دانلود و خرید کتاب زنی میان ما گریر هندریکس

معرفی کتاب زنی میان ما

«زنی میان ما» اثر مشترک گریر هندریکس و سارا پکانن، یک داستان پیچیده و هیجان انگیز عاشقانه را روایت می‌کند. ونسا (نلی) و ریچارد زن و شوهری جوانند که ظاهرا زندگی عاشقانه و خوبی دارند اما ریچارد با زن دیگری هم در ارتباط است. یک مثلث عشقی اما نه از نوع همیشگی آن که تصور کنید تمام ماجرا را تا به آخر حدس خواهید زد. این کتاب در لیست پرفروش های ۲۰۱۸ نیویورک تایمز قرار دارد. داستان دو راوی و دو زمان دارد. یکی دانای کل که زمان گذشته و رابطه ریچارد و ونسا را روایت می‌کند و دیگری ونسا که زمان حال را روایت می‌کند، گاهی از گذشته و از خاطراتش با ریچارد می‌گوید و گاهی در حال توصیف صحنه‌هایی است که از رابطه ریچارد با رقیبش می‌بیند: «او تنها کسی بود که نلی صدایم می‌کرد...باورم نمی‌شد کسی مثل ریچارد این‌قدر به من علاقه‌مند باشد. وقتی کتش را درآورد بوی مرکباتی پیچید که پس‌از آن همیشه من را یاد او می‌انداخت. وقتی هواپیما پایین می‌آمد از من شماره‌تماس خواست. موقعی که داشتم شماره‌ام را می‌نوشتم دستش را آورد و به موهایم کشید. پشتم تیر کشید. این حرکتش مثل یک بوسه، صمیمی بود. گفت «خیلی خوشگلن. هیچ‌وقت کوتاهشون نکنین.» از آن روز به بعد-تا گردباد عشقمان در نیویورک و مراسم عروسی در فلوریدا و سال‌هایی که در خانهٔ جدید ریچارد در وست‌چستر سپری شد-من همیشه نلی او بودم.» ونسا یا همان نلی متعجب و مبهوت است که چرا همسرش با وجود عشق میانشان وارد رابطه دیگری شده‌است، غافل از این که دردسرها و سرگردانی‌ها و عذاب‌هایش ریشه‌ای عمیق‌تر از رابطه او و ریچارد دارد. گریر هندریکس و سارا پکانن در این داستان پیچیدگی‌های مخفی ازدواجی رشک‌برانگیز و حقایقی خطرناک از زندگی را برملا می‌کنند که به نام عشق شاید بارها آنها را انکار کرده‌ایم.
YasmineGh
۱۳۹۸/۰۸/۱۰

جدیدا خیلی رمان نوشته میشه درباره اینکه مرد ها زنانشونو اذیت میکنن اما ظاهر بیرونی خوبی دارن و اکثر اینجور رمان ها وحتی در زندگی واقعی به دوران کودکی برمیگرده و آسیب های که شخص توی کودکی دیده خواهش میکنم قبل از

- بیشتر
سپیده
۱۳۹۸/۱۰/۰۶

وای وای وااااایییی!عجب داستانی بود! هر فردی که تو داستانه یه معماس که یه جا حل میشه!(البته افراد اصلی) خیلی جالب بوددد!!! از فصل ۱۸ به بعد میتونید منتظر باشید که در هر فصل از رازی که نویسنده براتون افشا میکنه و حقیقتی

- بیشتر
shayestehbanoo
۱۳۹۸/۰۷/۲۱

من کتاب رو دوست داشتم ، کتاب توصیف بسیار عالی ای از زندگی های زناشویی ای بود که وقتی منجر به جدایی میشه همممه متعجب میشن و در بیشتر مواقع شاهد پچ پچ هایی هستیم مثل اینکه وای مرد به

- بیشتر
k.t
۱۳۹۹/۰۲/۱۹

شاید حتی به خودم حق نمیدادم برای کتاب نظر بنویسم، چون بی نهایت زدمش جلو! و احتمالا یک سوم متن کتاب رو خوندم اما چیزی رو از دست ندادم! شاید خوش شانس بودم که قسمت های انتخابیم گویای داستان بود! داستان

- بیشتر
Saana
۱۳۹۹/۰۵/۰۴

داستان جذاب و پر کشش بود در عین حال هیجان انگیز و کمی رازآلود.متن روان هست.خوندنش لذت بخش بود. بعضی از دوستان گفتن ارزش نداره،وقت نگذارید،چیزی به آدم اضافه نمیکنه!خب کتابِ داستان هست و برای سرگرمی مطالعه میشه،برای اضافه شدن

- بیشتر
شقايق بانو
۱۳۹۸/۰۸/۳۰

اول داستان میگفتم کاش زندگی این زن رو داشتم ولی اخرش گقتم نه نه اصلا!همه چیز از دور خیلی خوبه ولی وقتی از نزدیک میبینیش میفهمی نه اینطور نیست.

زهرا
۱۳۹۸/۰۷/۰۹

از اون کتابهایی که ما خانوما میگیم وای روایت دو زن به طور موازی و گیس و گیس کشی😉بعد اواسط داستان یهویی سوپرایز میشیم و جالب اینکه نویسنده خارجی هم فهمیده از هر دستی بگیری از همون دست پس میگیری،

- بیشتر
𝓝𝓮𝓰𝓪𝓻
۱۳۹۸/۰۹/۲۳

داستان فوق العاده ایی داشت واقعا نمی شد اتفاقات بعدی رو پیشبینی کرد کتاب آدمو درگیر می کنه شخصیت های داستان به خوبی توصیف شده بودند و می توان به راحتی با اونها ارتباط گرفت شخصیت داستان ریچارد به خاطر

- بیشتر
یک مشکل لاینحل، sky
۱۴۰۰/۰۲/۰۶

🐉_ روال داستانی کتاب خیلی خیلی شبیه به (دختری در قطار) بود و برای همین جذابیت خاصی برام نداشت. *نویسنده داستان رو همزمان از زبان دو نفر، و در دو زمان متفاوت روایت می کنه. ۱_ کاراکتر اصلی، ونسا (ملقب به نلی)،

- بیشتر
تیگلاط
۱۳۹۷/۰۹/۲۸

به نظرم واقعا جالب بود همه چیز به هم ربط داشت و این طور نبود که نویسنده قسمتی رو اورده باشه صرفا برای اینکه ذهن. خواننده رو گمراه کنه بعد هم نصفه و نیمه رهاش کنه. حتی احساسات شخصیت ها

- بیشتر
یکی از شجاعانه‌ترین کارهایی را که در عمرم دیده‌ام انجام می‌دهد: لبخند می‌زند.
🦋
جیغ در گلوی نلی شکست
سیّد جواد
وقتی به کلمه‌های نامزدش نگاه می‌کرد نفسی که از صبح در سینه‌اش سنگینی می‌کرد رها شد.
سیّد جواد
«انسان به دو احساس عمده‌اش به یک طریق واحد پاسخ می‌دهد: عشق و ترس.»
marie
درمورد سال فارغ‌التحصیلی صراحت نداشت و اگر لازم بود دروغ گفت.
سیّد جواد
آفتاب کم‌رمق موقع بیدار شدنم باعث شد خیال کنم بیرون، هوا گرم است.
سیّد جواد
مغز ما ویژگی زیرکانه‌ای دارد که ما را از خطر آگاه می‌کند
marie
این حس که جهان و امکان‌های بی‌شمارش به روی آنها باز است.
marie
امشب درمورد این زنگ‌خورها با او صحبت می‌کرد.
سیّد جواد
امروز ده جلسه برای اولیا و مربیان بهارهٔ کلاس سه‌ساله‌ها داشت.
سیّد جواد
درهمین‌حال متوجه یک النگوی پلاتینیوم روی صندلی رختکن می‌شوم. برمی‌دارمش و می‌دوم تا به هیلاری برسم. وقتی صدایش را می‌شنوم می‌خواهم به اسم صدایش کنم، دارد به خواهرش می‌گوید «بیچاره، مرده خونه داشت، ماشین داشت، همه‌چی داشت...» لحن دل‌سوزی واقعی‌اش را حس می‌کنم. «واقعاً؟ نرفت وکیل بگیره؟» هیلاری شانه بالا می‌اندازد و می‌گوید «آبروش رفت، بدبخت.» انگار سرم محکم به دیواری نامرئی می‌خورد. از دور نگاهش می‌کنم. وقتی دکمهٔ آسانسور را می‌زند برمی‌گردم تا ابریشم‌ها و پشم‌هایی که کف اتاق پرو ریخته بود را تمیز کنم. اما قبلش دست‌بند پلاتینیوم را به دستم می‌اندازم.
سیّد جواد
الان که دستیار فروش ساکس در طبقهٔ سوم برچسب طراحی هستم حقوقم به پورسانتی که می‌گیرم بستگی دارد.
سیّد جواد
موهایم را سشوار می‌کشم و متوجه می‌شوم ریشهٔ موهایم معلوم شده.
سیّد جواد
زیر آفتاب تنبل بهاری.
سیّد جواد
دامن پف‌دارش را از دستمال پر کرده بودند تا فرم خودش را از دست ندهد.
سیّد جواد
من از طوفان نمی‌ترسم چون می‌دونم چطور کشتی‌مو توی دریا جلو ببرم.
zhale
وقتی نباشد چه‌کسی دلش برایش تنگ می‌شود؟
جیمی جیم
یادت هست روزی که یادم دادی آفتاب همهٔ رنگ‌های رنگین‌کمان را در خود دارد؟ تو آفتاب من بودی. تو یادم دادی چطور رنگین‌کمان را پیدا کنم... .
n re
وقتی دختربچه بودم و مادرم به چیزی احتیاج داشت که من خیال می‌کردم «روزهای خاموشی» است به خاله‌شارلوت که خواهر بزرگ‌تر مادرم بود زنگ می‌زدم.
سیّد جواد
اما حالا خوش‌حالم که وقتی ریچارد از من خواست
باران

حجم

۳۱۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۰۸ صفحه

حجم

۳۱۸٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۴۰۸ صفحه

قیمت:
۶۹,۵۰۰
۴۸,۶۵۰
۳۰%
تومان