کتاب ستارهبخش
معرفی کتاب ستارهبخش
ستارهبخش یا بخشنده ستارهها، رمان جدید جوجو مویز، نویسنده پرطرفدار انگلیسی است. مویز این رمان را براساس یک داستان واقعی نوشته است. این اثر در سال ۲۰۱۹ نامزد بهترین رمان سال به انتخاب کاربران گودریدز شده است.
درباره کتاب ستارهبخش
داستان در زمان فشارهای اقتصادی امریکا و در ایالت کنتاکی میگذرد و روایت گروهی از زنان جوانی است که متفاوت فکر میکنند و در تلاشند تا روزمرگیهای زندگی را کناری بزنند و دانش و بینشی تازه همراه با قدرت و امید برای مردم جامعهشان بیاورند.
قهرمانان این کتاب ۵ زن هستند که به اندازه شخصیت لو کلارک در کتاب من پیش از تو، میتوانند دوستداشتنی باشند.
قرار است از این رمان اقتباسی سینمایی به کارگردانی اول پارکر ساخته شود.
خواندن کتاب ستارهبخش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
علاقهمندان به آثار جوجو مویز و رمانخوانان از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.
درباره جوجو مویز
جوجو مویز در سال ۱۹۶۹ در لندن به دنیا آمد. او پیش از این که داستان بنویسد، روزنامهنگار بود. او از سال ۲۰۰۲ به نوشتن رمانهای عاشقانه رو آورد. مویز دو بار برنده جایزه سال رمان عاشقانه شده است. اولین داستان مویز، «پناهبخش» نام داشت اما او را در دنیا بیشتر با رمان «من پیش از تو»، «پس از تو»، «آخرین نامه معشوق»، و «میوه خارجی» میشناسند.
کتاب «من پیش از تو» مویز تاکنون بیش از چهارده میلیون نسخه در سراسر جهان به فروش رفته و فیلم آن با شرکت بازیگرانی چون سام کلافین و امیلیا کلارکس ساخته شده است.
بخشی از کتاب ستارهبخش
اولین خاطره مارجری اوهر این بود که در آشپزخانه زیر میز نشسته بود و از میان انگشتانش پدر را تماشا میکرد. پدرش برادر چهارده ساله او را که جک نام داشت کتک میزد. وقتی جک میخواست مانع کتک خوردن مادرش شود پدر دو تا از دندانهای او را شکست. مادر بارها کتک خورده بود اما نمیتوانست چنین سرنوشتی را برای بچههایش تحمل کند. او بیدرنگ صندلی آشپزخانه را به سمت سر شوهرش پرتاب کرد و روی پیشانی او زخم عمیقی بر جای گذاشت که تا آخر عمرش با خود داشت. البته پدر وقتی توانست سرپا بایستد با پایههای شکسته همان صندلی جبران کرد. تنها وقتی جنگ و دعوای آنها متوقف شد که پدربزرگ اوهر با تفنگ و تلوتلوخوران از اطاقش آمد، تفنگ بر دوش داشت و برق مرگ در چشمانش بود، او پدر مارجری را تهدید کرد که اگر ساکت نشود سر کثیف او را با گلوله متلاشی میکند. البته برای پدربزرگ مهم نبود که فرانک اوهر زنش را کتک میزد. مدتی بعد مارجری فهمید که آن روز مادربزرگ میخواسته به برنامه رادیو گوش کند و صدای دادوفریاد پدر و مادر او در نصف آن دره پیچیده بوده است. در دیواری که از چوب کاج ساخته بودند سوراخی بود که مارجری تا اواخر دوران کودکیش میتوانست دستش را در آن سوراخ کند.
حجم
۴۲۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۶۴ صفحه
حجم
۴۲۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۶۴ صفحه
نظرات کاربران
خیلی قشنگ بود من همیشه پیششون بودم
عااااالی بود بینهایت زیبا با خوندنش خودتون رو کاملا تو داستان حس میکنین اصلا از دستش ندین❤
این کتاب درباره تعدادی زن هستش که تصمیم میگیرن در کتابخونه سیار مشغول به کار بشن و توسط همین کتابخونه به نقاط دور افتاده و افرادی که اگاهی زیادی ندارن کتاب برسونن هر کدوم از این زن ها داستان خودش
خوب بود اما عالی عالی هم نبود
کتاب راجع به چند زن است که توی یک روستا یک کتابخانه راه می اندازند و چند داستان توش هست
جالب بود
بهترین کتاب جو جو مویر همینه ار دستش ندین
موضوع خیلی ساده و تکراری بود
اول بایه ترجمه دیگه خوندم که خیلی بد بود این ترجمه خیلی روانتر هست داستانش بدک نبود به نظر من اون هیجان وقشنگی بقیه کتابهای جوجومویز رو نداره
واقعا یکی از کتابای خوب جوجو مویز بود بخونید حتما