
کتاب گرگ و میش
معرفی کتاب گرگ و میش
کتاب الکترونیکی «گرگ و میش» نوشتهٔ پائولا هاوکینز و با ترجمهٔ سامره عباسی، توسط نشر مون منتشر شده است. این اثر در دستهٔ رمانهای معمایی و روانشناختی قرار میگیرد و داستانی چندلایه را روایت میکند که در آن رازها، روابط پیچیده و گذشتههای پنهان شخصیتها بهتدریج آشکار میشود. «گرگ و میش» با تمرکز بر دنیای هنر، زندگی هنرمندان و مناسبات خانوادگی، فضایی رازآلود و پرتنش را خلق میکند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب گرگ و میش
«گرگ و میش» از پائولا هاوکینز، رمانی است که در بستر دنیای هنر معاصر و روابط انسانی شکل گرفته است. این کتاب با ساختاری چندصدایی و روایتهایی از زاویهدید شخصیتهای مختلف، داستانی معمایی را پیش میبرد که در آن گذشته و حال بههم گره خوردهاند. روایت کتاب میان خاطرات، نامهها، یادداشتهای روزانه و گفتوگوهای شخصیتها در رفتوآمد است و بهتدریج لایههای پنهان زندگی هنرمندی به نام «ونسا چپمن» و اطرافیانش را آشکار میکند. فضای داستان در جزیرهای دورافتاده و محیطهای هنری و خانوادگی میگذرد و با پرداختن به موضوعاتی چون فقدان، سوگواری، مالکیت آثار هنری و رازهای خانوادگی، مخاطب را با پرسشهایی دربارهٔ حقیقت، اخلاق و هویت روبهرو میکند. این رمان با ترکیب عناصر معمایی، روانشناختی و اجتماعی، تجربهای متفاوت از خواندن یک داستان معاصر را رقم میزند.
خلاصه داستان گرگ و میش
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «گرگ و میش» با مرگ هنرمندی به نام «ونسا چپمن» آغاز میشود و میراث هنری و رازهای زندگی او محور روایت قرار میگیرد. پس از مرگ ونسا، بنیاد فربرن بهعنوان وارث آثار هنری او معرفی میشود و اختلافات بر سر مالکیت، اصالت و انتقال آثار بالا میگیرد. جیمز بکر، متصدی بنیاد، مأمور میشود تا دربارهٔ یکی از مجسمههای ونسا که شایعه شده در ساخت آن از استخوان انسان استفاده شده، تحقیق کند. این مجسمه، «گسیختگی ۲»، بهانهای میشود تا بکر به جزیرهٔ اریس، محل زندگی ونسا و دوست نزدیکش گریس هاسول، سفر کند. در این مسیر، روایتهایی از گذشتهٔ ونسا، روابطش با همسر ناپدیدشدهاش جولیان چپمن، دوستیها و دشمنیهایش با افراد دنیای هنر و زندگی انزواطلبانهاش در جزیره بازگو میشود. یادداشتهای روزانهٔ ونسا، نامهها و خاطرات گریس، و گفتوگوهای بکر با دیگر شخصیتها، بهتدریج پرده از رازهای پنهان برمیدارند؛ از جمله راز ناپدیدشدن جولیان، تنشهای عاطفی و خیانتها، و کشمکشهای حقوقی بر سر آثار هنری. فضای داستان با جزرومدهای جزیره، خاطرات تلخ و شیرین، و تردیدهای اخلاقی شخصیتها آمیخته است. در طول روایت، مرز میان حقیقت و شایعه، هنر و زندگی، و عشق و نفرت بارها به چالش کشیده میشود و خواننده را با پرسشهایی دربارهٔ هویت، مالکیت و معنای هنر روبهرو میکند، بیآنکه همهٔ رازها تا پایان آشکار شوند.
چرا باید کتاب گرگ و میش را بخوانیم؟
این کتاب با فضاسازی منحصربهفرد و روایت چندلایه، مخاطب را به دنیای رازآلود هنر و روابط انسانی میبرد. «گرگ و میش» نهتنها معمایی دربارهٔ یک مجسمه و گذشتهٔ هنرمندی منزوی را پیش میکشد، بلکه به موضوعاتی چون سوگواری، وفاداری، حقیقت و قدرت روایت میپردازد. خواندن این رمان فرصتی است برای تجربهٔ تلاقی هنر و زندگی، و مواجهه با پرسشهایی دربارهٔ اخلاق، هویت و مرزهای واقعیت و خیال. همچنین، روایتهای موازی و شخصیتپردازیهای دقیق، امکان همذاتپنداری و تأمل عمیق را برای مخاطب فراهم میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این رمان برای علاقهمندان به داستانهای معمایی، روانشناختی و اجتماعی مناسب است. کسانی که به دنیای هنر، روابط پیچیدهٔ انسانی و رازهای خانوادگی علاقه دارند، از خواندن «گرگ و میش» لذت خواهند برد. همچنین، مخاطبانی که به روایتهای چندصدایی و داستانهایی با لایههای پنهان و فضای رازآلود علاقهمندند، این کتاب را جذاب خواهند یافت.
بخشی از کتاب گرگ و میش
«نور ماه بیدارم کرد، روشن بود و نزدیک. نور عجیبی بر دریا میافکند، نور صبحگاهی تیرهای، گویی که به نگاتیو یک عکس نگاه کنی. نتوانستم دوباره بخوابم. هفتههاست که نمیتوانم کار کنم، بنابراین به ساحل رفتم. پابرهنه بودم و شن سردِ زیر پایم مرا به دویدن واداشت. باد میوزید. عجیب گرم بود و ماسهها را جابهجا میکرد و ابرهایی که از روی ماه میگذشتند سایههایشان را به تعقیب من گماشتند. مدام به ترانهای که گریس یادم داده بود فکر میکردم، ترانهای دربارهٔ گرگها، اجساد تازهمردگان را از خاک بیرون میآوردند و استخوانهای لختشان را بر زمین پراکنده میکردند. اخیراً، خودم کمی احساس وحشی بودن میکنم. آنقدر دویدم تا حس کردم پاهایم درون آباند و وقتی برگشتم، نگاهی به جزیره انداختم، به خانهام و به پنجرهٔ اتاقخوابم که چراغش هنوز روشن بود و دیدم که چیزی حرکت کرد. احتمالاً پرده بود، اما لرزی به جانم نشست. در انتظار حرکت دوباره، خیره ماندم اما چیزی نبود، هیچچیز و هیچکس، جز اینکه ناگهان آب تا ساق پایم رسید، تا زانوهایم. شنها دیگر جابهجا نمیشدند، اصلاً دیگر نمیشد آنها را دید، همهچیز زیر آب بود و من هنوز راه زیادی برای رفتن داشتم. سعی کردم با تمام سرعت پیش بروم، اما باد مخالف میوزید و جریان آب مثل رودخانهای خروشان بود. تلوتلو میخوردم و به زانو میافتادم؛ سرما همچون سیلی، همچون ضربهای پیدرپی بر تنم فرود میآمد. گمان نمیکنم تابهحال چنین ترسیده باشم.»
حجم
۲۷۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
حجم
۲۷۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه