دانلود و خرید کتاب بازار خوبان آرش صادق‌بیگی
تصویر جلد کتاب بازار خوبان

کتاب بازار خوبان

انتشارات:انتشارات نگاه
امتیاز:
۳.۹از ۱۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب بازار خوبان

بازار خوبان داستانی از آرش صادق‌بیگی نویسنده معاصر ایرانی است. این کتاب توسط مؤسسه انتشارات نگاه در ۹ خرداد ۱۳۹۴ منتشر شد و در سی و چهارمین دوره جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، به‌عنوان «کتاب سال ایران» برگزیده شد.

درباره کتاب بازار خوبان

کتاب بازار خوبان شامل ۸ داستان کوتاه و مستقل است که همگی درباره‌ی شغل است، شغل‌هایی که در داستان‌ها محلی نگذاشته‌اند مثل: مردی پارچه‌نویس، گرمابه‌داری سن و سال دارد و ... کتابی با فضایی متنوع و به‌یادماندنی! داستان‌های این مجموعه ارتباط‌های مضمونی با یکدیگر دارند. کتابی با هشت داستان به ظاهر مستقل که با موضوعی متفاوت شروع می‌شوند، ولی اگر بیشتر دقت کنیم داستان‌ها همگی لایه‌های مشترکی دارد و خوانندگان ارتباطشان را می‌توانند پیدا کنند، البته کاملا شبیه به‌هم نیستند و تنها در موضوعاتی مثل مکان یا از نظر فرمی مشترکند. این کتاب مجموعه پرسش و پاسخ‌هایی است که درباره‌ی اخلاق و احکام می‌شود.

راوی در پایان کتاب بازار خوبان خواننده را به نتیجه‌ای اخلاقی راهنمایی می‌کند، البته هنر آرش صادق‌بیگی این است که تمامی این فرآیند‌ها را پنهان کرده است و این شگردش است.

آرش صادق‌بیگی با اولین کتابش بازار خوبان توانست هم‌زمان جایزه ادبی جلال آل‌احمد و کتاب سال ایران را از آن خود کند.

چرا باید کتاب بازار خوبان را مطالعه کنیم؟

از ویژگی‌های مهم داستان‌های این کتاب موضوع‌های حول محور اخلاق است، ما با خواندن این کتاب علاوه‌بر اینکه کتابی داستانی را مطالعه می‌کنیم بلکه احکامی را هم یاد می‌گیریم.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

کتاب بازار خوبان برای طرفداران داستان کوتاه کتاب مفید و جذابی است. اگر شما جزو کسانی هستید که خواندن رمان شما را خسته می‌کند پیشنهاد می‌کنیم این کتاب را حتما امتحان کنید.

درباره آرش صادق‌بیگی

آرش صادق‌بیگی متولد سال ۱۳۶۱ است، کارشناسی ارشد رشته‌ی ادبیات نمایشی دارد. او تاکنون در جشنواره و مسابقات داستان‌نویسی متفاوت و زیادی شرکت کرده است و جوایزی همچون: جایزه‌ی ادبی اصفهان، جایزه‌ی ادبی بوشهر، جایزه‌ی داستان تهران و عنوان اثر برگزیده‌ی دوسالانه‌ی ادبی دانشجویان کشور.

قنادی ادوارد دومین مجموعه داستان او است که در سال ۱۳۹۷ توسط نشر مرکز منتشر شد. این نویسنده در حوزه کودک و نوجوان کتابی با عنوان خاطرات یک سرتق با تصویرگری فهیمه فریمانه منتشر شده ‌است.

عکس آرش صادق بیگی

آخرین اثر آرش صادق‌بیگی مجموعه داستان بازار خوبان است که انتشارات نگاه آن را منتشر کرده است. این کتاب در سی و چهارمین دوره‌ی جایزه‌ی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران و در نهمین دوره‌ی جایزه‌ی ادبی جلال‌آل‌احمد را از آن خود کرد. او در کنار نوشتن داستان کوتاه، فیلم‌نامه‌های دایره راز و چشمان باز و سریال شاید برای شما هم اتفاق بیفتد را نوشته است. او هم‌اکنون سردبیر فصل‌نامه داستانی سان و مدیر مسئول ماهنامه ناداستان است.

فهرست کتاب بازار خوبان

باران تابستان

چشمان باز

از طرف ما

عرض یک حال

زن دو دنیا

گرمابه ی زیبا

عریضجات

نقشه ی ختایی مینا

تکه هایی از کتاب بازار خوبان

می‌دانستم بیست و پنج درصد موجی است اما تازه ماجرای سهمیه‌ی موتور و دزدی و این چیزها را می‌شنیدم. تیر شصت وهفت سرباز وظیفه‌ی لشکر زرهی زاهدان برای عملیات سومار به مناطق مرکزی جبهه اعزام می‌شود. مأموریت شناسایی مواضع دشمن بوده اما یک هفته بعد که لشکر هشتادوهشت زیر آتش خمپاره، آسیب جدی می‌بیند مجروحان را برمی‌گردانند. مابقی گروه برای پاتک راهی سومار می‌شوند. خودش می‌گفت واقعا مجروح شده اما یکبار که از بابا ماجرا را پرسیدم گفت: «گه خورده، همین دیوونه بازی های الإنش رو اونجا درمی‌آره اونا هم فکر می‌کنن یه مرگیشه برش می‌گردونن. اون از شیکم ننه بیست و پنج درصد موج رو داشت.» شب هیوستون بود و سر صبح ما. بالاخره زنگ زدم. اول باورش نمی‌شد، فکر می‌کرد سر کارش گذاشته‌ام. بعد که نامه را خواندم و دید دنبال‌گیرم، خندید، گفت: «چهار میلیون خرج کنم برا یه موتور که معلوم نیس چی ازش مونده دست قاچاقچی جماعت؟ لاشه ی اون موتور دویست تومن هم نمی‌ارزه، الان خود پرواز مریوان باید همین قدرا باشه.» از فرسنگها فاصله، همیشه قیمت همه چیز را به روز داشت. انگار همه‌ی این بیست و پنج سال مهاجرت، شبحش هر شب جامه‌ی تن می‌درانیده و در تهران می‌چرخیده. گفت: «خدا از عمر آدمهای احمق برداره بذاره رو عقلشون.» و قطع کرد. فرداش هنوز آفتاب نزده بود که زنگ خانه چندبار به صدا درآمد. توی خواب لرزیدم. جاكن شدم. رفتم پایین. تا چراغ بیرون را زدم صدای بلندی از پرهيب سياه پشت شیشه تگری درآمد: «صدبار گفتم این شب بند رو ننداز.» باورم نمی‌شد. عمومهدی بود.

alialef
۱۳۹۹/۰۳/۱۷

نویسنده قلم خوبی داره. گاهی زیاد درگیر کلمات و جملات خاصه و روانی متن ضعیف شده. ولی در کل، داستانهای خوبی داره. عناصر فرهنگی رو سعی کرده خوب توصیف کنه. «باران تابستان» و «نقش ختایی مینا» رو بیشتر از بقیه

- بیشتر
zahra.m
۱۳۹۹/۰۹/۱۸

بازار خوبان تألیف آرش صادق‌بیگی است که توسط مؤسسه انتشارات نگاه در ۹ خرداد ۱۳۹۴ منتشر شد و در سی و چهارمین دوره جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، به‌عنوان «کتاب سال ایران» برگزیده شد. خوشم اومد ازش👌

Rana
۱۴۰۰/۱۲/۲۵

این کتاب مجموعه داستان هستش و داستان هایی فوق العاده داره که میخکوبتون میکنه من به شخصه از همه داستان هاش لذت بردم. گاهی لازم هست که بعضی از داستان هارو دوبار یا حتی سه بار بخونید تا متوجه قضیه داستان

- بیشتر
elahe
۱۴۰۰/۰۲/۲۷

واقعا انقدر مبتذل و بی سر و ته بود که از ادامه خواندنش منصرف شدم نویسنده فقط خواسته از اصطلاحات استفاده کنه و داستان هیچ چفت و بستی نداره تصویر سازی هم که ....

satisfaction
۱۳۹۹/۰۶/۳۰

علاوه بر همه محاسن، انتخاب داستان اول و آخر برای ورود عافلگیرانه به بازار خوبان، و خروج با دست پر، هوشمندانه بود.

Farhad Ahmadi Araghi
۱۳۹۸/۱۲/۰۲

داستانهای جذاب و خوبی داشت، مخصوصاً نقشه ختایی مینا

n.jahangard
۱۴۰۳/۰۳/۱۲

سوژه ها بی نهایت عالی بودند، زبان داستان هم خیلی خوب بود فقط بعضی جاها توصیفات زیاد می شد و سخت خوان، داستان ها پر از حس بودند.

TaNaz
۱۴۰۱/۰۸/۲۴

نسخه ی چاپی ش رو خوندم و خیلی خیلی لذت بردم. نثر نویسنده خاصه و شاید هر مخاطبی نپسنده. اگر دنبال مجموعه داستانی هستید که حسابی درگیرتون کنه، بازار خوبان رو پیشنهاد می کنم.

