
کتاب تیپ های شخصیت
معرفی کتاب تیپ های شخصیت
کتاب تیپ های شخصیت نوشتهٔ کارل گوستاو یونگ و ترجمهٔ ارسطو میرانی است. بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه این کتاب را منتشر کرده است. این اثر در باب روانشناسی است. این کتاب را میتوانید از طاقچه دریافت کنید.
درباره کتاب تیپ های شخصیت
کارل گوستاو یونگ در کتاب تیپ های شخصیت یکی از نظریههای خود را شرح داده است. نظریۀ تیپهای شخصیتی یونگ، خصوصاً بعد از طراحی و انتشار تیپنمای «مایرز ـ بریگز»، بیش از هر نظریۀ تیپشناسانهٔ دیگری در روانشناسی شخصیت و حیطههای گوناگون زندگی بشر، از مشاورههای سازمانی و مدیریتی گرفته تا مشاورۀ ازدواج، تأثیر گذاشته است. به باور برخی روانشناسان این نظریه برجستهترین خدمت یونگ به دانش روانشناسی بوده است. تقریباً در همهٔ کتابهای روانشناسی شخصیت و نظریههای شخصیت، این نظریه مطرح یا به آن اشاره شده و چندین کتاب مستقل هم دربارۀ آن یا مبتنی بر آن به فارسی ترجمه و منتشر شده است. شناخت تیپ شخصیتی افراد، درحقیقت، شناخت الگوهای ارتباطی، قابلیتها و محدودیتها و منابع انگیزهبخش آنهاست. این نوع شناخت، مسیر رشد افراد را برای خودشان و دیگران روشنتر کرده و زمینهٔ انتخابهای مناسبتر را فراهم میآورد. سودمندیِ دیگر فهم تیپهای شخصیتی در تحمل تفاوتهای انسانی و احترام قائل شدن برای کسانی است که به گونهای متفاوت با ما میاندیشند و رفتار میکنند. با وجود این، نباید از این واقعیت غافل شد که هستند صاحبنظرانی که به طور کلی با مفهوم تیپ شخصیتی و تیپشناسیها مخالفند و آنها را برساختهٔ ذهن کسانی میدانند که واقعیت تنوع افراد و فردیت خاص هر شخص را نادیده گرفته و با سادهانگاریِ پیچیدگیهای ذاتی انسانها، آنها را در چند قالب یا طبقۀ کلی جای میدهند. به باور آنها هیچ انسانی به طور کامل مصداق یک تیپ شخصیتی نیست و هر فردی ترکیبی از چند تیپ ادعایی است.
خواندن کتاب تیپ های شخصیت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران حوزهٔ روانشناسی و علاقهمندان به آرای یونگ پیشنهاد میکنیم.
درباره کارل گوستاو یونگ
کارل گوستاو یونگ در سال ۱۸۷۵ میلادی، در سوئیس و در خانوادهای مذهبی چشم به جهان گشود. پدر و عموهای او همگی کشیش بودند و اولین زمین بازی او گورستان کلیسا بود. او فیلسوف و روانپزشکی بود که با فعالیتش در حوزهٔ روانشناسی و ارائهٔ نظریاتی تحتعنوان «روانشناسی تحلیلی» شناخته میشود. «فریدا فوردهام» (پژوهشگر آثار یونگ) معتقد است که هر چه فروید ناگفته گذاشته، یونگ تکمیل کرده است. یونگ بعضی از معروفترین مفاهیم روانشناسی را ابداع کرده است؛ مانند ناخودآگاه جمعی، سایهها، پرسونا، عقدهها، آنیما و آنیموس، درونگرایی و برونگرایی. از آثار مکتوب او میتوان به کتابهای «تحلیل رؤیاها» و «انسان و سمبولهایش» اشاره کرد. کارل گوستاو یونگ در ۸۵سالگی و در سال ۱۹۶۱ میلادی درگذشت.
بخشی از کتاب تیپ های شخصیت
«با اینکه ذهن درونگرا طبیعتاً از شرایط بیرون باخبر است، نقش اساسی را به تعیینکنندههای درونی میدهد. بنابراین وقتی به محرکهای حسی به گونهای هماهنگ با گرایشهای درونیاش پاسخ میدهد جهتگیری او معطوف به عوامل موجود در ادراک و شناختاش است. برای مثال، دو نفر ابژهای واحد را میبینند، اما هرگز اینطور نیست که تصاویر دریافتی آنها از آن مطلقاً مشابه باشد. جدا از دقت و حساسیت اندامهای حسی و توازن آنها در هر شخص، تصاویر ادراکیای که در روان اشخاص دریافت میشوند اغلب هم از نظر نوع و هم میزان، تفاوتهای عمیقی با هم دارند؛ درحالیکه برونگرا پیوسته به آنچه از ابژه میآید توجه میکند، درونگرا اساساً متکی است بر آنچه دریافت حسی در درون سوژه میسازد. البته ممکن است تفاوت مذکور در مورد یک اندریافت [۲۱] واحد خیلی ظریف باشد اما در کلیت ساختار روانی، بهویژه در تأثیری که بر ایگو میگذارد خود را به واضحترین شکل به رخ میکشد. پیشاپیش بگویم که من دیدگاهی را که، همراه با واینینگر [۲۲] تمایل دارد نگرش درونگرا را به صورت خودپسند، خودشیفته، خودمحور، ذهنگرا و خودخواه توصیف کند، اساساً گمراهکننده و کاملاً تحقیرکننده میدانم. این دیدگاه انعکاسدهندهٔ سوگیری رایج نگرش برونگرا نسبت به طبیعت درونگراست. نباید فراموش کنیم ـ گرچه برونگرا بسیار مستعد این فراموشکاری است ـ ادراک و شناخت کاملاً عینی نیستند و ذهن بر آنها تأثیر جدی دارد. جهان صرفاً بهخودیخود وجود ندارد بلکه بر من هم آشکار میشود. درواقع، ما مطلقاً معیاری نداریم که بتوانیم با آن دربارهٔ جهان قضاوتی مستقل از سوژه انجام بدهیم. اگر قرار بود عامل ذهنی را فراموش کنیم، شک بزرگ در مورد امکان شناخت مطلق را کاملاً منکر میشدیم؛ و این به معنای افتادن در دام پوزیتیویسم سطحی و مبتذلی است که آغاز این قرن [بیستم] را ضایع کرد، نگرشی همراه با خودبزرگبینی عقلی و احساسی نپخته و نقضکنندۀ زندگی که هم خودبینانه بود و هم احمقانه. ما با بیشبرآورد قابلیت خود برای شناخت عینی، اهمیت عامل درونی (سوبژکتیو) را نادیده میگیریم و این به سادگی یعنی انکار سوژه. اما سوژه چیست؟ سوژه خود انسان است. ما سوژه هستیم. تنها ذهنی بیمار میتواند فراموش کند که شناخت باید سوژهای داشته باشد و بدون گفته شدن «من میدانم» هیچگونه دانشی و بنابراین اصلاً جهانی وجود ندارد، گرچه با بیان این مدعا شخص پیشاپیش محدودیت ذهنی همهٔ دانشها را بیان کرده است.»
حجم
۱۵۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
حجم
۱۵۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه