کتاب کلیله و دمنه
معرفی کتاب کلیله و دمنه
کتاب کلیله و دمنه نوشتهٔ ابوالمعالی نصرالله منشی است که با گردآوری عبدالمحمد روح بخشان در نشر مرکز منتشر شده است؛ نسخهای براساس کتابتی نویافته از قرن سیزدهم.
درباره کتاب کلیله و دمنه
کلیله و دمنه نام کتابی در اصل هندی است که توسط فیلسوفی بهنام «بدیا» نوشته شده است؛ مجموعهای از داستانهای عبرتآموز که عمدتا از زبان حیوانات روایت میشود. این کتاب که بر پایهٔ چند اثر هندی از جمله «پنجه تنتره» تالیف شده، بارها به فارسی برگردانده شده است، اما نسخهای که امروزه بیش از همه بهعنوان کلیله و دمنه به زبان فارسی شناخته و خوانده میشود، حاصل ترجمهٔ آزاد ابوالمعالی نصرالله منشی، یکی از دبیران دربار بهرامشاه غزنوی است.
همانطور که گفته شد، کلیله و دمنه مجموعه داستانی هندی است. این داستانها از زبان حیوانات روایت میشوند. «کلیله» و «دمنه» نام دو شغالِ روایتگر داستانهای این مجموعه است. ریشهی این کتاب به اثری بهنام «پنچاتنترا» یا «پنجه تنتره» بازمیگردد. پنجه تنتره (به معنی پنج دستگاه یا پنج شعار)، کتابی از هند باستان و شامل حکایتهایی منثور و منظوم از حیوانات است. مضمون این کتاب که به زبان سانسکریت نوشته شده، دعوت به فضائل اخلاقی و انسانی، تدبیر و کشورداری است و به زبان خدایان، انسانها و حیوانات و همراه با امثال و قصهها به رشتهٔ تحریر درآمده است.
اولین برگردان یا ترجمهٔ آزاد از کلیله و دمنه به زبان پارسی میانه، به دورهٔ ساسانیان بازمیگردد. «برزویهی طبیب» بزرگ طبیبان دربار خسرو انوشیروان ساسانی، احتمالا مترجم «پنجه تنتره» به زبان پارسی میانه و نیز گردآورندهی کلیله و دمنه بوده است. نام پهلوی این اثر «کلیلک و دمنک» بوده که امروزه نسخهای از آن وجود ندارد. ترجمهٔ سریانی کلیله و دمنه را نزدیکترین نسخه از نظر زمانی به نسخهٔ پهلوی دانستهاند.
خواندن کتاب کلیله و دمنه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانها و نثر کهن فارسی پیشنهاد میکنیم.
دربارهی ابوالمعالی نصرالله منشی
ابوالمعالی نصرالله منشی با نام کامل ابوالمعالی نصرالله بن محمد بن عبدالحمید منشی یکی از نویسندگان و منشیان دربار غزنوی در سدهٔ ششم هجری بوده است. در محل تولد وی میان شیراز و غزنین تردید وجود دارد. بهرحال او توانست در دوران سلطنت سید امیرشاه غزنوی به مقام دبیری برسد و کمی بعد در دوران خسرو ملک وزیر شد. از کارهای مهم نصرالله منشی برگرداندن کلیله و دمنه از عربی به فارسی بود که این اثر را زیبا و جاودانه کرده است. نثر نصرالله منشی فنی و مصنوع است که بعد از او نوشتن به این سبک در میان بزرگان ادب باب شد.
بخشی از کتاب کلیله و دمنه
«براهمه گفتند: بقا باد مَلک را، «أخوک مَنْ صَدَقَک» [برادر تو آن کس است که با تو راست گوید]. سخن حق تلخ باشد، و نصیحت بیریا و خیانت درشت. و پادشاه چگونه کسی دیگر را بر نفس و ذات خویش برابر دارد، و جان و مُلک فدای ایشان گرداند؟ نصیحت مشفقان بباید شنود، و آنرا معتبر داشت. و مَثلی مشهور است: «اَمْرَ مُبْکیاتِک لا اَمْرَ مُضْحِکاتِک.» [مطیع باش و بزرگ دار فرمانِ گریانندگان خود را، نه فرمان خندانندگانت را]. شاه باید که نفس و مُلک خود را از فوایت [= نابودشدنیها] عوض شمرد، و در این کار، که در آن امیدی بزرگ و فَرَجی [= گشایش] تمامست [+ بی] تَرَدد و تحیر شروع پیوندد، و بشناسد که آدمی همگنانرا از برای نفس خویش خواهد، و مردم پس از رنج بسیار به درجت استقلال برسد، و مُلک به کوشش بینهایت به دست آید، و بترک این هر دو گفتن از وفور حصافت [= عقل استوار] و عُلو همت دور افتد، و به وقتی پشیمانی آرد که تَلَهُف [= دریغ خوردن] و تأسف دستگیر نیاید. و تا ذات مَلک باقیست زن و فرزند کم نیاید، و تا مُلک برقرارست خدمتکاران و تَجمل متعذّر [= دشوار] ننماید.
چون مَلک این فصول از ایشان بشنود و دلیری ایشان در گذاردن [= گزاردن] آن بدید عظیم رنجور گشت. از میان برخواست [= برخاست] و به بیتالاحزان [= خانه حُزن و اندوه] شد، و روی بر خاک نهاد، و جیحون از فواره دیده میراند، و چون ماهی بر خشک میطپید و با خود میگفت: اگر کمِ عزیزان گیرم از فایده عُمر و راحت مُلک بینصیب مانم، و پیداست که چند خواهم زیست. و فرجام کار آدمی فناست، و مُلک هم پایدار نخواهد بود. و مرا بیپسر که روشنائی چشم و میوه دل منست، و در حال حیات و پس از وفات بدو مُستظهر [= پُشتگرم] باشم پادشاهی به چه کار آید؟ و چون به دست خصمان افتاد در تقدیم و تأخیر آن چه تفاوت باشد؟ خاصه فرزندی که دلایل رشد و نجابت وی لایح [= آشکار] است، و مَخایلِ [جمع مخیله= نشانهها] اقبال و سعادت وی واضح، و اقتدای [= تقلید] وی در کسبِ شرف و تمهید [= آماده کردن] اسباب جهانداری به سَلَف کریم خویش که پادشاهان و اَعیان روزگار بودهاند، مکشوف و ظاهر گشته است. شعر:
تَلَقَّی الْمعالی عَنْ اَوائل قومه
فَثَمَّ یثْنیها لَهُم و یعیدها
وَ شَیدها حَتی اسْتَحَقَ تُراثها
وَ لا بَرِثُ الْعَلْیاءَ مَنْ لایشیدها»
حجم
۳۶۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۳۰۲ صفحه
حجم
۳۶۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۳۰۲ صفحه