علیرضا سلیمانی
۱۴۰۱/۰۵/۲۵

پر از غلط املایی

mina
۱۴۰۰/۰۵/۰۵

نویسنده محبوب من

آدم بی‌کار زیاد فکر می‌کند، در زندان بیشتر.
کاربر ۱۰۴۰۳۷۴
«گاوی که به کهنه‌خوری عادت کنه پی شخم نمی‌ره
کاربر ۱۰۴۰۳۷۴
می‌گفتم بچگی هر استعدادی داشتم زود می‌باختم، می‌گفت استعداد دو روز است، مثل ماهی از دست آدم می‌سُرد، با تمرین زیاد باید نگه‌اش داشت.
Mitir
ایراد از نگاه اول من است که بیشتر به بیرون آدم‌ها کار دارد تا توشان
Mitir
می‌خواستم تا این سفیدی تمام صورتش را نگرفته پشت‌وپسله‌ی زندگی‌اش را بشنوم
کاربر ۱۰۴۰۳۷۴
خواب قیلوله‌ی ظهر را
کاربر ۱۰۴۰۳۷۴
اون از شیکمِ ننه بیست‌وپنج درصد موج رو داشت.
کاربر ۱۰۴۰۳۷۴
کلید مهتابی را پیدا کردم. دو سه چشمک زد و بین روشن شدن و نشدن مردد ماند و انگار صرافتِ کسی باشد که همان‌وقت جایی دور بود و یادم افتاده باشد
کاربر ۱۰۴۰۳۷۴
احترام مسجد به متولی‌ اس
کاربر ۱۰۴۰۳۷۴
حتمنی چشمی چشمی را گرفته بود که الان حال و روز من این‌ است
کاربر ۱۰۴۰۳۷۴
بوی گند از لای پیلی‌های فرخورده‌ی زیر بغل و روی شکم زد بالا.
کاربر ۱۰۴۰۳۷۴
اصفهانی هم کویر دارد و هم رودخانه، اما چون نه کویرش کویر ناب است، نه رودخانه‌اش مثل شمالی‌ها پُر آب، پس می‌داند ثروت‌مند نیست فقیر هم نیست، این احتیاط و حسابگری از این‌جا می‌آید.
n.jahangard
می‌گفتم بچگی هر استعدادی داشتم زود می‌باختم، می‌گفت استعداد دو روز است، مثل ماهی از دست آدم می‌سُرد، با تمرین زیاد باید نگه‌اش داشت.
n.jahangard
همیشه پا بود، با او می‌شد تمام کارهای نکرده را تمام کرد.
Mitir
یک اجابت مزاج خوب به درمان تمام دردهای دنیا می‌ارزد
Mitir
همیشه بخشی كه پنهان است مثل رنگ زیر سرآستین یا حتا چهارخانه‌ی آستر توی كت، بیشتر به چشم می‌آید تا چیزی كه انگار زیر برق آفتاب وق می‌زند.
Mitir
همیشه هول‌زده است و توهم عقب افتادن از قافله‌ای نامعلوم دارد، قافله‌ای که دارد حقش را می‌خورد و اگر دیر بجنبد قسمت روزگار از کفَش می‌رود. هیچ‌وقت جایی نایستاد تا یک‌بار خود قسمت سراغش بیاید.
Mitir
تازه داشتم آدم می‌شدم، می‌فهمیدم آشفته‌بازاری هم هست که عوض دزدی و گرگی، پیاده‌روی، کباب‌حسینی، کاپوچینو داشته باشد. دنیا با یاسمن جای بهتری بود. نشسته‌بودیم کافه‌ای در جلفا، گل‌سینه‌‌ی نمدی‌اش که یک برگ‌ پاییزی کج‌طوری بود به‌ بالاپوش کتان ارتشی‌اش می‌آمد. جز این اضافاتی که همیشه به شال و مانتو و کوله‌اش آویزان می‌کرد چیز اضافه‌تری در وجود داشت که به حرف‌ام می‌آورد.
mojtaba.bp
یاغی‌گری‌های جوانی‌اش را در یک‌آن مرور می‌کرد. سال‌ها قبلِ این‌که برود، شرِ همین میدان نقلی بوده، عوامل‌ و ایادی داشته و حکومت می‌کرده؛ وسط میدان شراب را با غرابه سر می‌کشیده، با عربده‌کشی سامورایی‌های نظام‌آباد را سر جای‌شان می‌نشانده، شب‌ها هم جورکن خمر و قَمر و اسباب مناهی رفقا می‌شده.
mojtaba.bp
دنیادیده‌ نبود، دنیاخورده بود.
کاربر ۱۰۴۰۳۷۴

حجم

۸۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۹۴ صفحه

حجم

۸۴٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۹۴ صفحه

قیمت:
۳۳,۰۰۰
۲۳,۱۰۰
۳۰%
تومان