دانلود و خرید کتاب رها می‌کنم فیلیپ کلودل ترجمه فهیمه باطنی
تصویر جلد کتاب رها می‌کنم

کتاب رها می‌کنم

نویسنده:فیلیپ کلودل
انتشارات:انتشارات خوب
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب رها می‌کنم

کتاب رها می‌کنم نوشته فیلیب کلودل نویسنده مشهور فرانسوی است که با ترجمه فهیمه باطنی منتشر شده است. این کتاب روایت مردی مردی ۳۳ ساله است که لقب کفتار را به خود و همکارهایش داده است؛ چرا که شغلش یک وظیفه‌ی ترسناک است.

این گروه زمانی که فردی یکی از عزیزانش را از دست می‌دهد به سراغش می‌روند و از او می‌خواهند اعضای بدن عزیزش را اهدا کند. این شغل به‌ظاهر کثیف و بی‌رحمانه زندگی این افراد را تحت تاثیر قرار داده است. این کتاب روایتی خوش‌خوان و جذاب دارد و خواننده را با خودش به دنیای متفاوت و عجیبی می‌برد.

خواندن کتاب رها می‌کنم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی غرب پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب رها می‌کنم

آگهی‌ای که در مترو دیدم تبلیغی برای یک نمایش بود. کسی که آن لباس تنش بود، یک کمدین است که چند هفته قبل، وقتی داشتم به تو دسر می‌دادم، اسمش را در یک برنامۀ تلویزیونی شنیدم. در آن برنامه او دربارۀ علاقه‌اش به «بی‌حیایی وحشیانه» حرف می‌زد که به نظرش بهتر از «بی‌حیایی متمدنانه» بود و حاضران را مجاب می‌کرد که باید سوء‌ظن داشت، بهتر دید و مخصوصاً اینکه حس کرد «زن بی‌حیای وحشی» رایحه‌ا‌ی از تعفن دارد درحالی‌که «زن بی‌حیای متمدن» هیچ چیز ندارد جز یک عطر ناخالص قلابی، به اندازۀ کافی لوندی ندارد، به اندازۀ کافی حال نمی‌دهد و خیلی زود خسته‌ات می‌کند.

حاضران در استودیوی ضبط، از خنده روده‌بر ‌شده بودند. همۀ آن‌ها خوشحال بودند از اینکه در تلویزیون هستند و لباس‌های پلوخوری‌شان را تن کرده‌اند. همۀ این دقایق با دستگاه‌های ویدیوی بی‌شمار ضبط می‌شد و چه بسا قرار بود آن نوار ویدئو طی سال‌ها در مهمانی‌های خانوادگی دیده شود. زن‌ها هم می‌خندیدند، بدون اینکه از خود بپرسند کمدین، آن‌ها را در چه دسته‌ای طبقه بندی کرده، «بی‌حیاهای وحشی» یا «بی‌حیاهای متمدن». مجری خیلی می‌خندید. کارش همین بود. سال‌هاست همین‌ خنده را دارد، خنده‌ای که بدون هیچ زوری ظاهر می‌شود، به طرز متناقضی هم دست‌آخر خیلی طبیعی به نظر می‌رسید. فکر کنم موضوع بحث برسر میشل دروکه بود، اما زیاد مطمئن نیستم چون هم‌زمان داشتم به تو غذا می‌دادم و از آنجا ‌که تو هیچ‌وقت گرسنه‌ات نبوده، باید از خودم قصه و داستان‌هایی درمی‌آوردم که حواست را از غذاهایی که نمی‌خواستی بخوری پرت کنم. زیاد حواسم جمع نبود.

«تو زیادی رو جزئیات گیری، از کاه کوه می‌سازی، همینه که زندگی‌ت رو به باد داده.»
پویا پانا
تو را کجای این دنیا جا دهم، درحالی‌که خودم دارم از آن فرار می‌کنم.
پویا پانا
دیری نمی‌پاید که اندیشه خواهی کرد و رنج خواهی کشید. خواهی دید که باید بزرگ شد و ناامید شد. باید دست‌هایی را فشرد، صورت‌هایی را بوسید که کم‌کم وقتی در آغوششان می‌گیریم، شروع می‌کنند به چرک کردن، بو گرفتن، به فنا رفتن. این دنیای ماست که ما را می‌سازد. شاید ما نقش مهمی در ساختن آن نداشته باشیم. چیزی از آن نمی‌دانم و دیگر هم نمی‌خواهم از آن سر دربیاورم.
پویا پانا
درد هرچیزی را از زیبایی تهی می‌کند.
پویا پانا
حافظه‌مان گودالی است که جنازه‌های زیادی در آن انباشته شده. لبریز است از بدن‌هایی بی‌جان.
پویا پانا

حجم

۸۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

حجم

۸۵٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۸۰ صفحه

قیمت:
۱۷,۵۰۰
تومان