کتاب هوسرل، اخلاق، دریدا
معرفی کتاب هوسرل، اخلاق، دریدا
کتاب هوسرل، اخلاق، دریدا نوشتهٔ حسن فتح زاده است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب در حوزهٔ فلسفهٔ اخلاق را منتشر کرده است.
درباره کتاب هوسرل، اخلاق، دریدا
پرسش بنیادین نویسنده در کتاب هوسرل، اخلاق، دریدا معطوف به ماهیت یک عمل اخلاقی است. حسن فتح زاده در این اثر بیان کرده است که در این پژوهش به دنبال پیشنهاد دادن قوانین یا قواعد اخلاقی نیست و قرار نیست یک نظام اخلاقی را طرح و از آن دفاع کند، بلکه هدف او تأمل بر ماهیت و معنای رابطه اخلاقی است. پرسشی همچون «آیا اینکه برای نجات جان یک بیگناه به فردی دروغ بگوییم، غیراخلاقی است؟» پیشاپیش اخلاق را نابجا معرفی کرده است. به عقیدهٔ نویسنده اخلاق در گزارهها و کنشهای من نیست، اخلاق در نگاه من به دیگری تعریف میشود. اگر در هنگام این دروغ دیگری اندکی از «دیگری» بودن خود برکنار شود، اگر در این مواجهه خود، چه دروغ و چه راست، نگاه شیءانگار به دیگری داشته باشم، اخلاق را زیر پا نهادهام. به همین دلیل پرسش فوق پاسخ ساده «بله» یا «خیر» ندارد؛ چیستی اخلاق را باید در جایی پیش از این پرسش جستجو کرد. در کجا؟ این کتاب را بخوانید تا بدانید.
خواندن کتاب هوسرل، اخلاق، دریدا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعه در باب فلسفهٔ اخلاق پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب هوسرل، اخلاق، دریدا
«زمان آن فرا رسیده است که به یک مطالعه موردی بپردازیم و نشان دهیم که چگونه پدیدهشناسی از کنار واقعیت زندگی با سکوتی خشونتآمیز میگذرد. پس از خشونت فلسفی، دومین لایه عمیق خشونت، که میان خشونت فلسفی و خشونت فردی قرار میگیرد، خشونت نظاممند (سیستماتیک) است. منظور از خشونت نظاممند خشونتی است ساختاری، و نه موردی، که آنچنان در جامعه رخنه کرده و رواج یافته است که فعالیتهای جامعه، چه در سطح نهادی و چه در سطح فردی، به تداوم و استمرار آن کمک میکند. در کنار نژادپرستی، فراگیرترین و بحثبرانگیزترین خشونت از این نوع، خشونت علیه زنان است. بهوضوح پدیدهشناسی، با آن طفره رفتن زاهدانهاش از مسئله تن و جنسیت، نهتنها حرف چندانی راجع به آن ندارد، بلکه حتی با ادعای جهانشمولی و همهگویی خود میرود که به تثبیت وضعیت موجود و به رسمیت شناختن آن بینجامد. لویناس برای جبران این نقیصه، حتی فصلی از معروفترین اثر خود، تمامیت و نامتناهی، را با عنوان «پدیدهشناسی شهوت» به همین مسئله «زنانگی و اخلاق» اختصاص داده است. لویناس، که بر برهنگی و شفافبودگی چهره تأکید دارد، در اینجا میگوید: «جنس مؤنث چهرهای است که اضطراب در آن موج میزند و پیشاپیش شفافبودگی [چهره] را زیر پا میگذارد.» (Levinas, ۱۹۷۹, ۲۶۲) گویی گفتمان حاکم چهره زن را پوشانده و در نتیجه زمینه خشونتی نظاممند را فراهم آورده است. بیتوجهی به واقعیت زبان و نسبت آن با واقعیتهای تاریخی، یکی از آن مواردی است که میتواند به خشونت مشروعیت بخشد. پدیدهشناسی با رویکرد استعلایی خود از تاریخ بیرون میافتد و در نتیجه قادر نیست نابرابری گفتمانی و خشونت نهفته در زبان را به رسمیت شمرد. زبان واقعیتی خنثی نیست که پدیدهشناس پشت آن قرار بگیرد و به واسطه آن از جنس مخالف تحلیلی ایدتیک ارائه دهد. زبان امروز مذکر است و این مذکر بودنِ زبان زمین بازی را به سود مردان شیبدار میکند. در چنین زبانی زنان امکان کمتری برای ابراز درست و دلخواه خود خواهند داشت. وقتی واژهها با امیال مطابقت ندارند، وقتی دیگ جوشان امیال و عواطف را در پیمانههای ازپیشبرچسبخورده میریزیم، وقتی یک زن در زبانی اساساً مردانه خویش را ابراز میکند، مچگیری و سرزنش او به دلیل تضاد و ابهام در گفتههایش سادهانگارانه است و عین بیانصافی؛ و نیز زمینهساز و مشروعیتبخش به خشونتهای بیشتر. پدیدهشناسی، با آن نگاه ایدتیک و غیر تاریخی خود، میتواند میزبان مناسبی برای چنین گفتمانهای خشونتآمیزی باشد.»
حجم
۱۱۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
حجم
۱۱۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه