دانلود و خرید کتاب من والت ویتمن ام! والت ویتمن ترجمه محسن توحیدیان
تصویر جلد کتاب من والت ویتمن ام!

کتاب من والت ویتمن ام!

نویسنده:والت ویتمن
انتشارات:نشر روزگار
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۱۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب من والت ویتمن ام!

«من والت ویتمن‌ام!» گزیده اشعار شاعر آمریکایی والت ویتمن با ترجمه محسن توحیدیان است. والت ویتمن، شاعر و روزنامه نگار آمریکای در ۱۸۱۹ در خانواده پرجمعیتی در «لانگ آیلند» نیویورک متولد شد و دوران کودکی‌اش همزمان با دوران برده داری در ایلات متحده بود. ویتمن از کودکی عاشق طبیعت بود در مطالعاتش درباره تفکر کلاسیک جهلن از «گوته»، «هگل» و «امرسون» دنباله روی می‌کرد. او شغل های زیادی همچون، ویراستاری، نویسندگی در چند گاهنامه همچون «بروکلین ایگل» و «بروکلین تایمز» را تجربه کرد و در روزنامه تازه تاسیس ایالت نیو اورلئان هم قلم زد. ویتمن بیش‌تر وقت خود را در کتابخانه‌ها و به مطالعه در حوزه‌های گوناگون می‌گذراند. مطالعات او را عرصه‌های مختلفی از ادبیات، موسیقی و تئاتر گرفته تا ستاره‌شناسی در بر می‌گرفت. ویتمن همزمان با کار در روزنامه، شعرها و پاورقی‌های خود در مجلات همگانی منتشر می‌کرد و در فعالیت‌های عمده‌ی طرفداران دموکراسی هم شرکت می‌نمود. اتو در سال ۱۸۵۵ مهمترین اثر خود یعنی مجموعه‌ی شعر «برگهای علف» را منتشر کرد که از لحاظ زبان و فنون شاعری با سایر آثار هم‌دوره‌ی خود قابل قیاس نیست. او این کتاب را با سرمایه شخصی خودش منتشر کرد. ویتمن در همان سال، چکامه‌ی «Song of Hiawatha» را نوشت که توانست در بین شاهکارهای رزمی آمریکا قرار گیرد.«برگ‌های علف» در سال ۱۸۶۰ برای بار سوم به چاپ رسید و مورد اقبال خوانندگان قرار گرفت. در دوران جنگ های داخلی آمریکا ویتمن در واشنگتن کار می‌کرد و در رابطه با ترور «آبراهام لینکلن» و حقایق تلخ آمریکا و دشواری‌های جنگ داخلی، شعرهای جدی و تلخ نوشت.او شعر «آوازهای طبل» را در تاثیر از جنگ داخلی آمریکا سرود و در آن، از امید و آرزو برای سازش و آشتی آمریکای شمالی و جنوبی سخن گفت و در سال ۱۸۷۱ منظومه «چشم‌انداز دموکراسی» را سرود.در آغاز سال ۱۸۷۳، ویتمن از سکته‌ای فلج‌کننده رنج می‌برد و مادرش نیز در ماه می همان سال درگذشت. این دو پیشامد، ویتمن را فرسود و به ورطه‌ی افسردگی انداخت. از تنهایی گریخت، به «نیوجرسی» رفت و با برادرش زندگی کرد و درسال ۱۸۷۵«یادداشت‌های دوران جنگ» را منتشر کرد. آخرین اثر او «درخت‌ها» بود که در سال ۱۸۸۸منتشر شد و چهارسال بعد در ۲۶ مارس ۱۸۹۲ در خانه خود درگذشت. بدن او را هزار نفر در سه ساعت دیدند و بر او گل افشاندند، به طوری که جسد شاعر، زیر آوار گل‌های زائرانش دیده نمی‌شد: شناخته‌ها آیا جز برای سفر به ناشناخته‌هایند؟ و زندگانی آیا جز برای مرگ؟
مهیار
۱۳۹۸/۰۴/۱۹

بعضی از شعرهاش به نظرم خیلی معمولی اومد،نمیدونم مشکل از طرز ترجمس یا شعرهای والت ویتمن رو فقط یه آمریکایی میتونه کاملا درک کنه و لذت ببره،ولی در کل خوب بود و راضی ام ازش.

