دانلود و خرید کتاب بوطیقای فضا گاستن باشلار ترجمه مریم کمالی
تصویر جلد کتاب بوطیقای فضا

کتاب بوطیقای فضا

معرفی کتاب بوطیقای فضا

«بوطیقای فضا» کتابی به قلم گاستن باشلار (۱۹۶۲- ۱۸۸۴)، فیلسوف، ریاضی‌دان، شاعر و معرفت‌شناس فرانسوی است. باشلار که امروزه برای بسیاری به عنوان یکی از چند چهره شاخص پدیدارشناسی معاصر شناخته می‌شود پیشتر به جهت فعالیت‌های فکریش در حوزه «تاریخ» و «فلسفه علم» شهرت داشت؛ دو رشته‌ای که برای سالیان متمادی، کرسی استادیشان را در دانشگاه سوربن به او سپرده بودند. او درخصوص عقل و علیت و علم و روش علمی می‌نوشت تا این‌که به یکباره کتاب «روان‌کاوی آتش» را منتشر کرد و پس از آن، «آب و رویا»، «هوا و حرمت»، «زمین و نقدیس تقدیر» و «زمین و تقدیس قرار»؛ کتاب‌هایی که بیش از هر چیز به مقوله شعر و خیال تعلق داشتند. بوطیقای فضا را نیز باید اثری از همین جنس دانست، کتابی که محصول «خیال شاعرانه» است و «از علیت، گریزان». این کتاب جزء آخرین مراحل کار فلسفی او؛ کتابی ثقیل و به لحاظ مفهومی، دیرهضم که به ادبیات خود باشلار شاید باید گفت: «کتابی خوب» است. چرا که او معتقد است «هر کتاب خوبی به محض آن‌که تمام شد باید از نو خوانده شود. پس از خوانش اول است که خواندن خلاقانه آغاز می‌شود.» مخاطب این کتاب، قطعا برای فهمیدنش نیازمند رجوع مکرر و دوباره خواندن آنست. او معتقد است که تخیل برای فعال شدن، نیازمند شرایطی است که یکی از مهم‌ترین آن‌ها داشتن فضایی مناسب است. باشلار می‌گوید: «تخیل، به مانند آدمی، ناچیزترین پناه‌ها را جستجو می‌کند.» بنابراین، اگر از او پرسیده شود که مهم‌ترین فایده خانه چیست؟ پاسخ خواهد داد: «خانه، پناهگاه رویاپردازی است.». «خانه، گهواره‌ایست بزرگ.» به همین‌جهت، او معتقد است که انسان‌ها مدیون خانه‌هایشان هستند چرا که آن‌ها بسیاری از خاطرات را در خود جای می‌دهند، اگر که استادانه بنا شده و ماواهایی برای سکونت خاطرات داشته باشند. خانه از نظر او «یکی از بزرگترین قدرت‌های ترکیب‌کننده اندیشه، خاطره و رویای آدمی است. او خانه را اولین جهان هر کس می‌داند و اهمیتی ویژه برای خانه دوران کودگی قائل است، جایی که هر فرد در آن زاده می‌شود. جایی که حتی اگر به لحاظ فیزیکی محو شود ما در رویاهای شبانه‌مان به آن بازمی‌گردیم. فصل‌های کتاب به این شرح هستند: «خانه»، «خانه و جهان»، »کشوها، قفسه‌ها و گنجه‌ها»، «آشیان‌ها»، «صدف»، «گوشه‌ها»، «مینیاتورها»، «بی‌کرانگی درون»، «دیالکتیک درون و برون» و «پدیدارشناسی تدور».
arman eghbali
۱۳۹۸/۰۹/۰۱

در حال مطالعه کتاب هستم. خوندن کتاب کمی پیش نیاز فهم فلسفه، هنر و روانشناسی داره. ولی میشه گفت خود کتاب یک اثر هنریه که انسان را به وجد میاره، ترجمه‌ی خوبیه ولی مترجم برای معنی کردن واژه های تخصصی‌تر باید

- بیشتر
ایمان
۱۴۰۱/۰۶/۱۹

این اثر را نه آن طور که یک متن نظری را می‌خوانیم باید خواند و نه آن طور که یک شعر را میخوانیم. بلکه چیزی میان این دو ... با این همه ترجمه گاهی ناگویا و مطالب خود کتاب بعضاً پراکنده است.

- بیشتر
Mash
۱۳۹۸/۰۶/۰۲

کتاب عالی، ترجمه ضعیف.

همچنان خواهم خواند...
۱۴۰۲/۰۸/۰۱

به نام خدا کتاب به شدت تخصصی است و بیشتر مناسب مخاطب فلسفه‌خوانده، ادبیاتی و آشنا به پدیدارشناسی می‌خورد. کار نویسنده هم در این اثر پدیدار شناسی فضا و اماکن است. بعضی مقاطع کتاب به شدت برایم جذاب و بعضی مقاطع

