معرفی کتاب احتمالات و بر زمین می زندش
کتاب الکترونیکی «احتمالات و بر زمین میزنَدَش» نوشتهٔ علی شمس و منتشرشده توسط نشر نیماژ، دو نمایشنامهٔ معاصر را در قالب یک مجموعه گردآوری کرده است. این اثر بخشی از مجموعهٔ نمایشنامههای نیماژ است که با هدف معرفی آثار نوآورانه و متفاوت در حوزهٔ تئاتر ایران منتشر میشود. علی شمس، نمایشنامهنویس و کارگردان شناختهشده، در این کتاب با زبانی خاص و ساختاری چندلایه، به سراغ مضامین فلسفی، تاریخی و اجتماعی رفته است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب احتمالات و بر زمین می زندش
«احتمالات و بر زمین میزنَدَش» مجموعهای از دو نمایشنامه است که هرکدام با رویکردی تجربی و ساختارشکنانه به روایت میپردازند. این کتاب در قالب نمایشنامه و با بهرهگیری از عناصر فراداستانی، طنز تلخ و ارجاعات تاریخی، مرز میان واقعیت و خیال را به چالش میکشد. علی شمس در این اثر، با استفاده از شخصیتهایی چون شاه کوتاهقدان، تاروش، خر و دیگران، فضایی خلق کرده که در آن تاریخ، اسطوره، زبان و هویت ایرانی بهگونهای تازه بازخوانی میشود. ساختار کتاب مبتنی بر اپیزودهای کوتاه و متوالی است که هرکدام به یک «احتمال» یا موقعیت فرضی میپردازد و در عین حال، پیوندی تماتیک میان آنها برقرار است. نمایشنامهٔ دوم، «بر زمین میزنَدَش»، نیز با فضایی سوررئال و چرخشهای زمانی، مفاهیمی چون مرگ، حقیقت، بقا و جستوجوی معنا را در بستری مدرن و تجربی بررسی میکند. این کتاب برای علاقهمندان به تئاتر معاصر، ادبیات تجربی و روایتهای چندلایه، تجربهای متفاوت و چالشبرانگیز فراهم میآورد.
خلاصه کتاب احتمالات و بر زمین می زندش
در «احتمالات»، علی شمس با خلق فضایی تئاتری و نمادین، مجموعهای از موقعیتهای فرضی و تاریخی را به تصویر میکشد که در آن شخصیتهایی چون شاه کوتاهقدان، تاروش، خر و دیگران، درگیر بازیهای زبانی، فلسفی و تاریخی میشوند. نمایشنامه با صحنهای آغاز میشود که در آن زمینِ خاکی، رینگ گلادیاتورها را تداعی میکند و هر اپیزود به یک «احتمال» اختصاص دارد؛ از احتمال اشتباهگرفتن کتابخانهٔ ملی با آسیاب گرفته تا احتمال سخنگفتن حیوانات، جعل تاریخ، دفن تذکرهالاولیا، شهوتورزیدن در آسیاب، قتل با کتاب و حتی زاییدن کتاب. در این میان، شخصیت شاه کوتاهقدان بهعنوان صاحبکلمات و لغتنامهای زنده، نقش محوری دارد و با طنزی تلخ، مفاهیمی چون قدرت، زبان، تاریخ و سرنوشت را به چالش میکشد. روایتها گاه به گذشتههای دور و شخصیتهای تاریخی چون آغامحمدخان قاجار، لطفعلیخان، یزدگرد سوم و عطار میپردازند و گاه به موقعیتهای معاصر و روزمره سرک میکشند. در پایان، تاروش و خرش با کولهای از کتاب بهسوی آخر دنیا میروند، جایی که رازها بیمعنا میشوند. نمایشنامهٔ دوم، «بر زمین میزنَدَش»، در فضایی بسته و چرخان، گفتوگوهایی میان شخصیتهایی بینام و گاوی کالبدشکافیشده را روایت میکند. این بخش با سفرهای زمانی، ارجاعات علمی و فلسفی، و جستوجوی حقیقت و صدا، مرز میان واقعیت و خیال را محو میکند و با طنز و بازیهای زبانی، مخاطب را به تأمل دربارهٔ معنا و بیمعنایی هستی دعوت میکند.
چرا باید کتاب احتمالات و بر زمین می زندش را بخوانیم؟
این کتاب با ساختار اپیزودیک و رویکردی چندلایه، تجربهای متفاوت از نمایشنامهنویسی معاصر ارائه میدهد. استفاده از طنز تلخ، ارجاعات تاریخی و بازیهای زبانی، «احتمالات و بر زمین میزنَدَش» را به اثری تبدیل کرده که نهتنها سرگرمکننده، بلکه اندیشهبرانگیز است. مخاطب با خواندن این کتاب، با پرسشهایی دربارهٔ هویت، تاریخ، زبان و قدرت روبهرو میشود و در عین حال، با فرم و روایتهای غیرمتعارف آشنا خواهد شد. این اثر برای کسانی که به دنبال تجربهای تازه در ادبیات نمایشی هستند، انتخابی قابلتوجه است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب به علاقهمندان تئاتر معاصر، دانشجویان و پژوهشگران هنرهای نمایشی، دوستداران ادبیات تجربی و کسانی که به روایتهای چندلایه و ساختارشکن علاقه دارند، پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که دغدغههایی دربارهٔ هویت، تاریخ و زبان دارند، این اثر میتواند الهامبخش باشد.
بخشی از کتاب احتمالات و بر زمین می زندش
«تاروش: خواب دیدم دو نفر به دستور یک نفر مرا زندهبهگور میکنند وَ من نمیدانستم زندهبهگوری چیست. پرسیدم چه میکنید، گفتند تو را زندهبهگور میکنیم. پرسیدم چه کنم تا نکنید، گفتند تَشبُث کن! وَ من چون نمیدانستم تشبث چیست، نکردم وَ بهجاش مثل گاو نگاه کردم. اکنون که فردای دیدنِ آن خوابِ مرگدار است، به پابوسیِ لغتنامهٔ اعظم در کتابخانهٔ ملی نائل آمدم. مُشَرف به درگاهِ صاحبکلماتم. در برابر دانش و لغاتی که دارد کُرنش میکنم و میپرسم تشبث به چه معناست؟ رو به پادشاهی کوتاهقامت با شنل و تاج و تختِ طاووس که آن ته نشسته میکند. پشتش چهار پنکهٔ پایهای هست که میچرخند. روی صورتِ پنکهها ماسکهایی بهقاعدهٔ گِردی قفسهها جاکار شده. جوری که وقتی پنکهها به چپوراست میچرخند، انگار بدنهای قوزکرده با صورتهای تکیدهای باشند که تماشاگر را در تمامِ وسعتی که نشسته، زنهار میدهند. از پایهٔ هرکدام از پنکهها دو دستِ نازک بیرون زده باشد. یکی از دستها تا توی صورت پنکه بالا آمده باشد و صاف جلوِ لبهای ماسک استقرار داده شده باشد. سه بار باشد نوشتم و چهارمین «باشد» هم این باشد که این دست، مثلِ دست پرستارها که در عکسها هیس میکنند، هشدارِ ساکت باش بدهند که کسی جیک نزند. لُب کلام؛ پنکهها محافظانِ عصبانیِ پادشاه کوتاهقداناند.»
حجم
۶۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۱۰ صفحه
حجم
۶۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۱۰ صفحه