دانلود و خرید کتاب سیمای زنی در میان جمع هاینریش بل ترجمه مرتضی کلانتریان
تصویر جلد کتاب سیمای زنی در میان جمع

کتاب سیمای زنی در میان جمع

معرفی کتاب سیمای زنی در میان جمع

کتاب سیمای زنی در میان جمع نوشتهٔ هاینریش بل نویسندهٔ برندهٔ جایزه نوبل است با ترجمهٔ مرتضی کلانتریان در نشر آگه منتشر شده است.

درباره کتاب سیمای زنی در میان جمع

هاینریش بل دربارهٔ کتاب سیمای زنی در میان جمع می‌گوید: «می‌خواستم داستان زنی آلمانی را در اواخر چهل‌سالگی بازگویم که بارِ تاریخ را از ۱۹۲۲ تا ۱۹۷۰ به دوش دارد».

هاینریش بُل برای شرح زندگینامهٔ لنی که شخصیت اصلی داستان سیمای زنی در میان جمع است، ابتدا از زمان حال و از ۴۸ سالگی لنی آغاز می‌کند و پس از شرح بسیاری از خصوصیات او در این سن به گذشته می‌رود و سیری بلند در گذشته و خاطرات دور زندگی او دارد و همان‌طور که در گذشته غوطه‌ور شده، ناگهان لحن روایت عوض می‌شود و این بار با لحنی دیگر روال زندگی لنی را از گذشته به حال و سپس آینده به تصویر می‌کشد. پیرامون لنی بیش از ۱۲۵ شخصیت خودنمایی می‌کنند که هر یک نماینده طیف گسترده‌ای از جامعه آن زمان آلمان هستند. بُل در این اثر هم جامعه سرمایه‌داری و هم نظام کمونیستی را هدف پیکان تیز انتقاد خود قرار می‌دهد.

بُل در «سیمای زنی در میان جمع»، فساد اخلاقی و حرص به مال‌اندوزی را در همه شئون جامعه می‌بیند و با طنزی سراسر انسانی همهٔ جوانب آن را می‌شکافد و نمایش می‌دهد و مقام و مرتبه اجتماعی، ثروت و جایگاه سیاسی، درجات علمی و دانشگاهی منهای انسان‌دوستی را به باد تمسخر می‌گیرد و از ریاکاری و تظاهر به تقوا و پاک‌دامنی در عین گناه پرده برمی‌دارد.

بُل عاشق مردمان ساده و بی‌غل‌وغش است و در میان آن‌ها احساس راحتی می‌کند. زنان مخلوق او به‌جای لذت‌جویی و شهوت‌پرستی ترحم و همدردی را در خواننده برمی‌انگیزند و به خواننده حتی فرصت نمی‌دهد جز این بیندیشد. در سراسر «سیمای زنی در میان جمع» صفحه‌ای نیست که در آن بُل طنز و همدردی با انسان‌ها را از یاد ببرد.

خواندن کتاب سیمای زنی در میان جمع را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی جهان پیشنهاد می‌کنیم. 

درباره هاینریش بل

هاینریش بل متولد ۱۹۱۷ است و در ۱۹۸۵ از دنیا رفته است. این نویسندهٔ آلمانی برنده نوبل بیش‌تر کتاب‌هایش دررابطه‌با جنگ جهانی است.

در ۲۰ سالگی پس از اخذ دیپلم در یک کتاب‌فروشی مشغول به کار شد اما سال بعد هم‌زمان با آغاز جنگ جهانی دوم، به خدمت سربازی فراخوانده شد و تا ۱۹۴۵ را در جبهه‌های جنگ بود.

با این‌که خانواده‌اش با نازی‌ها و حزب ناسیونال سوسیالیسم مخالف بودند، او در ابتدا با آن‌ها همدلی داشت. نامه‌هایی که بل از جبهه جنگ به دوست دختر و همسر آینده‌اش، آنه ماری، می‌نوشت به‌خوبی این مدعا را اثبات می‌کند. اما پس از زخمی شدن در جبهه شرق، دیدگاهش تغییر کرد و به عمق فاجعه جنگ و جنایت رژیم نازی پی برد.

در ۱۹۴۷ اولین داستان‌های خود را منتشر کرد و با چاپ «قطار به موقع رسید»، در ۱۹۴۹ مشهور شد. بل در ۱۹۵۱ با برنده‌شدن در جایزه ادبی گروه ۴۷ برای داستان «گوسفند سیاه» موفق به دریافت اولین جایزه ادبی خود شد.

در ۱۹۷۱ ریاست انجمن قلم آلمان را بر عهده گرفت و تا ۱۹۷۴ ریاست انجمن بین‌المللی قلم را پذیرفت. او در ۱۹۷۲ به عنوان دومین آلمانی، بعد از توماس مان، جایزه ادبی نوبل را از آن خود کرد.

هاینریش بُل عاشق مردمان ساده و بی‌غل‌وغش است و قهرمانان داستان‌های او درماندگان و شکست‌خوردگان‌اند، اما بُل آنها را شکست‌خورده نمی‌داند.

از جمله مهم‌ترین آثار وی می‌توان به این موارد اشاره کرد: «قطار به موقع رسید»، «بیلیارد در ساعت نه و نیم»، «عقاید یک دلقک»، «سیمای زنی در میان جمع»، «آبروی از دست رفته کاترینا بلوم» و «شبکه امنیتی».

بخشی از کتاب سیمای زنی در میان جمع

«قهرمان اصلی، در این قسمت، یک زن آلمانی ۴۸ ساله است. قد او یک متر و هفتاد و یک سانتی‌متر و وزن او در حدود شصت و هشت کیلو و هشت‌صد گرم است؛ یعنی با اختلاف سیصد یا چهارصد گرم، وزن ایده‌آل برای چنین قدی. رنگ چشمانش چیزی است بین آبی تند و سیاه. انبوه موهای براق و بلوندش، که کمی به خاکستری می‌زند و او آن‌ها را به روی شانه‌هایش افشان می‌کند، به سرش حالتی می‌دهد که گویی کلاهی طلایی بر تارکش گذاشته باشند. این زن لنی فایفر نام دارد.

نام خانوادگی پدری‌اش گرویتن است، او سی و دو سال تمام، البته با چند تا قطع و وصل، به امر عجیب و غریبی اشتغال داشت که در عرف متداول و مرسوم به آن «کار» می‌گویند: در ابتدا، پنج سال به صورت کارمند غیرمتخصص در مؤسسه پدرش و بعد، بیست‌وهفت سال تمام، به عنوان کارگر غیرمتخصص در امر گل‌آرایی، نزد سایرین. بعد از این‌که، در اوج تورم، تنها دارایی غیرمنقولش را که عبارت از خانه باشکوهی بود و در مرکز شهر جدید قرار داشت و چهارصد هزار مارک می‌ارزید، از روی دست و پا چلفتی به ثمن‌بخس می‌فروشد، بدون دلیل قانع‌کننده‌ای ــ نه پیری و نه مریضی را می‌تواند عنوان کند ــ کارش را رها می‌کند، به‌طوری که در حال حاضر تقریبا درآمدی برای گذران زندگی ندارد.

دوران شوهرداری او بیش از سه روز طول نکشیده است: در سال ۱۹۴۱، به مدت سه روز، زن یک افسر جزء ارتش آلمان می‌شود که ثمره آن حقوق وظیفه ناچیزی است که تاکنون هیچ‌گونه تغییری در میزان آن داده نشده است. در حال حاضر به‌طور قطع می‌توان گفت که لنی ــ نه‌تنها از لحاظ مالی ــ بلکه از جمیع جهات در وضع بسیار دشواری قرار دارد، مخصوصا از وقتی که پسر محبوبش در زندان به‌سر می‌برد.

اگر لنی موهایش را کوتاه کند و به رنگ خاکستری درآورد، به نظر زن چهل‌ساله‌ای می‌آید که خوب مانده باشد؛ حال آن‌که با بلند و افشان کردن آن‌ها، تضادی را که بین آرایش مو به سبک جوان‌ها و صورتی که دیگر جوان نیست ایجاد می‌شود نمایان‌تر می‌سازد؛ به طوری که هر کس به او نگاه کند دست‌کم پنجاه سال را به او می‌دهد. البته سن واقعی او همین است، اما او با این نوع آرایش نه تنها این شانس را از دست می‌دهد که کم‌سن و سال‌تر جلوه کند، بلکه باعث می‌شود تا مردم به او به صورت یک زن بلوند رنگ و رورفته‌ای نگاه کنند که در جست‌وجوی شهوت‌رانی و خوشگذرانی است.»

معرفی نویسنده
عکس هاینریش بل
هاینریش بل

هاینریش بل با نام کامل هاینریش تئودور بل (زاده‌ی ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷، کلن، آلمان - درگذشته در ۱۶ جولای ۱۹۸۵، بورنهایم-مرتن، نزدیکی کلن، آلمان غربی)، نویسنده‌ی آلمانی و برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات در سال ۱۹۷۲ است. رمان‌های کنایه‌آمیز بل در باب رنج‌های زندگی آلمانی‌ها در طول جنگ جهانی دوم و پس از آن، روان‌شناسی ملت در حال تغییر آلمان را به تصویر می‌کشد.

parastoo
۱۳۹۹/۰۱/۲۹

سیمای زنی در میان جمع. از عنوان کتاب انتظار داشتم چیزی باشد شبیه جان شیفته و آنِت. ولی با شاهکار تازه‌ای روبه‌رو شدم. این‌قدر روایت نویی بود که توضیحش را نمی‌دانم. درباره‌ی زنی بود و نبود! نویسنده‌ای که خودش از

- بیشتر
كياوش
۱۳۹۵/۰۶/۳۱

واسه کسی که با ادبیات آلمان آشناست و تاریخ معاصر آلمان رو نسبتا میشناسه ، حتما توصیه میکنم کتاب رو از دست نده ، کتاب خوبیه واسه شناخت جامعه آلمان و تاثیری جنگ دوم جهانی روش گذاشته.

cuttlas
۱۳۹۵/۰۹/۱۳

این کتاب فوق العادست...بیهوده نگفته بهترین کتابشه...نثرش واقعا عحیبه....من دوبار خوندمش؛ امیدوارم بازم وقت کنم برای مطالعه اش...پیشنهاد میکنمش

موصیو
۱۳۹۴/۰۶/۱۲

این کتاب به نظرم قدرتمندترین کتاب هاینریش بل و یکی از بهترین کتابهاییه که در عمرم خوندم! خیلی دوست داشتم همیشه کنارم باشه و هر وقت خواستم بتونم یه سری به بعضی قسمتهاش بزنم، ممنون طاقچه که با تخفیف گذاشتی همچین

- بیشتر
AnaHitA
۱۳۹۹/۰۷/۱۲

این آخرین کتابی بود که من از هانریش بل خوندم. حدود ۱۰ سال پیش. و در حقیقت باعث شد که از خوندن آثارش خسته بشم. با اینکه موضوع خوبی داره که شخصیت یک آدم دیگه رو از دور دقیق دنبال

- بیشتر
پرنیان
۱۳۹۹/۰۴/۲۴

سلام. لطفاً به طاقچه بی‌نهایت اضافه‌ش کنید.🌻

پیله
۱۳۹۵/۰۷/۰۷

من عقاید یک دلقک رو دوس داشتم ،شاهکاره واقعا، نان سال های جوانی هم خوبه

mahdokht
۱۳۹۴/۰۸/۲۸

از کتابهای مورد علاقه ی من هست.خواننده را وارد زندگی ، هیاهو و ترس در جنگ جهانی دوم میکنه و شخصیت های مختلفی رونشون میده که واقعا شناختنشون خالی از لطف نیست.

Hodiii
۱۳۹۷/۰۸/۱۲

ترجمه درجه یک، هر چند کتاب محبوب من بین آثار هانریش بل نیست

a.azizi
۱۳۹۵/۰۳/۱۵

سلام چون این کتاب رو جزو صد کتاب برتر قرن می شناسند، به سراغش رفتم. به نظرم اگه فرصت مطالعه دارید اولویت رو برای دیگر کتابها بذارید. من که با خوندن این کتاب چیز زیادی عایدم نشد.

همیشه سعی می‌کرد که روحیه کرامپ را تقویت کند؛ دستی به نشانه محبت به شانه‌اش می‌زد و می‌گفت: «عزیز من، از مزایای جنگ سود ببر، چون صلح واقعا وحشتناک خواهد بود!»
شاخه نبات
«یک اصل مسلم پذیرفته شده این است که به دشمن بیش از آن‌چه برای‌رسیدن‌به‌یک‌هدف نظامی مشخص لازم است ظلم و ستم واردنشود. نتیجه‌ای که از این اصل گرفته می‌شود این است که اعمال زیر جایز نیست: ۱. به کار بردن زهر یا سلاح‌های سمی دیگر. ۲. قتل. ۳. مجروح کردن یا کشتن زندانیان. ۴. امتناع از تضمین زندگی مصون از تعرض. ۵. به‌کارگیری‌سلاح‌هایی‌که‌ثمری‌جزدردورنج‌بیهوده برای افرادندارد. ۶. استفاده از پرچم سفید به عنوان پرچم ملی و یا استفاده از اونیفورم و نشان‌های دشمن و علائم صلیب سرخ (توجه:به غیر از موارد مربوط به حیله جنگی!) ۷. ضبط یا از بین بردن بدون دلیل اموال و دارایی دشمن. ۸. در تنگنا گذاشتن تبعه کشور دشمن برای جنگیدن علیه کشور خود. (رجوع شود به: آلمانی‌های لژیون خارجی فرانسه).»
علیرضا
چیز عجیب این است که هرچه پولدارتر می‌شود، آدم‌تر می‌شود و خصائص آدمی بیشتر در او به‌وجود می‌آید... به نحوی که شب آتش‌زدن رایشتاک، دستش را به هیچ نوع غارت و چپاولی آلوده نمی‌کند. او حالا دیگر خیلی مد روز رفتار می‌کند، ساعت‌ها به همراه زنش در کافه‌های طراز اول می‌نشیند، حتی به اپرا می‌رود...
شاخه نبات
ولی ابدا مایل نبودم که مطلبی در آن مورد بدانم. راحت‌تر این بود که انسان چیز زیادی درباره سایرین نداند
شاخه نبات
من هنوز بر این عقیده‌ام که مردن برای هدف یا چیزی، نه آن هدف یا چیز را بهتر یا بزرگ‌تر جلوه می‌دهد و نه بدتر و کوچک‌تر.
سپیده اسکندری
«هرچه طبیعت فرد حساس‌تر باشد و ضربه به اساسی‌ترین قسمت وجودش وارد شده باشد، به همان نسبت هم رنج او افزون‌تر است.»
سپیده اسکندری
گریه مقدمه‌ای است برای رهایی روحی، گریه وقتی با هق‌هق و تشنج همراه باشد در ارتباط مستقیم با سیستم عصبی است و در مغز استخوان ستون فقرات اثر می‌گذارد. گریه و هق‌هق غیرقابل کنترل در مواقع اضطراب فوق‌العاده و به هم خوردن تعادل روانی نیز دست می‌دهد.»
سپیده اسکندری
بدانید که من در سراسر زندگیم ــ بدیهی است جز در برابر شوهرم ــ خیلی عفیف بودم، و دارای یک صفت لعنتی بودم که مدت‌ها طول کشید تا از شرش خلاص شوم: وفاداری. واقعیت این است که دارابودن این صفت یک نفرین ابدی است؛ صفتی که ابدا درخور ستایش نیست بلکه مستوجب ترحم است... تصورش را بکنید: بچه‌ها خوابیده‌اند، و من تنهای تنها در رختخواب، بعد از آن‌که ویلهلم بیچاره مرا در محراب حماقت‌هایشان در آمین قربانی کردند! آن وقت هیچ مردی، حتی یک مرد حق نداشته باشد تا سال ۱۹۴۵ به من دست بزند. تازه این امر برخلاف اعتقاداتم هم باشد، زیرا من نه به عفت اعتقاد داشتم و دارم و نه به همه آن مزخرفاتی که روح‌پرستان به هم می‌بافند.
سپیده اسکندری
گاهی فکر می‌کردم که، علی‌رغم هشدارهای مکرر من، لنی واقعا مرتکب عمل نامعقولی شده است؛ ولی امروز فکر می‌کنم بسیار کار خوبی کرد که همه چیزش را فدای عشقش کرد، و دلیل درستی کارش این است که خیلی هم بدتر از دیگران نگذرانده است و از گرسنگی هم تلف نشده است.»
شاخه نبات
بحث در همین است، که چه کسی می‌توانست زندگی فردی را نجات دهد؟ این چه رژیمی است که زندگی فرد در آن بستگی به لطف این یا آن دارد؟...
شاخه نبات
«و اما والتر پلزر مستحکم ما نمونه یک آدم فرصت‌طلب و همه‌فن حریف است؛ دارای آن‌چنان استعدادی است که فقط در نزد جانی‌ها می‌توان نمونه آن را پیدا کرد: مقصودم کسانی است که در هیچ کاری هر چندهم شنیع باشد وسواس به خرج نمی‌دهند. قبول کنید که وسواس نداشتن خود به‌تنهایی نشانه برخورداری از نوعی سلامت بی‌همتاست.
شاخه نبات
لنی هرگز، تا لحظه‌ای که اقدام به عملی می‌کند، نمی‌داند که چه عملی از او سر خواهد زد: فعلیت بخشیدن به غرایز در نزد او یک احتیاج ضروری و دائمی است
شاخه نبات
آن طوری که او فنجان را برمی‌دارد و آن را آب می‌کشد، فی‌نفسه خودش به حد کافی تحریک‌کننده بود: و از آن لحظه من مطمئن بودم که او عینا دنبال همین تحریک و جنگ اعصاب می‌گردد. خدای من، شما بهتر از من می‌دانید که ظرف یک یا دو دقیقه می‌شود کثیف‌ترین فنجان‌ها را هم شُست و تمیز کرد ولی لنی طوری آن را می‌شست که انگار ظرف مخصوص شراب مقدس را می‌شوید
شاخه نبات
و بعدها، وقتی که من این دختر را دیدم فهمیدم که با او «عاقل بودن» هیچ‌گونه معنی و مفهومی ندارد...
شاخه نبات
او می‌داند چه خطری مرا تهدید می‌کند و می‌داند که چه خطری هم او را تهدید می‌کند، ولی ابدا دلش نمی‌خواهد که ما دو نفر اهل عقل و منطق باشیم. او ابدا تمایلی برای مردن ندارد، و به خاطر همین عشق به زندگی است که لازم می‌داند که ما از هر موقعیتی که دست می‌دهد استفاده کنیم و به دیدار یکدیگر برویم»..
شاخه نبات
منظره اشک‌ها و گریه‌های ناشی از درد و رنج در روی بسیاری از چهره‌های حاضرین، و عدم توانایی زندگان در حفظ آرامش غیرقابل حفظ درونی و حتی تصور این‌که روزی خود آن‌ها هم به خیل مردگان خواهند پیوست..
شاخه نبات
این دو احساس، یعنی سوءظن و حسادت، به‌طور غریزی از خصوصیات اخلاقی زندانی محسوب می‌شود
شاخه نبات
بعضی اوقات به خودم می‌گویم لنی یک زنی است که در عالم رؤیا و خیال زندگی می‌کند... کمی خل و دیوانه ولی جذاب و صمیمی! و همین‌طور هم ــ که به عقیده من جزوی از روح کارگری محسوب می‌شود که در خمیرمایه او وجود دارد ــ بچه‌ای لوس و نازنازی.
شاخه نبات
فقدان کامل هرگونه جاه‌طلبی و هرگونه تمایل به آینده‌سازی و آینده‌نگری.
شاخه نبات
لنی تنها برای قهوه‌اش به دوتا حقوق نیاز داشت و به همین جهت با وجود اجاره‌خانه‌ای که می‌گرفت احتیاج مبرمی به پول داشت؛ اما با این همه خیال می‌کنید که او اعتنایی به کار اضافی یا راندمان داشت؟ من در آن زمان تصور می‌کردم و حالا هم همین‌طور خیال می‌کنم که این دختر واقعا پدیده‌ای است که غیرممکن است بتوان گفت عمیق است یا تصنعی... شاید به نظرتان متناقض بیاید ولی او در عین‌حال هر دوتا بود: هم خیلی عمیق و هم خیلی تصنعی. ولی چیزی که او نیست و هرگز هم نبوده است: هرزه بودن و اسیر و در فکر مردها بودن. او هرگز نمی‌تواند چنین زنی باشد...
شاخه نبات

حجم

۵۳۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۵۵۷ صفحه

حجم

۵۳۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۵۵۷ صفحه

قیمت:
۱۹۸,۵۰۰
تومان