کاربر ۱۵۸۴۸۲۳
۱۳۹۹/۰۱/۱۹

بسیار عالی ، واقعا عمیق و ارزشمند و پرامید

« امید »
۱۳۹۷/۰۸/۱۵

ترجمه های نمونه که خوب نیست مترجم باید کمی شاعر هم باشه و کمی آزاد ترجمه کنه البته اصل شعر نمی‌دونم چه کیفیتی داره

سفر کرده‌ام راهی دراز را تنها برای آن که در تو بنگرم
مسیح
به نجوا گفت: «دوست‌ات دارم تمامِ عمر تا که بمیرم. سفر کرده‌ام راهی دراز را تنها برای آن که در تو بنگرم، بر تو دست بسایم. چرا که نمی‌توانستم بی آن که یک بار دیده باشمت به مرگ تن دهم. برای آن که می‌ترسیدم از کف داده باشمت.»
zarashiri
چه کم می‌دانی از این آتش که در من برای تو می‌سوزد.
El Santo
شناخته‌ها آیا جز برای سفر به ناشناخته‌هایند؟ و زندگانی آیا جز برای مرگ؟
Fa
کسی چون تو را با شاعری چون من چه‌کار؟! شعرهای مرا دور بینداز و با آن‌چه که می‌فهمی آرام شو
.
من به هیچ‌کس آرامش نمی‌دهم و تو هرگز مرا باور نمی‌کنی.
msadeq
ای غریبه که می‌گذری به دیدارم بیا و بخواه که با من سخن بگویی چرا نباید با من سخن بگویی؟ چرا نباید با تو سخن بگویم؟
mehrdad rahimi
کسی چون تو را با شاعری چون من چه‌کار؟! شعرهای مرا دور بینداز و با آن‌چه که می‌فهمی آرام شو؛
mehrdad rahimi
چه کم می‌دانی از این آتش که در من برای تو می‌سوزد.
مسیح
-کسی را عاشقانه دوست می‌داشتم و عشق‌ام بازنیامد
Fa
شناخته‌ها آیا جز برای سفر به ناشناخته‌هایند؟ و زندگانی آیا جز برای مرگ؟
AmirHossein
سرانجام، با مهربانی بگذارید به پرواز درآیم از دروازه‌های بسته‌ی برج از بند قفل‌های گران. بگذارید بی‌صدا بخرامم و با کلید مهربانی، با زمزمه‌ای قفل‌ها بگشایم. درها بگشا ای روح! - چه سخت نگهم داشته‌ای ای جسم مردنی! - چه سخت گرفته‌ای مرا ای عشق!
Farzaneh Parsinejad
خاموش و حیران زمانی که پسربچه بودم به خاطر می‌آورم که هر یک‌شنبه واعظ شهر با کلام خود می‌کشید خدایی را که همیشه سرگرم ستیزه است با بنده‌ای یا تنابنده‌ای ...
☆Nostalgia☆
اما به ناگاه ما در یکدگر نگریستیم و اکنون تماشا کن! تو بیش‌تر از تمام هدیه‌های جهان به من بخشیده‌ای.
mehrdad rahimi
ای که گه‌گاه، خاموش به سوی تو می‌آیم برای آن که با تو باشم، تا کنارت راه بروم یا نزدیک‌ات بنشینم، یا در اتاقی با تو بمانم. چه کم می‌دانی از این آتش که در من برای تو می‌سوزد.
AmirHossein
-کسی را عاشقانه دوست می‌داشتم و عشق‌ام بازنیامد اما از آن عشق است که سروده‌ام این ترانه‌ها را.
AmirHossein
دو موج شادمان که بر هم می‌غلطیم و خیس می‌کنیم اندام یک‌دیگر را. ما همان هواییم روشن و پذیرا نافذ و نفوذناپذیر. ما برف، باران، زمهریر و تاریکی، هر فرآورده و هر تأثیر در جهانیم ما چرخیده‌ایم چرخیده‌ایم تا دوباره به خانه بازگردیم. پس باطل کرده‌ایم همه‌چیز را هرچیزی را جز آزادی هرچیزی را به جز شادکامی‌مان.
Farzaneh Parsinejad
و بر فراز همه‌ی آنان آسمان است! آسمان! بعید و دور از دست؛ که گریخته با آذین ستارگان جاودانش...
Ehsan Agp
ای غریبه که می‌گذری به دیدارم بیا و بخواه که با من سخن بگویی چرا نباید با من سخن بگویی؟ چرا نباید با تو سخن بگویم؟
Eli N
من به هیچ‌کس آرامش نمی‌دهم و تو هرگز مرا باور نمی‌کنی.
.

حجم

۱۰۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۱۰۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
تومان