- بیشتر
بیان شاعرانه با این‌که نقشی حیاتی بر زندگی ما ندارد، اثری روح‌بخش دارد.
باران
هر کتاب خوبی به محض آن که تمام شد، باید از نو خوانده شود. پس از خوانش اول است که خواندن خلاقانه آغاز می‌شود.
ali73
یاد حرف جوبو بوسکو می‌افتم که «هیچ کس تغییر مرا نمی‌بیند. اما به‌راستی کیست که مرا ببیند، من مخفی‌گاه خویشم».
پویا پانا
کسی که گنجینه‌ای را دفن می‌کند، خود را دفن کرده است، راز، یک گور است. بی‌دلیل نیست که مردی که می‌توان با او رازی در میان نهاد، ادعا می‌کند که «چون گور» است.
پویا پانا
شعری فراموش‌نشدنی از میلوز می‌خوانیم: «هر چه زندگی پیرتر می‌شود، بیش‌تر در سکوت فرو می‌رویم».
پویا پانا
اگر از هزاران روزنه به جهان بنگریم، هر لحظه آن را در تغییر می‌بینیم.
همچنان خواهم خواند...
ما در دوزخ‌ایم، بخشی از ما همیشه در دوزخ است، حصارهای بلند، آن گونه که ماییم، در جهان نیات شر
Javad Azar
هیچ چیز چون سکوتی نیست که به ما حس فضایی نامتناهی را می‌بخشد. آواها به فضا گونه‌ای از تجسم آوایی می‌بخشند. اما غیبت صدا، فضا را در سکوتی محض رها می‌کند. در سکوت، با حس چیزی بی‌کرانه، عمیق و بی‌پایان ربوده می‌شویم. این سکوت تمام وجود ما را در خویش می‌گیرد و برای لحظاتی چند، در عظمت این آرامش سایه‌وار غرق می‌شویم.
ali73
گه گاه چنان می‌اندیشیم که خود را به موقع می‌شناسیم. در حالی که همه‌ی آن‌چه می‌دانیم توالی پیوسته‌ای از بودن در فضای ثابت وجود است
rst.ng
اثر هنری باید روح هیجان‌زده را رهایی بخشد.
arman eghbali
«جغرافیای سنگین حدود انسانی برای ماست، جایی که نیستیم». پیرژان ژووه
پویا پانا
کلودویگه صدای رشد گیاهان را می‌شنود: «من می‌شنوم درخت گردوی جوانی را که سبز می‌شود».
پویا پانا
کلبه نمی‌تواند ثروت‌های «این جهان» را پذیرا شود. طراوت آن برخاسته از فقر است، تنها یکی از جلوه‌های فقر، تهی‌دستی است. ثروت فقر به ما پناه مطلق می‌بخشد.
پویا پانا
به گفته‌ی بودلر، در کاخ «برای صمیمیت جایی نیست».
پویا پانا
«خیابان‌ها لوله‌هایی هستند که آدمیان را در خود می‌بلعند» (ماکس پیکارد).
پویا پانا
دلتنگی، برابر با نداشتن نیست. بچه‌هایی هستند که بازی را رها می‌کنند و دلتنگ به گوشه‌ی زیرشیروانی پناه می‌برند. چه‌قدر هوس اتاق زیرشیروانی دلتنگی‌های خود را کرده‌ام که در پیچ‌وتاب زندگی، مرا عظمت آزادی می‌بخشید.
پویا پانا
در اقلیم خیال، تناقضی وجود ندارد. دو روحی که به یک اندازه حساس‌اند، می‌توانند به دیالکتیک مرکز و افق به صورت‌های گوناگون حساسیت بخشند. در این رابطه، پهنه‌ای آزمودنی با بازتاب‌هایی نامتناهی وجود دارد. در یک سر آزمون می‌توان آن چه ریلکه به طور مختصر و عالی گفته است قرار داد: «سادگی، احساسی است که ما را تعالی می‌بخشد.» در این جا فرضیه‌ی مردم‌شناسی زیبا آن‌قدر به وضوح مطرح شده است که بیانگر فرضیه‌ی مربوط به بحث ماست. این فرضیه را می‌توان این گونه بیان کرد: «هر احساسی که ما را تعالی می‌بخشد، موقعیت ما در جهان را آرام‌تر می‌کند.»
Javad Azar
خانه‌ی قدیمی، برای آنانی که می‌دانند چگونه بشنوند گونه‌ای از هندسه‌ی پژواک است. صدای گذشته در اتاق‌های بزرگ همان طنینی را ندارد که در تخت کوچک اتاق خواب، و صدای پله‌ها خود طنینی دیگر است. از میان خاطرات بسیار سخت، درست آن‌سوی هندسه‌ای که می‌توان از آن‌ها استخراج کرد، می‌بایست روشنایی خود را بازیابی کنیم. سپس رایحه‌ی خوشی را که در اتاق‌های خالی خفته استشمام می‌کنیم و نیز مُهر خیالی را که در هر یک از اتاق‌های خانه‌ی خیال اثری خوش می‌گذارد. هنوز برای شنیدن طنین صدای «آوایی که زمانی زنده بوده و اکنون خاموش شد» چندان دیر نیست بلکه طنین هر اتاق را در صدای خانه می‌توان شنید. در این ظرافت نامحدود خاطره، تنها شعر می‌تواند ما را دریافتن یک طبیعت روان‌شناسانه و دقیق یاری کند.
ali73
آثار جورج روالت در «آلبی» نوشت:
arman eghbali
در خانه‌ام در پاریس، وقتی همسایه‌ای بی‌دقت بر دیوار ناخن می‌ساید، به صدای آن رنگی طبیعی می‌زنم، با تصور آن‌که من در خانه‌ی خود در دیجن هستم، جایی که باغ من است و آن‌گاه که «آن‌چه به گوشم می‌رسد طنینی یافت، با خود می‌گویم: این همان دارکوب من است که در درخت اقاقیا مشغول کار است. این روش من برای دست‌یابی به آرامش است، وقتی همه‌ی چیزها آزار مرا می‌جویند.»
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷

حجم

۲۹۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۸۷ صفحه

حجم

۲۹۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۲۸۷ صفحه

قیمت:
۷۵,۰۰۰
تومان