی این خرابشده باشید هفتاد، هشتاد سال بیشتر نیست. لامسبا اگه هفتصد سال میموندید چیکار میکردید؟
زهرا۵۸
... بوده و هست. از نیستی به هستی درنیامده. با هر چیز هست، بیآنکه همنشینِ آن باشد و چیزی نیست که از او تهی باشد.
اِیْ اِچْ|
قسم میخورم هر کاری که خواستهید کردهید و اگه نکردهید لابد نتونستهید بکنید. مطمئنم از سرِ دلسوزی و اینجور چیزها نبوده که نکردهید. حکماً عرضهش رو نداشتهید.
Autumn
هر که او را نشناسد، به او اشاره کند و هرکه به او اشارت کند، محدودش انگاشته. آنکه گوید در کجاست؟ او را در چیزی نهاده و آنکه گوید بر چیست؟ دیگر جاها را از او تهی دانسته.
ــسیّدحجّتـــ
یعنی غلطی هست که نکرده باشید؟ قسم میخورم هر کاری که خواستهید کردهید و اگه نکردهید لابد نتونستهید بکنید.
sosoke
«کلمات، منظورم همهٔ کلماته، هر معنایی که داشته باشند یا نداشته باشند، مقدس باشند یا پوچ، زشت باشند یا زیبا، توی یه چیز مشترکاند. یعنی وقتی خوب به اونها نگاه کنید میبینید با همهٔ فرقهایی که باهم دارند از یه نظر بههم شبیهاند، از یه نظر همهشون سروته یک کرباساند. میدونید اون چیز چیه؟» دقیقهای سکوت کرد و به تکتکِ شنوندگانِ خاموشش نگاه کرد. «همهشون پُر از اندوهاند.»
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
اگه قرار باشه مردها از این دنیا گورشون رو گم کنند و برند، بِهِت قول میدم که هر چی جنگ و کشتار و کثافتکاریهای دیگه رو با خودشون میبرند. دنیا عینهو گوشت خرگوش میمونه؛ نصف حلال، نصف حرام. زن نصفهٔ حلال دنیاست. هر چی کثافتکاری و گندکاری هست توی مردهاست. هر کی قبول نداره ورداره آمار رو بخونه. تاریخ رو بخونه.
ــسیّدحجّتـــ
همهش هفتاد، هشتاد سال. یعنی اگه شانس بیارید، اگه خیلی زودتر ریقِ رحمت رو سر نکشید، خیلی که توی این خرابشده باشید هفتاد، هشتاد سال بیشتر نیست. لامسبا اگه هفتصد سال میموندید چیکار میکردید؟
هانیه سادات
بهخدا سوگند که دنیای شما در نزد من پستتر و حقیرتر است از استخوانِ خوکی در دستِ جذامی.
کاربر ۱۶۴۲۵۴۹
تنها چیزی که الان میدانم این است که دوست داشتن ربطی به مکان و زمان ندارد. من اینجا همانقدر دوستت دارم که در ایران.
هانیه سادات
دربارهٔ حقوق زن مطلب چاپ میکردی، اما همون وقت داشتی حقوحقوقِ یکی از همین زنها رو توی خونهٔ خودت لِه میکردی.
amid :)
لعنت به همهتون که حتا مِث مرغابیها هم نمیتونید فقط با یکی باشید
کاربر ۱۶۴۲۵۴۹
در صفت دنیا فرمود: بهخدا سوگند که دنیای شما در نزد من پستتر و حقیرتر است از استخوانِ خوکی در دستِ جذامی.
ونوشه
«عاشق میشید و بعد عروسی میکنید و بعد بچهدار میشید و بعد حالتون از هم بههم میخوره و طلاق میگیرید. گاهی هم طلاقنگرفته باز میرید عاشق یکی دیگه میشید. لعنت به همهتون که حتا مِث مرغابیها هم نمیتونید فقط با یکی باشید.
شیلا در جستجوی خوشبختی
مادربزرگ میگه آدمها وقتی میمیرند میرند پیشِ خدا. پدربزرگ حالا پیش خداست؟»
صدای آژیر لحظهبهلحظه بلندتر میشد و وقتی به بالاترین حد خود رسید، اینبار آهسته و آهستهتر شد تا بهکلی محو شد.
«گمونم همینطور باشه.»
«پیش خدا جای بدیه؟»
«نه، کی این رو گفته؟»
«کسی نگفته، پس چرا شما برای پدربزرگ گریه میکردید؟»
سید مهدی سرخان
بهخدا سوگند که دنیای شما در نزد من پستتر و حقیرتر است از استخوانِ خوکی در دستِ جذامی.
melodious_78
«وقتی آدمها رفتند کرهٔ ماه، با خودم گفتم لعنت به اونها که به ماه هم رحم نکردند. گفتم ماه رو هم آلوده کردند. گفتم لعنت به انسان که ماه رو هم با قدمهاش ناپاک کرد.»
شیلا در جستجوی خوشبختی
لعنت به همهتون که حتا مِث مرغابیها هم نمیتونید فقط با یکی باشید
Autumn
اگه مرگ نباشه، آدمها از بزرگترین خطر و بزرگترین تهدیدِ هستی نجات پیدا میکنند. آدمها برای چی از مریضی میترسند؟ برای اینکه بیماری همسایهٔ دیواربهدیوار مرگه. برای چی از تصادف با ماشین میترسند؟ برای اینکه در تصادف احتمالِ مرگ زیاده. برای چی از قبرستون و مُرده میترسند؟ برای اینکه قبرستون یعنی خونهٔ مرگ.
ــسیّدحجّتـــ
«اون پایین دارید چیکار میکنید؟ با شما هستم! با شما عوضیها که عینهو کرم دارید تو هم میلولید. چی خیال کردید؟ همهتون، از وکیل و وزیر گرفته تا سپور و آشپز و پروفسور، آخرش میشید دو عدد. خیلی که هنر کنید، خیلی که خبر مرگتون به خودتون برسید، فاصلهٔ دو عددتون میشه صد. صدام رو میشنفید؟ میشید یه پیرمرد آبزیپوی عوضیِ بوگندو. کافیه دور تند نیگاش کنید. همین که دور تند نیگاش کردید میفهمید چه گَندی زدهید. میفهمید چه چیز هجو و مزخرفی درست کردهید. حالا با این عجله کدوم جهنمی قراره برید؟ قراره چه غلطی بکنید که دیگرون نکردهند؟ واسهٔ چی سر یه مستطیل یا مربع خاکی دخل هم رو درمیآرید؟ بدبختها! شما بهخودیخود بدبخت هستید، دیگه واسهٔ چی اوضاع رو بدتر میکنید؟»
aseman
اگه خیلی زودتر ریقِ رحمت رو سر نکشید، خیلی که توی این خرابشده باشید هفتاد، هشتاد سال بیشتر نیست. لامسبا اگه هفتصد سال میموندید چیکار میکردید؟ گمونم خون هم رو تو شیشه میکردید. گرچه همین حالاش هم میکنید. یعنی غلطی هست که نکرده باشید؟ قسم میخورم هر کاری که خواستهید کردهید و اگه نکردهید لابد نتونستهید بکنید. مطمئنم از سرِ دلسوزی و اینجور چیزها نبوده که نکردهید. حکماً عرضهش رو نداشتهید.
محمد
یعنی غلطی هست که نکرده باشید؟ قسم میخورم هر کاری که خواستهید کردهید و اگه نکردهید لابد نتونستهید بکنید. مطمئنم از سرِ دلسوزی و اینجور چیزها نبوده که نکردهید. حکماً عرضهش رو نداشتهید.
زهرا۵۸
«عاشق میشید و بعد عروسی میکنید و بعد بچهدار میشید و بعد حالتون از هم بههم میخوره و طلاق میگیرید. گاهی هم طلاقنگرفته باز میرید عاشق یکی دیگه میشید. لعنت به همهتون که حتا مِث مرغابیها هم نمیتونید فقط با یکی باشید.
زهرا۵۸
«عاشق میشید و بعد عروسی میکنید و بعد بچهدار میشید و بعد حالتون از هم بههم میخوره و طلاق میگیرید. گاهی هم طلاقنگرفته باز میرید عاشق یکی دیگه میشید. لعنت به همهتون که حتا مِث مرغابیها هم نمیتونید فقط با یکی باشید.
رضا
بهخدا سوگند که دنیای شما در نزد من پستتر و حقیرتر است از استخوانِ خوکی در دستِ جذامی.
Alireza2027
حجم
۸۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۸۷ صفحه
حجم
۸۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۸۷ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰۵۰%
تومان