کتاب چهل قانون ملت عشق
معرفی کتاب چهل قانون ملت عشق
کتاب چهل قانون ملت عشق نوشتۀ الیف شافاک و ترجمهٔ زهره قلی پور و حاصل ویراستاری خانم نظری راد است. نشر آتیسا این کتاب را روانۀ بازار کرده است.
درباره کتاب چهل قانون ملت عشق
«الا» در رشتۀ زبان و ادبیات انگلیسی درس خوانده است، اما سالها به خانهداری مشغول بوده است. شوهرش دندانپزشک است و در زندگی مشترکشان چندان عشق معنا ندارد؛ اما الا میداند که برای بقای زندگیهای مشترکْ عشق چندان مهم نیست؛ فقط کافی است زندگی کرد و همهچیز را ثابت نگه داشت. بعد از سالها خانهداری، الا تصمیم میگیرد برای خروج از روزمرگی سراغ یک شغل پارهوقت برود. او کمک ویراستاری رمان عرفانی - تاریخی را از طرف یک انتشاراتی معتبر دریافت میکند. الا حال روحی خوبی ندارد و متوجه شده همسرش به او خیانت کرده و دخترش برای یک عشق میخواهد همهچیز را رها کند. دخترش با الا تندی میکند و او را متهم میکند هیچچیز از عشق نمیداند. دقیقاً در همین دوران پرتنش الا از طریق ویراستاری یک رمان، با زندگی شاعر و عارف مشهور، مولانا و مرادش شمس تبریزی آشنا میشود. این رمان زندگی الا را تغییر میدهد. او درخواست طلاق میدهد تا عشق حقیقی را درک کند. کتاب چهل قانون ملت عشق ما را با یکی از عجیبترین و حیرتانگیزترین داستانهای تاریخ یعنی قصهٔ مولانا و شمس تبریزی آشنا میکند. مولانا مردی است که در اوج شهرت و محبوبیت، ناگهان در رویارویی با درویشی پیر، بیادعا و سادهپوش و حقیقتجو چنان تغییر میکند که تدریس و شاگردان را فراموش میکند و مسیر عشق پیش میگیرد.
خواندن کتاب چهل قانون ملت عشق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات عاشقانه پیشنهاد میکنیم.
درباره الیف شافاک
الیف شافاک در اکتبر ۱۹۷۱ در شهر استراسبورگ فرانسه به دنیا آمد. او نویسنده و رماننویس است. این نکته را نمیتوان کتمان کرد که زندگی شخصی الیف شافاک و جداشدن پدر و مادرش خودآگاه یا ناخودآگاه روی رمانهایش و تفاوتهای جنسیتی شخصیتهای داستانهایش تأثیر گذاشته است. او تحصیلات دورهٔ راهنمایی را در شهر مادرید و تحصیلات دبیرستانش را در دبیرستان آتاترک آنکارا به پایان برد. در دانشگاه خاورمیانهٔ آنکارا، مدرک کارشناسیاش را در رشتهٔ روابط بینالملل گرفت. پس از آن در همان دانشگاه در رشتهٔ حقوق زنان کارشناسی ارشدش و در رشتهٔ علوم سیاسی دکترایش را گرفت. الیف شافاک در سال ۲۰۱۰ نشان شوالیهٔ ادبیات و هنر کشور فرانسه را گرفت. آثار این نویسنده به ۳۰ زبان ترجمه شده و از طرف ناشران معروفی مثل ویکینگ، پنگوئن، ریزولی و... به چاپ رسیده است.
با نوشتن اولین رمانش به نام «پنهان» (۱۹۹۸) توانست جایزهٔ بزرگ مولانا را دریافت کند. در سال ۱۹۹۹ «آینههای شهر» و در سال ۲۰۰۰ رمان «محرم» را نوشت که موفق به دریافت جایزهٔ کانون نویسندگان ترکیه شد. به دنبال آن، ۲ کتاب «شپش پالاس» (۲۰۰۲) و «برزخ» (۲۰۰۴) را نوشت که جزو پرفروشترین کتابهای آن سالها محسوب میشدند. او در کتاب «جزرومد» (۲۰۰۵) به جمعآوری گفتارهای خود دربارهٔ زن، موضوع هویت، تفاوتهای فرهنگی و زبان و ادبیات پرداخت. کتاب «پدر و حرامزاده» در سال ۲۰۰۶ منتشر شد و بهعنوان پرفروشترین کتاب سال شناخته شد. در سال ۲۰۰۹ به نوشتن رمان «عشق» پرداخت که آن را نشر دوغان کتاب به چاپ رساند. کتاب عشق رکورد پرفروشترین کتاب چاپشده را در ترکیه به خود اختصاص داد. این کتاب توانست در مدتی کوتاه پرفروشترین کتاب کشور شود. در ادامهٔ آن سالها چند کتاب دیگر از این نویسنده به چاپ رسیده است. رمان «من و استادم» (۲۰۱۳) نمونهای از زندگی چندفرهنگی این نویسندهٔ چیرهدست است. نویسنده با بهرهگرفتن از زبانی که ترکیبی از روایت و گفتوگوست، شخصیتهای تاریخی را در کنار ۲ شخصیت خیالی این رمان، «جهان» (پسری از دیار هند) و فیل او قرار میدهد. کتاب «شیر سیاه» (روایتی طنزآلود از بحران هویت که این روزها ممکن است برای هر زنی در آستانهٔ مادر شدن رخ دهد) نیز اثر همین نویسنده است.
بخشی از کتاب چهل قانون ملت عشق
« الا
نورتامپتون، ۱۷ می ۲۰۰۸
فصل بهار بود و پرندگان آنسوی پنجره آشپزخانه در آن هوای طربانگیز نغمهسرایی میکردند بعدها الا آن منظره را بارهاوبارها در ذهن خود بازسازی کرد، اما نمیتوانست آن را چون پارهای از رویدادهای گذشته به شمار آورد، بلکه آن را لحظهای پاینده تلقی میکرد که در نقطهای از جهان هنوز تداوم داشت. در آن بعدازظهر، پاییزی خانوادگی دور میز نشسته بودند و ناهار دیرهنگام را صرف میکردند. شوهرش بشقاب خود را از رانهای سوخاری، مرغ که غذای محبوبش بود، پرکرده بود. اوی کارد و چنگالش را مثل چوبهای دهل توی دست گرفته و با آنها مشغول بود، خواهر دوقلویش، اورلی حساب میکرد ببیند چند لقمه میتواند بخورد تا برنامه غذاییاش با ۶۵۰ کالری در روز مختل نشود ژنت که دانشجوی سال اولی مونت هولیوک کالج در همان حوالی بود غرق در، افکارش، پنیر خامهای را روی برشی دیگر از نان میمالید. خاله استر هم سر میز نشسته بود، یک سر آمده بود تا از آن کیکهای کرهای معروفش برای آنها بیاورد و بعد برای ناهار هم ماندگار شده بود. کلی کار روی سر الا ریخته بود؛ اما فعلاً پای آن را نداشت که از سر میز بلند شود. چند وقت بود دستهجمعی غذا نخورده بودند و آن روز در نظر الا فرصتی طلایی بود تا همگی دوباره دور هم جمع شوند. دیوید بیمقدمه پرسید: «استر الا بهت خبرهای خوبرو داده؟ یک کار عالی پیدا کرده.»
گرچه الا با مدرک ادبیات انگلیسی فارغالتحصیل شده بود و به ادبیات داستانی دلبستگی داشت؛ اما بعد از کالج چندان پی این رشته را نگرفته بود و جز ویرایش یادداشتهای کوتاه برای مجله زنان عضویت در چند باشگاه کتاب و نگارش گاهگاهی ستونهای مختصر برای روزنامههای محلی کاری نکرده، بود همین و بس.»
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه