دانلود و خرید کتاب مرگ آرام سیمون دوبووار ترجمه مجید امین موید
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب مرگ آرام

کتاب مرگ آرام

انتشارات:انتشارات نگاه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب مرگ آرام

کتاب مرگ آرام نوشتهٔ سیمون دوبووار و ترجمهٔ مجید امین موید است. انتشارات نگاه این کتاب را منتشر کرده است. در این کتاب، سیمون دوبووار بیماری مادرش، سرطان، را توصیف می‌کند. به‌طور دقیق‌تر، او روزهای آخر زندگی مادرش و روند مرگ را شرح می‌دهد و فرآیند رها کردن یک عزیز و سوگواری به دقیق‌ترین شکل توصیف شده است. نویسنده در این اثر به طور تحلیلی افکار خود را بازگو می‌کند. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب مرگ آرام

کتاب مرگ آرام روایت ۳۰ روز از زندگی مادری است که زمانی قوی بوده و اکنون زیر بار درد و رنج از هم می‌پاشد. این کتاب برخلافب بسیاری از آثار سیمون دوبووار، یک مقاله فلسفی نیست. سیمون دوبووار در این کتاب، بیماری مادرش، یعنی سرطان را شرح داده است و قالب آن شباهت زیادی به رمان پیدا کرده است. او حس رها کردن یک فرد عزیز و غم از دست دادنش را بازگو کرده است. سیمون دوبووار احساسات دوگانه‌ای نسبت به مادرش دارد و این احساس دوگانگی را به خوبی در متن نشان داده است. این کتاب، روایت ۳۰ روز از زندگی مادری است که زمانی قوی بوده و اکنون زیر بار درد و رنج از هم می‌پاشد. مادرش اکنون حتی از مرگ می‌ترسد، اگرچه هرگز درخواست کشیش نمی‌کند.

سیمون دوبووار در این کتاب از طرح سؤالات سخت ابایی ندارد. برای مثال، آیا راه درست برای مردن وجود دارد؟ ظاهراً وجود دارد، یا ما اینطور فکر می‌کنیم. آیا راه درست برای مراقبت از کسی وجود دارد؟ خود او سرد و بی‌احساس به نظر می‌رسد، اما اینطور نیست. هر کس روش سوگواری خاص خود را دارد. مرگ با خود بسیاری از انگ‌ها و تابوها را به همراه داشت، در مورد اینکه خانواده چگونه باید رفتار کند. سیمون دوبووار همهٔ آنها را می‌شکند. هر آنچه را که در طول این فرآیند از فکر کردن به آن شرمنده بوده‌اید، او با صدای بلند بیان می‌کند. وقتی چیزی مانند مرگ یکی از والدین دنیای شما را از هم می‌پاشد، شرم بی‌معنی است. یا حداقل باید اینطور باشد.

سیمون، هم به عنوان نویسنده و هم شخصیتی در این کتاب، با مخاطب خود حرف می‌زند. او از نظر طرز برخورد با بیماری مادرشان، بسیار متفاوت از خواهرش است. ظاهراً او و مادرش کمی از هم دور شده بودند، اما حالا که مادرش در حال مرگ است، او مجبور می‌شود در رابطه‌اش با مادر تجدید نظر کند. او از مادر بسیار مذهبی‌اش فاصله گرفته بود، اما به نوعی مادرش را یک ابرقهرمان می‌دانست: قوی، شکست‌ناپذیر. سیمون در قسمتی از متن در توصیف بدن مادرش گفته است اینکه در کودکی چقدر آن را می‌پرستید، چگونه در نوجوانی نگاه کردن به آن برایش ناخوشایند شد و چگونه همین بدن، حالا در بیماری، هم برایش منزجرکننده و هم مقدس است. وقتی کودکی فروپاشی والدینش را می‌بیند، شروع به تردید در همه چیز درباره خودش می‌کند. و در این مورد چه کاری می‌توانید انجام دهید؟ بگذارید اتفاق بیفتد. بگذارید احساسات و افکاری که مدت‌ها پنهان کرده‌اید، فقط بیایند. دوبووار روش شاعرانه‌ای در نوشتن درباره غم‌انگیزترین موضوعات دارد. لحن او در این کتاب صادقانه، بی‌پروا و تحلیلی است. گاهی اوقات او به یک موقعیت به روشی فلسفی نزدیک می‌شود. در مواقع دیگر، احساسات خود، احساسات دوگانه‌اش نسبت به هر چیزی و افکار غیرمنطقی‌اش را توصیف می‌کند.

چرا باید کتاب مرگ آرام را بخوانیم؟

کتاب «مرگ آرام» اثر سیمون دوبووار از آن جهت ارزشمند است که روایتی صادقانه، بی‌پرده و در عین حال عمیقاً احساسی از روند بیماری و مرگ یک مادر و همچنین واکنش‌های دخترش به این تجربه ارائه می‌دهد. این اثر با نگاهی تحلیلی و شاعرانه به موضوعات دشواری همچون درد، از دست دادن کرامت، احساسات متناقض و در نهایت سوگواری می‌پردازد و خواننده را با جنبه‌های پنهان و اغلب ناگفته‌ی این مراحل روبه‌رو می‌کند. دوبووار با شجاعت از تابوها و انگ‌های مرتبط با مرگ و مراقبت از بیمار در حال مرگ پرده برمی‌دارد و با صداقت خود، حس همدلی و درک عمیقی را در مخاطب برمی‌انگیزد، به گونه‌ای که گویی کسی افکار و احساسات درونی او را در مواجهه با فقدان عزیزان بیان می‌کند. این کتاب یک مرثیهٔ شخصی و تأملی ژرف در ماهیت مرگ، فقدان و چگونگی مواجهه انسان با این واقعیت اجتناب‌ناپذیر است.

خواندن کتاب مرگ آرام را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

کسانی که تجربه از دست دادن عزیزی را داشته‌اند یا در حال مواجهه با آن هستند، این کتاب می‌تواند به آن‌ها کمک کند تا احساسات پیچیده و گاه متناقض خود را درک کرده و با آن‌ها همدلی کنند. کسانی که به موضوعات مربوط به مرگ، سوگواری و فلسفه وجودی علاقه‌مند هستند و کسانی که به آثار نویسندگان بزرگ و سبک‌های مختلف نگارش علاقه دارند، از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.

نظر افراد درباره کتاب مرگ آرام

منتقدی در باب این اثر چنین گفته است: «مردم فکر می‌کردند این کتاب باید برای هر کسی که عزیزی را بر اثر سرطان از دست داده، یک مطالعه اجباری باشد. من اینطور فکر نمی‌کنم؛ این کتاب مانند یک آوار بر سر شما فرود خواهد آمد. من سهم خود را از دست دادن داشته‌ام و این اولین کتابی بود که واقعاً به من کمک کرد. بله، بسیار گریستم، اما گریستم چون متن تا حد بسیار زیادی قابل درک بود. این به مراتب صادقانه‌ترین روایت از بستر مرگ بود که تا به حال خوانده‌ام؛ خام و دردناک و خالص. این کتابی است که باعث می‌شود احساس کنید کسی شما را درک می‌کند. در اینجا مسائل سیاه و سفید وجود ندارد. درست مانند مرگ، همه چیز در منطقهٔ خاکستری است.»

درباره سیمون دوبووار

سیمون دوبووار، متولد ۱۹۰۸ در یک خانواده ثروتمند و مذهبی، با ورشکستگی پدر پس از جنگ جهانی اول، دوران سختی را تجربه کرد. با این حال، مادرش فرانسوا با ازخودگذشتگی، تمام تلاش خود را برای تحصیلات عالی فرزندانش به کار بست و آن‌ها را در دانشگاه معتبر سوربن پاریس ثبت‌نام کرد. سیمون جوان، بیشتر اوقات خود را به پژوهش و مطالعه در حوزه‌های وسیعی از جمله ادبیات کلاسیک، متون لاتین باستان، و ادبیات و فلسفه معاصر اختصاص داد. در دانشگاه سوربن، آشنایی با ژان پل سارتر رقم خورد و رابطه‌ای عاشقانه و پایدار تا پایان عمرشان شکل گرفت. علاقهٔ مشترک آن‌ها به فلسفه وجودگرایی (اگزیستانسیالیسم) یکی از عوامل استحکام این پیوند بود. سیمون دوبووار که از برجسته‌ترین اندیشمندان فمینیست به شمار می‌رود، در سال ۱۹۸۶ در پاریس، شهر زادگاهش، درگذشت. از آثار برجسته او می‌توان به کتاب‌های «جنس دوم»، «نقد حکمت عامیانه»، «خون دیگران» (رمان)، «ماندارن‌ها» (رمان)، «همه می‌میرند» (رمان)، «مرگ آرام» (رمان)، «خاطرات» و «وداع با سارتر» اشاره کرد.

بخشی از کتاب مرگ آرام

«گاهش می‌کردم. او در آنجا حی و حاضر بود و هوشش کار می‌کرد اما از ماجرایی که در آن می‌زیست پاک بی‌خبر بود. عدم آگاهی از آنچه که در درون آدمی‌می‌گذرد طبیعی است. ولی بخش خارجی پیکر او نیز داشت نابود می‌شد: شکم زخمی‌اش، مجرای چرکی که در آن کثافت جاری بود، رنگ کبود پوستش، مایعی که از تهیگاهش ترشح می‌کرد؛ او نمی‌توانست وضع خود را از دست‌های تقریباً فلجش دریابد، و وقتی تیمارش می‌کردند سرش به عقب می‌افتاد. دیگر آئینه نخواسته بود: صورت مرگبارش دیگر برایش وجود خارجی نداشت. او که گوش‌هایش پر از همهمهٔ دروغ‌های ما بود و تمام هستیش در امید شورانگیز بهبود خلاصه شده بود در فاصله‌ای بی‌پایان از تنش که تباه می‌شد در استراحت و رویا بود. دلم می‌خواست از تحمل کراهت‌های بی‌ثمر معافش دارم: «دیگر احتیاجی نداری این دوا را بخوری.» ـ «بهتر است که بخورمش.» و مایع گچ مانند را می‌بلعید. غذا خوردنش با درد و رنج توام بود. می‌گفتم: «به خودت فشار مده، کافی است، دیگر مخور.» ـ «فکر می‌کنی کافی ست؟» بشقاب را از نظر می‌گذراند و دودل می‌شد: «یک‌کمی هم از آن بده.» سرانجام تردستی می‌کردم و به وی می‌گفتم: «بشقاب را خالی کردی.» بعدازظهرها ناگزیر بود ماست بخورد. اغلب آبمیوه می‌خواست. بازوانش را کمی تکان می‌داد، دست‌ها را بالا می‌آورد و آن‌ها را آهسته و احتیاط‌آمیز به شکل جام به هم نزدیک می‌کرد، کورمال کورمال لیوانی را که ول نمی‌کردم می‌گرفت. ویتامین‌های سلامت بخش را از میان لولهٔ نی می‌مکید: دهان غول حیات را با حرص و ولع سر می‌کشید.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۲٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۸۲٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
تومان