دانلود و خرید کتاب پس از تو مهدی صائمی ترجمه جوجو مویز

معرفی کتاب پس از تو

«من قصد نداشتم که ادامه‌ای بر ماجراهای داستان «من پیش از تو» بنویسم، اما کار بر روی فیلمنامه‌ی این اثر و خواندن حجم انبوهی از توئیت‌ها و ایمیل‌های به اشتراک گذاشته شده، مرا متوجه این موضوع کرد که این مسئله تبدیل به سؤال روزانه‌ی اغلب مخاطبان گردیده که لو (لوئیز - شخصیت رمان اول)، پس از آن ماجراها با زندگی خودش چه کرد!؟ البته در این مدت شخصیت‌های اصلی داستان نیز به هیچ عنوان مرا ترک نکردند.» و این‌گونه بود که که شاهکار دیگری از جوجو مویز در ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۵ روانه بازار کتاب شد. کتابی در مورد توانایی انسان در بازسازی زندگی پس از اتفاقات غم‌انگیز و ازدست‌دادن‌ها. «من پس از تو» حرف و حدیث‌های زیادی به همراه داشت. عده‌ای آن را باعث ناتمام نماندن جلد یک دانستند و عده‌ای هم گفتند ادامه کتاب بدون وجود شخصیت اصلی بی‌معنی است. هرچند برخی هم معتقدند جایی برای جلد سوم هم وجود دارد. در هر حال با توجه به این‌که جوجو مویز به خوبی از مشکلات اجتماعی این روزهای مردم آگاه بوده و آنها را کاملاً حرفه‌ای وارد کتابش کرده‌است، «من پس از تو» نیز با استقبال طرفدارانش روبه‌رو و بارها تجدید چاپ شد و در رده‌ی «پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز» قرار گرفت. دو سال بعد از اتفاقاتی که برای لویزا کلارک در کتاب اول افتاد، او دیگر یک دختر عادی نیست. در کافه‌ی فرودگاه مشغول به کار و مدام درگیر خاطرات ویل است و هنوز آن زندگی را که ویل از او خواسته بود در پیش نگرفته است. کتاب دوم با ملایمت پیش می‌رود که ناگهان مانند کتاب اول یک حادثه در زندگی لویزا اتفاق می‌افتد و داستان آغاز می‌شود. در این کتاب نیز از مشکلاتی سخن گفته شده که می‌تواند مسائل اساسی تمام جوامع باشد، دردهایی که ممکن است در زندگی هر انسانی وجود داشته باشد. حوادثی غیرقابل‌پیش‌بینی که خواننده را مبهوت و به‌گونه‌ای درگیر داستان می‌کند.
کتاب باز
۱۳۹۹/۰۱/۱۸

سرگرم کننده! ولی در مقابل بقیه کتاب های جوجو مویز مثل یک شوخی بی مزه بود. هر چند خط که میخوندم، تو دلم میگفتم:" جدی میگی؟نه بابا!" انگار دارم به یک مکالمه کسل کننده گوش میدهم.😕😕😕

feri
۱۳۹۷/۰۷/۱۲

کتاب بسیار جالب و دوست داشتنی بود

Nana
۱۳۹۹/۰۵/۳۱

عالییی البته به پای من پیش از تو نمیرسه ولی خیلی داستان خوب و جذابی داره من که دوسش داشتم

kimia
۱۳۹۹/۰۵/۰۳

خوب بود قبلش من پیش از تو رو بخونید

inside._.my._.busy._.mind
۱۳۹۹/۰۲/۲۷

اگر انتظارتون بالاست و فکر می‌کنید یه چیزی مثل من پیش از تو خواهید خوند این کتاب رو نخونید مثل پیش از تو جذاب نیست ولی بد نیست بخونید البته انتظارتون زیاد بالا نباشه😉

مهرناز
۱۳۹۹/۰۲/۱۱

چون ادامه پیش از تو بود خوندمش، خیلی موضوع معمولی داشت، جزئیات زیاد بود، کتاب آخرش واقعا کسل کننده شد. ترجمه میتونست خیلی بهتر باشه، شاید ارزش یک بار خوندن رو داشته باشه

aseman
۱۳۹۹/۰۱/۰۶

همچنان روایت و داستان پردازی جذابی داره از اون دسته کتاب هایی که سخت میتونید وسط کتاب خودتون رو قانع کنید که کنارش بزارید من این کتاب رو از پیش از تو بیشتر پسندیدم به نظرم این لوییزا تغییر کرده خیلی جذاب تر

- بیشتر
نسیم رحیمی
۱۳۹۹/۰۵/۰۳

خوب بود ولی نه اونجور که خیلی دوستش داشته باشم البته من با ترجمه دیگه ای خوندم

عاطی
۱۳۹۹/۰۳/۲۵

عالیییی 💛💛

narsis
۱۳۹۹/۰۶/۲۲

خیلی عالیه....مهربونی و صبر لو منو تحت تاثیر قرار داد

خیلی از مردم به دنبال خوشبختی خودشان می‌روند بدون این‌که حتی لحظه‌ای به این فکر کنند که چه صدمه‌ای را به دیگران وارد می‌کنند.
aseman
«با خودت مهربان باش. تو فقط یک انسان هستی.»
Rozhan
هیچ راهی به بیرون از اندوه وجود ندارد که مسیر هموار و صافی باشد. ممکن است که روزهای خوب و یا بدی در انتظار باشند. امروز یک روز بد است، مثل یک پیچ در جاده که باید از آن رد شد و زنده ماند.
M.J
شاید بعضی چیزها به زمان بیشتری نیاز داشته باشند. البته بالاخره به هدفمان می‌رسیم.»
inside._.my._.busy._.mind
ناتاشا گفت: «من فکر می‌کنم مردم از غصه خسته می‌شوند. مثل این است که به شما اجازه می‌دهند برای یک مدت مشخص که گفته نشده، ناراحت باشید ـ مثلاً شش ماه شاید ـ و بعدازآن مدت از این‌که شما حالتان بهتر نشده، اذیت می‌شوند. انگار کسی که غصه‌دار است دارد در ناراحتی‌اش افراط می‌کند.»
aseman
گاهی تخیل خوشبختی می‌تواند خود خوشبختی را به وجود آورد
آسمان شب
نباید کسی می‌شدم که همه‌ی این اتفاقات فقط برای او می‌افتد و این‌که خودش را به دست روزگار می‌سپارد تا هر بلایی بخواهد بر سرش بیاورد.
سلما
هیچ‌کدام از ما بدون این‌که به پشت سرمان نگاه کنیم به جلو حرکت نمی‌کنیم. ما به جلو حرکت می‌کنیم و زندگی را با کسانی ادامه می‌دهیم که از دست داده‌ایم
inside._.my._.busy._.mind
(«همیشه فکر می‌کنی که آن‌ها برای ابد کنارت خواهند بود. می‌دانی؟ و یک روزی می‌شود که دیگر آن‌ها نیستند.»)
sara
چهره‌اش غمگین شد، «تو نمی‌توانی این را بگویی. مثل زندان بود تو نمی‌توانی از کسی بپرسی که برای چی زنده هستند.»
sara
هرکسی ماجرای زندگی خودش را دارد. ما حق قضاوت کردن نداریم
آسمان شب
به‌خوبی می‌دانستم شخصیتی که شما از خودتان به دنیا نمایش می‌دهید کاملاً متفاوت از چیزی است که در درون شماست.
Avina
چیزی که از به اشتراک گذاشتن خاطرات و ناراحتی‌ها و پیروزی‌هایمان به‌دست می‌آوریم این است که بدانیم ناراحت بودن بد نیست. یا از دست دادن، یا عصبانی شدن. اشکالی ندارد که حس کنیم چیزهایی که مردم متوجه نمی‌شوند و برای مدت‌های طولانی با خود به یدک می‌کشند را ما بپذیریم. هرکسی ماجرای زندگی خودش را دارد. ما حق قضاوت کردن نداریم.»
zahra.Askari
هیچ‌چیزی سیاه و سفید نیست. قرار نیست زندگی دقیقاً طبق میل و خواسته‌ی ما پیش برود
melody2ne1
بعد از مدتی حس کردم: هیچ عکسی در آن‌جا نیست. چرا که در گرانتاهاوس پر بود از قاب‌های نقره‌ای عکس‌هایی که از بچه‌هایش گرفته بود، از خانواده‌اش، از اسب‌ها، از روزهای تعطیلاتی که به اسکی رفته بودند، از پدربزرگ و مادربزرگ خودش، اما این کلبه خالی بود. فقط یک مجسمه‌ی برنزی اسب، یک نقاشی آبرنگ از گل سنبل و هیچ عکسی از آدم‌ها نبود. روی مبل جابه‌جا شدم، با خودم فکر کردم که شاید جای دیگری هستند و من آنها را ندیده‌ام و حتماً روی طاقچه‌ی پنجره یا روی یک میز هستند. ولی نه: کلبه با بی‌رحمی، خالی از هر چیز شخصی بود. به یاد آپارتمان خالی خودم افتادم، این‌که خودم هم اصلاً نتوانسته‌ام آن را آن‌طوری که دوست دارم بچینم یا این‌که آن را شبیه خانه‌ای کنم که جای زندگی است. ناگهان حس سردی پیدا کردم، و به‌شدت غمگین شدم. تو با همه ما چکار کردی ویل؟
سلما

حجم

۳۸۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۷۲ صفحه

حجم

۳۸۳٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۴۷۲ صفحه

قیمت:
۱۸,۰۰۰
تومان