کتاب کیمیای عشق الهی؛ جلد سوم
معرفی کتاب کیمیای عشق الهی؛ جلد سوم
کتاب کیمیای عشق الهی؛ جلد سوم اثری از مهدی داعی است. این کتاب نامه ای از خدا به انسان است که در آنپیمانهای مهم برای بیدار شدن به خود واقعی را بیان میکند و بلیط ورود به زندگی جدید را به بندگانش میدهد.
درباره کتاب کیمیای عشق الهی
در دو جلد قبلی این مجموعه دریافتیم که چه موجود مهم و با ارزشی هستیم، موجودی بی نظیر که از بدو تاریخ تا کنون؛ مثل ما کسی نبوده و تا انتهای دنیا هم هیچ فردی مثل ما نخواهد آمد. هر یک از ما انسانها موجودی بی نظیر بوده و به این دنیا آمده ایم تا مأموریتی را از جانب خداوند به انجام رسانده و نیز فهمیدیم که خداوند ما را در این مأموریت هیچ گاه تنها رها نمی کند و برای هر کدام از ما برنامه خاصی دارد و از ما می خواهد با اطاعت از توصیه ها و فرامینش طبق این برنامه زندگی کنیم. بنابراین تا اینجا با فهمیدن این مطالب؛ نیمی از مسیر موفقیت را پیموده ایم و هرگاه بتوانیم به این دانش خود باور کنیم بقیه مسیر را نیز با شادی و قدرت خواهیم پیمود.
این اتفاقی است که از این جا به بعد و با این کتاب آغاز می شود. در این کتاب خودمان را بیشتر می شناسیم؛ می آموزیم که خودمان آگاهانه این مأموریت را پذیرفته و چیزهایی را باید متعهدانه و آگاهانه در این دنیا انجام دهیم. در واقع از این جا به بعد مطالبی که با هم می خوانیم بیشتر مربوط می شود به اعمالی که باید خودمان را به انجام آنها متعهد سازیم و این خود، سرآغازی است برای ورود به زندگی آگاهانه و برخورداری از برکات و رحمت خداوند که می تواند ما را از تاریکی رها نموده و به سوی نور هدایت نماید. باید پیوسته انرژی مان را در طول هر روز و هر لحظه این سفر، مدیریت نموده تا بتوانیم پیوسته سطح انرژی مان را در حد بالایی نگهداشته و ارتباط مان را با خود متعالی مان حفظ نموده و هدایت لازم را از آن بگیریم. برای مدیریت انرژی تان به دو ابزار مهم هوش احساسی و ترک عادات بد و مخرب نیاز داریم که در این کتاب به آنها می پردازم.
کتاب کیمیای عشق الهی؛ جلد سوم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب کیمیای عشق الهی؛ جلد سوم را به تمام کسانی که در جستجوی خوشبختی و زندگی روحانی و سرشار از عشق هستند، پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب کیمیای عشق الهی؛ جلد سوم
(همسو زیستن با خودواقعی)
در زندگی تو دو روز از بقیه بسیار مهم تر هستند، یکی روزی که به این دنیا می آیی و دیگری روزی که بفهمی برای چه هدفی به این دنیا آمده ای.
مارک توین
با توجه به آمار به خوبی می بینیم تقریباً ۹۰% مردم، یک سوم عمرشان را صرف انجام کاری می کنند که دوست ندارند که نشان می دهد اکثر انسان ها همسو با خود واقعیشان زندگی نکرده و نمیدانند برای چه هدفی وارد این دنیا شده اند و لذا نمی توانند انتخاب هایی همسو با اراده خدا گرفته و ذهن و قلب شان با هم هماهنگ نیست.
بعد از این که توانستیم خودمان را به درستی بشناسیم و عادات مخرب خود را شناسایی کرده و عادات مثبت و سازنده ای را شکل دهیم، دومین پیمانی که باید به آن وفادار شویم این است که بدانیم برای چه هدفی وارد این دنیا شده ایم تا بتوانیم مسیر زندگی الهی خود را به سوی خداوند پیدا کنیم و گرفتار احساسات منفی همچون سردرگمی، ناراحتی، پوچی و بیانگیزگی نشده تا دوباره در دام عادات مخرب نیفتیم.
هیچ کدام از ما انسان ها، موجودی تصادفی و یا نتیجه تکامل تدریجی نیستیم که بی هدف به این دنیا آمده باشد تا یک سری رویدادهای شانسی را تجربه کنیم، بلکه ذره ای از نظام منسجم و هدفمند کائنات می باشیم که آگاهانه و با نیت خاصی قدم به این دنیا گذاشته تا به همه بگوییم "عشق" هستند و قربانی "نیروهای منفی" بیرونی نشوند. این نیروها قرار است به ما کمک کنند تا بفهمیم چه چیزی نمیخواهیم. هر کدام از ما می توانستیم الان این جا نباشیم اما هستیم و این بودنِ ما به عنوان یک انسان، بی علت نیست چون کسی ما را آفریده که این کائنات را به این عظمت و با این شکوه و زیبایی آفریده و با بهترین نظم ممکن اداره میکند. پس باید به جای این که غرق در ظاهر خود و یا اتفاقات تلخ و شیرین اطراف شده و مدام به انتقاد، مقایسه و یا قضاوت بپردازیم و یا افسوس گذشته را خورده و یا بخواهیم اتفاقات را کنترل کنیم، مسأله ای را حل کنیم و یا شرایط را تغییر دهیم؛ باید با جریان زندگی همراه شده چون ما امتدادی ا آگاهی محض الهی هستیم و میتوانیم باورهای منفی، احساسات و افکارمان را دیده و غرق داستان هایی نشویم که آنها برای ما میسازند.
وقتی بتوانیم چیزهایی که درون مان اتفاق می افتد را ببینیم و از آنها آگاه شویم، میتوانیم چیزهایی را تجربه کنیم که برای ما اتفاق می افتد و از آنها درس لازم را بگیریم. در این صورت میتوانیم بفهمیم که به این دنیا آمده ایم تا از طریق اتفاقاتی که تجربه میکنیم، خود را شناخته و هدفی را پیدا کنیم که برای آن به این دنیا آمدهایم و هرگز نباید غرق عادات و افکار منفی شویم. تا زمانی که هدف خود را از آمدن به این دنیا پیدا نکنیم و یا مطمئن نباشیم که به آن میرسیم، زندگی از نظر ما بیمعنا و خسته کننده بوده چون نمیتوانیم زندگیای کنیم که قلبا میخواهیم و برای آن به این دنیا آمده ایم. با پیدا کردن هدف زندگی مان، امید وار خواهیم بود زندگی مان به سمت تبلور طبیعیمان حرکت می کند و لذا هرگز حس بیمعنا بودن و یا پوچی نمیکنیم.
حس پوچی و بی معنا بودن، هشداری است از ناخودآگاه به ما که میگوید در برابر نیت قلبیمان مقاومت میکنیم. خدا ما را آفرید تا تبلوری از عشق و اگاهی او باشیم و مادامی که این را نفهمیم، زندگی ما بیمعناست. زندگی؛ جریانی از انرژی هوشمند و بسیار پویا است و اگر این جوهره زندگی را در خود حس نمی کنیم به این دلیل است که ترس ها و تناقض های درونی ما این اجازه را نمی دهد تا با خود واقعی مان ارتباط بگیریم.
نباید به این فکر کنیم کی و چگونه می توانیم به آرزوی خود برسیم بلکه فقط کافی است باورها و احساسات درونی مرتبط با داشتن آن را در خود ایجاد کنیم.
حجم
۴۳۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۹۴ صفحه
حجم
۴۳۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۹۴ صفحه