
کتاب نوه آقای لین
معرفی کتاب نوه آقای لین
کتاب نوه آقای لین با عنوان اصلی La petite fille de monsieur Linh نوشتهٔ فیلیپ کلودل و ترجمهٔ پرویز شهدی توسط انتشارات به سخن منتشر شده است. داستان دربارهٔ «آقای لین» است که از کشور جنگزده خود فرار میکند و تنها با یک چمدان و نوزادی که نوهاش، «سانگ دیو»، است به کشوری دیگر میرسد. این رمان در ۲۰ فصل به رشتهٔ تحریر درآمده است. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب نوه آقای لین
در ایران، فیلیپ کلودل بیشتر با رمان «جانهای افسرده» شناخته شده است، اما او به تدریج جایگاه خود را در میان نویسندگان برجسته فرانسه و حتی جهان تثبیت میکند. یکی از ویژگیهای بارز کلودل، علاوه بر قلم توانمندش، انتخاب موضوعات نو و بدیع برای نگارش است. این موضوعات به قدری غیرمعمول هستند که به نظر میرسد ساخته و پرداخته ذهن نباشند. به نظر میرسد که نویسنده تا شخصاً با رویدادهای داستانهایش مواجه نشده یا این رویدادها برای دیگران اتفاق نیفتاده باشند، نمیتواند اینگونه خواننده را مجذوب کند. داستان کتاب کتاب نوهٔ آقای لین هم از این قاعده مستثنی نیست. رمان «نوه آقای لین» نه داستان است و نه افسانه، بلکه شعری است بلند و روان، در نهایت سادگی و زیبایی. این اثر سرشار از انسانیت، عشق، دوستی و صفا است، در حالی که این واژهها در دنیای پرهیاهو و آشفتهٔ امروزی، معنای خود را از دست دادهاند.
خلاصه کتاب نوه آقای لین
داستان نوهٔ آقای لین دربارهٔ پیرمردی است که پس از فاجعهٔ جنگ، نوهاش را برداشته و به سوی سرزمینی جدید میگریزد. آنها در خوابگاه پناهندگان ساکن میشوند و آقای لین تلاش میکند با شرایط جدید و دشواریهای آن سازگار شود. در طول داستان، او با مردی به نام «آقای بارک» دوست میشود و از طریق اشاره با او ارتباط برقرار کرده و خاطرات تلخ گذشته را مرور میکند. کلودل نامی از کشور جنگزده پیرمرد یا سرزمین جدیدش نمیبرد، اما با توجه به شواهد، به نظر میرسد که پیرمرد از آوارگان جنگ ویتنام است. نویسنده همچنین توضیحات زیادی درباره نوزاد داستان نمیدهد و فقط به آرام بودن و کم گریه کردن او اشاره میکند. این نوزاد که تا پایان داستان همراه آقای لین است، در لحظات پایانی خواننده را با پایانی غیرمنتظره و بسیار تاثیرگذار مواجه میکند.
چرا باید کتاب نوه آقای لین را بخوانیم؟
کتاب نوهٔ آقای لین تجربهای عمیق و تکاندهنده را برای خواننده رقم میزند؛ داستانی که با روایتی ساده اما پر از احساس، ماجرای پدربزرگی را به تصویر میکشد که پس از فرار از جنگ، تنها دلخوشیاش نوهاش است و در سرزمینی غریب، پیوندی غیرزبانی با یک پیرمرد دیگر برقرار میکند. جذابیت این اثر نه تنها در پرداختن به موضوعاتی همچون فقدان، غربت و تلاش برای بقا نهفته است، بلکه در گرهگشایی نهایی و غیرمنتظرهای است که دیدگاه خواننده را نسبت به تمام داستان دگرگون کرده و او را وادار به تفکر دربارهٔ معنای واقعی عشق، خاطرات و انسانیت میکند.
خواندن کتاب نوه آقای لین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
کسانی که به موضوعات مهاجرت، پناهندگی و از دست دادن عزیزان علاقهمند هستند، افرادی که از خواندن داستانهایی با پایانهای غیرمنتظره و تأثیرگذار لذت میبرند و کسانی که به دنبال درک بهتری از قدرت ارتباطات انسانی و همدلی هستند، از خواندن این داستان لذت خواهند برد.
درباره فیلیپ کلودل
فیلیپ کلودل متولد ۲ فوریهٔ ۱۹۶۲) نویسنده و کارگردان سینمای فرانسوی است. کلودل در مورت موزل به دنیا آمد. او علاوه بر نویسندگی، تجربهد تدریس در رشتهٔ ادبیات در دانشگاه نانسی را نیز دارد. او کارگردان فیلم «دوستت داشتم خیلی وقت پیش« (Il y a longtemps que je t'aime) محصول سال ۲۰۰۸ بود. این فیلم که بسیار مورد تحسین قرار گرفت و جایزهٔ «بفتا» سال ۲۰۰۹ را برای بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان دریافت کرد.
بخشی از کتاب نوه آقای لین
«آقای لین بهطرف در بزرگ نمیرود. میرود توی بیشهای که از پنجرهٔ اتاقش دیده است. میداند که دیوار پارک پشت این بیشه از همهجا کوتاهتر است و شاخهٔ درختی کاملاً نزدیک آن قرار دارد. سریع راه میرود، نوهاش را محکم به خودش میفشرد. بچه گهگاه چشمهایش را باز میکند، انگار از او میپرسد چهکار میخواهد بکند. خب دیگر، حالا رسیده کنار دیوار. اشتباه نکرده است. دیوار چندان بلند نیست. ارتفاع آن به پیشانیاش میرسد، چون همهٔ قسمتهای فوقانی آن فروریخته است. چه باید بکند؟ شاخهٔ درختی که از پنجرهاش دیده بود بهدرد نمیخورد، خیلی بالاتر از دیوار قرار دارد. برعکس، تنهٔ درختی با گرههای برجسته روی زمین افتاده. آقای لین بچه را میگذارد روی زمین، تنهٔ درخت را میآورد و به دیوار تکیه میدهد. میتواند از آن بهعنوان نردبان استفاده کند. امتحان میکند. بله، همهچیز روبهراه است. بهآسانی میرسد بالای دیوار؛ اما چگونه بچهبهبغل از آنطرف دیوار پایین برود؟
آقای لین بهیاد زنهای دهکدهاش میافتد که موقع کار در شالیزارها یا برای جمعکردن چوب خشک از توی جنگل، چگونه نوزادشان را به پشتشان میبندند. لباس خانهٔ گلوگشادش را درمیآورد، بچه را توی آن میگذارد، دقت میکند که عکس قدیمی و کیسهٔ کوچک خاک زادگاهش را که در جیب لباس خانهاش گذاشته، بیرون نیفتد. بعد لباس خانه را محکم روی پشتش میبندد. بچه بهاینترتیب پشت پدربزرگش قرار میگیرد. خطر افتادنش در کار نیست. پیرمرد از نردبان سردستی بالا میرود. روی دیوار که میرسد، تنهٔ درخت را بالا میکشد، پساز نفستازهکردن، نگاهی به پارک میکند؛ هیچچیز تکان نمیخورد و هیچکس هم او را زیرنظر ندارد. تنهٔ درخت را به آنسوی دیوار سرازیر میکند. بهسرعت پایین میرود و قدم به پیادهرو کوچهای خلوت میگذارد. حالا دیگر آزاد است. همهٔ این کارها چنددقیقه بیشتر طول نکشیده. با پیژامهای به تن و لباس خانهای روی پشتش که بچه در آن آرمیده آزاد است. خوشحال است. کم مانده از شادی فریاد بزند. با گامهای سریع از قصر دور میشود. بهنظرش میرسد بیستساله است.»
حجم
۹۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۹۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه