کتاب زمین انسان ها
معرفی کتاب زمین انسان ها
کتاب زمین انسان ها نوشتهٔ آنتوان دو سنت اگزوپری و ترجمهٔ سروش حبیبی است. انتشارات علمی و فرهنگی این ناداستان را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب زمین انسان ها
کتاب زمین انسان ها (Terre des hommes) حاوی ناداستان است. این کتاب بخشهای از زندگی آنتوان دو سنت اگزوپری را از زبان خودش شرح داده است. در یک تقسیمبندی میتوان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشتههایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرد، اطلاق میشود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر، برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص یا ارائهٔ اطلاعات و بهدلایلی دیگر شروع به نوشتن میکند. در مقابل، در نوشتههای غیرواقعیتمحور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز میزند و این گونه بهعنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیتمحور) طبقهبندی میشود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم همنوعان است (البته نه بهمعنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ مبتنی بر واقعیت، از هدفهای دیگر ناداستاننویسی است. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمونهای بیشماری میپردازد و فرمهای گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی میتواند شامل اینها باشند: جستارها، زندگینامهها، کتابهای تاریخی، کتابهای علمی - آموزشی، گزارشهای ویژه، یادداشتها، گفتوگوها، یادداشتهای روزانه، سفرنامهها، نامهها، سندها، خاطرهها و نقدهای ادبی.
خواندن کتاب زمین انسان ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ناداستان و قالب زندگینامه پیشنهاد میکنیم.
درباره آنتوان دو سنت اگزوپری
آنتوان دو سنت اگزوپری یکی از مشهورترین نویسندگان تاریخ جهان است که با نوشتن کتاب شازده کوچولو، محبوبیتی جاودان برای خود خرید. این نویسنده هرگز اصراری برای اینکه یک اثر ادبی بیافریند نداشت، بلکه همیشه در تلاش بود تا روایت شخصی خود را بیان کند و مسائل را از دیدگاه خاص خودش ببیند و احتمالاً این موضوعْ رمزی از موفقیت او است؛ چراکه او بهواسطهٔ پروازکردن، یک حس ناب و متفاوت را تجربه و حضورش در سرزمینهای دیگر، افقهای دیدش را باز و گسترده کرده بود.
آنتوان دوسنت اگزوپری ۲۹ ژوئن ۱۹۰۰ در لیون، یکی از شهرهای فرانسه به دنیا آمد. او پدرش را در ۴سالگی از دست داد. از همان دوران تحصیل عشق به نوشتن در او جوانه زد و در سال ۱۹۲۵ یکی از داستانهایش به نام «مانون» را در یک نشریهٔ ادبی منتشر کرد، اما آنچه جوانهٔ عشق او به نوشتن را به درختی پربار بدل کرد، تجربهٔ پرواز و سفرکردن به سرزمینهای دیگر بود. با سفرکردن بود که او با مردم و فرهنگهای مختلف آشنا شد و در کتابهایش از آن تجربیات هم یاد کرد. اگزوپری در سال ۱۹۳۱ با زنی به نام کانسوئلو ازدواج کرد؛ بانویی تندمزاج و مبتلا به آسم که بعدا به شکل گل، در داستان شازده کوچولو سر برآورد؛ گلی که سرفه هم میکرد.
اگزوپری بهعنوان یک خلبان تجاری موفق کار میکرد. هواپیمای او در خطوط پست تجاری میان اروپا، آفریقا و آمریکای جنوبی در رفتوآمد بود. هنگامی که جنگ آغاز شد، او در شرایط سنی و وضعیت سلامتی مناسبی نبود که بتواند به ارتش بپیوندد؛ بااینحال به نیروی هوایی آزاد فرانسه در شمال آفریقا پیوست. هواپیمای او در ۳۱ ژوئیه ۱۹۴۴ در پروازی اکتشافی بر فراز دریای مدیترانه دچار سانحه شد. هرچند در گذشته حدس میزدند که او در حملهٔ آلمانها جان خود را از دست داده است، اما در نهایت و با پیداشدن لاشهٔ هواپیمای او، این فرضیه منتفی شد. احتمالاً هواپیما دچار نقص فنی شده بود. بههرحال اگزوپری عمر کوتاهی داشت، اما توانست با خلق کتابهای ارزشمند، به یکی از قهرمانان ملی فرانسه تبدیل شود.
معروفترین اثری که از آنتوان دوسنت اگزوپری به جا مانده است، داستان مشهور شاهزاده کوچولو است. او نوشتن این داستان را در سال ۱۹۴۱ آغاز کرد، با مداد و آبرنگ تصویرهای زیبایی برای آن آفرید و آن را در ۱۹۴۳ منتشر کرد. این کتاب مهم در سدهٔ بیستم عنوان سومین کتاب پرفروش جهان را از آن خود کرد. این کتاب حالا بیش از ۲۰۰ میلیون نسخه فروخته و به ۱۰۰ زبان نیز ترجمه شده است. حال حساب اینکه چندبار مورد اقتباسهای سینمایی و انیمیشنی نیز قرار گرفته است با خودتان!
«هوانورد» داستان کوتاهی است که در سال ۱۹۲۶ در یک نشریه منتشر شد و بعد پایه و اساس کتاب «پیک جنوب» او را شکل داد. اگزوپری کتاب «زمین انسانها» را در سال ۱۹۳۹ منتشر کرد. «خلبان جنگ» هم نام کتابی است که در سال ۱۹۴۲ منتشر شد و شرح مأموریتی است که او در طول دوران جنگ در سال ۱۹۴۰ از سر گذرانده بود. «نامه به یک گروگان» کتاب دیگری است که در سال ۱۹۴۳ منتشر شد. از اگزوپری پس از مرگش نیز کتابهای بسیاری منتشر شد؛ کتابهایی مانند قلعه (۱۹۴۸)، نامههای جوانی و دفترچهها (۱۹۵۳)، نامهها به مادر (۱۹۵۵)، نوشتههای جنگ (۱۹۸۸) و مانون رقاص که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد.
آنتوان دوسنت اگزوپری جوایز و افتخارات زیادی را هم از آن خود کرد. او نشان لژیون دونور و جایزهٔ فمینا را در سال ۱۹۲۹ از آن خود کرد و ۱۰ سال بعد جایزهٔ بزرگ رمان فرهنگستان فرانسه را در سال ۱۹۳۹ گرفت. جایزهٔ کتاب ملی آمریکا در سال ۱۹۴۰ و ۲ نشان صلیب جنگ یکی در سالهای ۱۹۴۰ و دیگر در ۱۹۴۴ پس از مرگش دریافت کرد که به پاس زحمات او در جنگ جهانی و حضورش در نیروهای متفقین به او اهدا شد. در سال ۲۰۰۸ بنیاد اگزوپری با حمایت بنیاد فرانسه و همچنین اعضای خانواده و دوستداران او تأسیس شد. اهداف این بنیاد، اجرای پروژههای مختلف در سراسر جهان برای کمک به جوانان برای دستیابی به آیندهای بهتر بوده است؛ جوانهایی که در محیطهای خشن و با شرایطی نامطلوب زندگی میکنند.
درباره سروش حبیبی
سروش حبیبی در ۷ خرداد ۱۳۱۲ در تهران به دنیا آمد. او مترجم معاصر ایرانی است که دهها کتاب از زبانهای فرانسه، روسی، آلمانی و انگلیسی را به فارسی برگردانده است. حبیبی تحصیلات دبیرستانی خود را در تهران و در دبیرستان «فیروز بهرام» به پایان رساند. او از سال ۱۳۲۹ در مدرسۀ عالی پست و تلگراف ادامه تحصیل داد و سپس به خدمت وزارت پست، تلگراف و تلفن درآمد. در سال ۱۳۳۹ برای ادامۀ تحصیل به دانشکده فنی دارمشتات در آلمان رفت و ۳ سال به تحصیل در رشتۀ الکترونیک و همچنین یادگیری زبان آلمانی پرداخت. این مترجم ایرانی، سپس، در وزارت پست و تلگراف، رئیس دروس دانشکدۀ مخابرات شد و در تغییر برنامه و تبدیل آن به دانشگاه مخابرات سهم عمدهای داشت. از او بهعنوان مجری طرح تشکیل مرکز تحقیقات مخابرات نیز یاد میشود. فعالیت سروش حبیبی در زمینۀ ترجمه، از همکاری منظم او با مجلهٔ سخن آغاز شد. او طی بیش از ۴ دهه فعالیت خود در عرصهٔ ترجمهٔ آثار ادبی، دریچۀ تازهای به روی خوانندگان ایرانی گشود. آشنایی فارسیزبانان با نویسندگانی چون رومن گاری، آلخو کارپانتیه و الیاس کانتی از راه ترجمههای او بوده است. اثر نویسندۀ مشهور روسی، واسیلی گرُسمان، با عنوان «پیکار با سرنوشت» یکی از برجستهترین ترجمههای سروش حبیبی است.
از دیگر آثار ترجمهشدۀ این مترجم میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
«گلهای معرفت» (اریک امانوئل اشمیت)، «ژرمینال» (امیل زولا)، «زمین انسانها» (آنتوان دو سنت اگزوپری)، «دایی وانیا» (آنتون چخوف)، «بیابان» (آنتون چخوف)، «میدان ایتالیا» (آنتونیو تابوکی)، «شبهای هند» (آنتونیو تابوکی)، «پرتغال و دیکتاتور آن» (آنتونیو دو فیگردو)، «ما مردم (داستان آمریکا)» (لئو هیوبرمن)، «هائیتی و دیکتاتور آن» (برنارد دیدریش و آل برت)، «تاریخ اجتماعی سیاهان آمریکا» (بنجامین براولی)، «قرن روشنفکری» (آلخو کارپانتیه)، «بیابان تاتارها» (دینو بوتزاتی)، «خداحافظ گاری کوپر» (رومن گاری)، «سگ سفید» (رومن گاری)، «نیروی پیام» (ژان لویی سروان شرایبر)، «طبل حلبی» (گونتر گراس)، «جنگ و صلح» (لئو تولستوی)، «آناکارنینا» (لئو تولستوی)،«پدر سرگی» (لئو تولستوی)،«مرگ ایوان ایلیچ» (لئو تولستوی)،«ژان دو فلورت و دختر چشمه» (مارسل پانیول)، «اربابها» (ماریانو آزوئلا)، «روزنامه مقاومت» (میکیس تئودوراکیس)، «چشمان بازمانده در گور» (میگل آنخل آستوریاس)،«هنر و اجتماع» (هربرت رید)، «هنر امروز» (هربرت رید)، «ژاپن» (هرمان کان)، «نارتسیس و گلدموند» (هرمان هسه)، «سیدارتها» (هرمان هسه)، «داستان دوست من» (هرمان هسه)، «گورزاد و دیگر قصهها» (هرمان هسه)، «سفر شرق» (هرمان هسه)،«قصهها» (هرمان هسه)، «زندگی و سرنوشت» (واسیلی گروسمان)، «ابلوموف» (ایوان گنچاروف)، «کیفر آتش (برج بابل)» (الیاس کانتی)، «ابله» (داستایوسکی)، «قمارباز» (داستایوسکی)، «شیاطین» (داستایوسکی)، «شبهای روشن» (داستایوسکی)،«همزاد» (داستایوفسکی)، «بانوی میزبان» (داستایوسکی)، «موشها و آدمها» (جان اشتاین بک)، «زنگبار یا دلیل آخر» (آلفرد آندرش)، «مروارید» (جان اشتاین بک)، «سعادت زناشویی» (لئو تولستوی)، «رستاخیز» (لئو تولستوی) و «شیطان» (لئو تولستوی).
اعتماد خوانندگان ایرانی به شیوهٔ ترجمهٔ او چنان است که هر یک از ترجمههای تازهٔ او از آثار نویسندگان مشهوری چون داستایوسکی که سالها پیش به فارسی ترجمه شده بودهاند با استقبال خوانندگان آثار ادبی روبهرو میشود. سروش حبیبی در سال ۱۳۵۶ به آمریکا رفت. او از سال ۱۳۵۸ در فرانسه ساکن است.
بخشی از کتاب زمین انسان ها
«کودکان و سادهلوحان متن چاپشده را از ادبیات تمیز نمیدهند. هرآنچه چاپ شده باشد، در نظر آنها اعتباری دارد که بعدها به مجازیبودن آن پی میبرند. در دل استرالیا قبایلی هستند که در آنها ورود نوجوانان به سلک بزرگسالان با مراسمی انکارگر همراه است و آن عبارت است از اینکه بر جوان نووارد فاش سازند که نه خدایی هست و نه ارواحی و او میتواند سروصداهای عجیب و غریبی را که تا آن زمان اسباب وحشتش بود، با وسایلی که در اختیارش گذاشته میشود، درآورد و خردسالان و نوجوانان دیگر را بترساند و قادر است که اشباح سفید و هولناکی را که به وحشتش میانداخت، اکنون خود با آغشتن اندام به رنگهایی که به او میدهند، به میل و ابتکار خود و با پوشاندن چهره با صورتکهایی که رمزساختن آنها آموختنی است، پدید آورد. اگر درست به خاطر داشته باشم، سترلف۹۹ که گفتارهای مربوط به این مراسم تحلیف خشونتبار مصیبتگونه را به دقت نقل میکند، از احساس جوانان قبیلهٔ لوریتجا (یا آراندا) به هنگام کشف خلأیی که پیش پایشان پدید میآید و به دستآوردن قدرتِ به وحشتانداختن و متعجبساختن سادهلوحانی نظیر آنچه خود تا روز پیش بودند، ذکری نمیکند.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۶۳ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۶۳ صفحه