کتاب عقاید یک دلقک
معرفی کتاب عقاید یک دلقک
کتاب عقاید یک دلقک نوشته هاینریش بل نویسنده آلمانی برنده جایزه نوبل ادبیات است و دربارهی دلقکی است که در پس روایت زندگی عاشقانهی خود، نقدی بر زندگی اجتماعی و اعتقادات آلمانهای پس از دوران جنگ و هیتلر دارد. نشر امیرکبیر کتاب عقاید یک دلقک را با ترجمهی شریف لنکرانی در اختیار خوانندگان قرار داده است.
دربارهی کتاب عقاید یک دلقک
هاینریش بل در کتاب عقاید یک دلقک، زندگی دلقکی را روایت میکند که معشوقهاش او را ترک میکند. این آغاز راه مشکلات دلقک است. او به مشکلاتی مثل افسردگی، سردرد و حالتهای مالیخولیایی دچار میشود و بعد از آسیب دیدن زانویش در یک اجرای ضعیف، مجبور میشود کار را برای مدتی کنار بگذارد و همین امر برای او مشکلات مالی هم به بار میاورد. داستان عقاید یک دلقک یکی از قویترین داستانهای عشقی ادبیات جدید است؛ داستان دو انسانی که به این جهت ناکام میشوند که یکی از آنها به سنن و عقاید نقلی بیش از دیگری وابسته است. اما انتقاد اجتماعیاش خالی از هرگونه رنگ و بوی ایدئولوژیک یا دفاع ایدئولوژیک است. این انتقاد نسبت به تمام آنچه قوۀ تشخیص را از انسان میگیرد، آنچه باید طبق آن زندگی کند، آنچه مدعی است سعادت دو جهان را نصیب انسان میکند بدبین است، و به هیچچیز جز انسان با ضعفها و سادگیاش اعتقاد ندارد.
کتاب عقاید یک دلقک را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر دوست دارید کتابی با مضمون عاشقانه اما انتقادی بخوانید که سیر داستان، ورای اتفاقات سادهی عاشقانه بین دو نفر باشد و همچنین دیدگاه خوب و قوی نسبت به آلمان و اعتقادات و تفکر رایج بعد از هیتلر به شما بدهد، کتاب عقاید یک دلقک، انتخاب خوبی برای شما است.
دربارهی هاینریش بل
هاینریش بُل با نام کامل هاینریش تئودور بل ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ در شهر کلن به دنیا آمد. در بیست سالگی پس از اخذ دیپلم در یک کتابفروشی مشغول به کار شد اما سال بعد از آن همزمان با آغاز جنگ جهانی دوم به خدمت سربازی فراخوانده شد و تا سال ۱۹۴۵ را در جبهههای جنگ به سربرد. بعد از جنگ شروع به تحصیل در رشته زبان و ادبیات آلمانی کرد و در سال ۱۹۷۲ توانست جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کند. بل ریاست انجمن قلم آلمان و ریاست انجمن بینالمللی قلم را در کنار جوایز ادبی مانند جایزه ادبی گروه ۴۷ در کارنامه خود دارد.
هاینریش بل در ۱۶ ژوئیه ۱۹۸۵ از دنیا رفت.
جملاتی از کتاب عقاید یک دلقک
همهچیز در آپارتمانم به رنگ مس است؛ درها، دیوارها و گنجههایی که توی دیوار کار گذاشتهاند. یک زن در ربدشامبری به رنگ مس روی کاناپۀ سیاهرنگ با آن خوب میتوانست جور دربیاید. شاید میتوانستم چنین زنی را داشته باشم، ولی من تنها دچار مالیخولیا، سردرد، بیتفاوتی و قدرت اسرارآمیز تمیز بو از پشت تلفن نیستم، تنها یک زن وجود دارد که من میتوانم تمام آن کارهایی را که مردان دیگر با زنان متعدد میکنند بکنم، و این زن ماری است و از وقتی ماری مرا ترک کرده است، طوری زندگی میکنم که یک راهب باید زندگی کند. ولی من راهب نیستم. بارها فکر کردهام که به ده بروم و در مدرسهای که درس میخواندم با یک کشیش مشورت کنم، ولی کشیشها انسان را موجودی «چندهمسر» میدانند (و به همین دلیل با این سرسختی از تکهمسری دفاع میکنند)، و من را موجودی ناقصالخلقه خواهند دانست، و پندی که خواهند داد چیزی جز این نخواهد بود که بهطور سربسته، آنطور که عقیده دارند، بگویند عشق قابل خرید است.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه