کتاب آدم حسابی
معرفی کتاب آدم حسابی
کتاب آدم حسابی نوشتهٔ جمعی از نویسندگان و ترجمهٔ محمدعلی مهمان نوازان است. انتشارات علمی و فرهنگی این مجموعه داستان کوتاه جهان را منتشر کرده است.
درباره کتاب آدم حسابی
کتاب آدم حسابی مجموعه داستان کوتاهی نوشتهٔ دنی سانتیاگو، گئورگی سمیونوف، جاماییکا کین کید، جومپا لاهیری، ریموند پیلای، باینونیدو سانتوس، ایوون وِرا و محمد امرابط است. عنوان برخی از داستانهای این مجموعه عبارت است از «مرثیه»، «دستِ چرخان»، «جشن»، «خانهٔ متبرک» و «چرا حیوانات دیگر نمیتراشی».
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب آدم حسابی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای خارجی و علاقهمندان به قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آدم حسابی
«سوزن را در گوشت مرد فروبرد، مرد داد و هوار راه انداخت. صفی سوزن را بیرون کشید و رفت تا یک لیوان جوشانده برای او بیاورد. وقتی مرد جوشانده را سرکشید، صفی یک لیوان دیگر برای او آورد. دوباره با سوزن دستبهکار شد و مرد دوباره داد و هوارش به هوا رفت. صفی با خودش گفت: باید داروی مناسب این قبیل کارها را پیدا کنم. برای سومین بار یک لیوان جوشانده ریخت و این بار یک مشت کوکای پودرشده هم آورد. به مرد گفت: «این پودر را داخل دهانت بریز و این لیوان را سر بکش.» یک ربع ساعت منتظر ماند تا اینکه کشاورز به خواب رفت. آنگاه صفی پای او را بخیه کرد: «حالا ببریدش خانه و روی تختخواب قرارش دهید.»
همسایههای کشاورز گفتند: «حساب ما چقدر میشود؟»
صفی به آنها گفت: «خیلی کار بُرد. مقدار زیادی نخ گرانقیمت مصرف شد و چهار سوزن هم شکست. بنابراین مجبورم بیست ریال از شما بگیرم.»
هریک از همسایهها کمی پول گذاشتند و آن مبلغ را به صفی پرداخت کردند و کشاورز را به خانه بردند. بعد از رفتن آنها، صفی رفت و روی پوستینش نشست تا کمی به خودش برسد. یک لیوان جوشانده برای خودش ریخت و به همراه یک قاشق خمیر کوکا آن را نوشید. داشت به این فکر میکرد حالا که دکتر شده باید به شهر برود و داروهایی خریداری کند: باید فهرستی از آنچه نیاز دارم تهیه کنم. از جا بلند شد و یک تخته و قلمی ساختهشده از نی آورد تا روی آن یادداشت کند.
اولین دارویی که به آن احتیاج دارم فلفل قرمز است و بعد زیرهٔ سبز و فلفل سیاه و حنا. اسامی خیلی از چیزهای دیگری را هم که میخواست بخرد، نوشت. کمی بعد بر اسبش نشست و راهی شهر شد.
اسبش را به یک درخت فندق بست. سپس سراغ مردی رفت که کنار دروازهٔ شهر دکه داشت: دو پزوتا ۱۱۹ فلفل قرمز و دو پزوتا فلفل سیاه به من بده. به همین مقدار هم زیرهٔ سبز و دارچین و رازیانه بده. پول آن را داد و سراغ یک دکهٔ دیگر رفت. دو پزوتا گِل سرشوی و یک بطری آب بهار نارنج به من بده، دو پزوتا هم زردچوبه. پول آن را پرداخت کرد و به طرف خیابان رفت. زنی کنار جدول خیابان نشسته بود و چتری را بالای سرش نگه داشته و انواع مختلفی صمغ و گَردِ گل را بساط کرده بود. صفی یک ریال روغن بادام تلخ از او خرید و بعد به بقالی رفت و مقداری عسل و نخ و سوزن خرید.»
حجم
۱۴۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۸۳ صفحه
حجم
۱۴۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۸۳ صفحه