کتاب هلنا
معرفی کتاب هلنا
کتاب هلنا نوشتهٔ ماشادو د آسیس و ترجمهٔ مهدی آقامحمد زنجانی است. بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه این رمان برزیلی را منتشر کرده است.
درباره کتاب هلنا
کتاب هلنا حاوی یک رمان برزیلی است که ۲۸ فصل دارد. این رمان را داستان عشق و معصومیت و تراژدی عاشقانهای از بزرگترین نویسندهٔ برزیل دانستهاند. رمان با مرگ پدر خانواده شروع میشود. او در وصیتنامهاش «هلنا» را بهعنوان دختر و وارث خودش معرفی کرده است. هلنا نزد خانواده، عضوی ناهمگون و نامشروع خوانده میشود، اما حضورش بسیار زود همهچیز را دستخوش تغییر قرار میدهد. نگاههای پرنفرت از یکسو و تمایلات عاشقانه از سوی دیگر، هلنا را وارد موقعیتی دشوار میکند. ماشادو د آسیس که از او بهعنوان بزرگترین نویسندهٔ آمریکای لاتین هم یاد میشود، در این رمان با طرح مضامینی همچون عشق، خانواده، روابط اجتماعی و قدرت تقدیر، به نقد سنتها و باورهای کهنهگرای جامعه پرداخته است. رمان «هلنا» بهعنوان سومین اثر چاپی نویسنده در سال ۱۸۷۶ میلادی، ابتدا در قالب پاورقی در روزنامه و سپس در همان سال بهصورت کتاب منتشر شد. این رمان سه بار در شبکههای تلوزیونی برزیل به سریال تبدیل شده است.
شخصیت هلنا در این اثر از جهات مختلف یک شخصیت انتقالی بین ارزشهای اشرافی در حال محوشدن، الیگارشی زمیندار و طبقهٔ متوسط شهری نوظهور است. او دختری است که از نشانههای تحولات در زنان آن زمان است. او تحصیل میکند و این مهارت جدید زنان است که طبقهٔ متوسط روبهرشد آن را ستایش میکند. برخلاف ارزشهای اشرافی که به زیبایی و آراستگی گرایش داشت، صنعت جدید اخلاقی و منفعت خانگی در شخصیت زن ارزش قائل شد و هلنا نماد این تغییرات؛ بااینحال هلنا تحت فشارهای ساختار اجتماعی موجود اجازه پیدا نمیکند جایی در جامعه داشته باشد. همینها باعث میشود او در ناامیدی گرفتار و بیمار شود و در نهایت او ایثارگری برای این نسل از زنان شناخته میشود. این رمان را بخوانید تا سرانجام هلنا را بدانید.
خواندن کتاب هلنا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی قرن ۱۹ برزیل و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره ماشادو د آسیس
ماشادو د آسیس (Machado de Assis) در ۲۱ ژوئن ۱۸۳۹ در ریودوژانیرو به دنیا آمد. او در میان نویسندگان بزرگ قرن نوزدهم، ویژگیهای یکتا و خارقالعادهای دارد. او برزیلی یا اهل آمریکای لاتین است، اما شباهتی به نویسندگان قرن نوزدهم آمریکای لاتین ندارد؛ نه لحن پرتکلف آنها را تقلید کرده و نه در نوشتن رمانهای بزرگ خود مکتب رایج آن زمان (یعنی رمانتیسم) را سرمشق قرار داده است. ماشادو که نوادهٔ بردگان و از نژاد مولاتو بود، با همت و پشتکاری شگفت در فعالیت فرهنگی چنان مدارجی را طی کرد که بنیانگذار فرهنگستان برزیل شد و سالها ریاست این فرهنگستان را بر عهده داشت و به همین سبب از جایگاه اجتماعی والایی برخوردار بود. جایزهٔ ماشادو د آسیس در سال ۱۹۴۱ توسط فرهنگستان ادبیات برزیل به پاس گرامیداشت یک عمر فعالیت ادبی «ماشادو د آسیس» بنیان نهاده شد و اکنون معتبرترین جایزهٔ ادبی برزیل به شمار میرود. «کلیسای شیطان»، «هلنا»، «فالبین»، «خاطرات پس از مرگ براس کوباس»، «روانکاو و داستانهای دیگر»، «عیسو و یعقوب»، «دن کاسمورو» و «کینکاس بوربا» از آثار این نویسنده است.
بخشی از کتاب هلنا
«مندونسا از ملاقات با استاسیو شگفتزده نشد، او با یک اعتمادبهنفس درونی و بدون آنکه کینهای به دل گرفته باشد، منتظر استاسیو بود. باورکردنی نیست که یک دوست سالهای طولانی در یک دقیقه چشمانش را روی عدالت ببندد و یا بخواهد غرق در بیعدالتی شود. صبح روز بعد، استاسیو به دیدار خواستگار هلنا رفت.
او کاملاً طبیعی، بدون هیچ طول و تفصیلی، وارد خانهٔ مندونسا شد. گفتگوی آن دو صمیمانه و خیلی کوتاه بود؛ هر دو نفر رفتاری شایسته و محبتآمیز داشتند. استاسیو نگرانیهای خود را توضیح داد، اعلام کرد که از این وصلت خوشحال است. این رضایتمندی به شکلی خشک و بیتنش بیان شد. استاسیو با شکیبایی بیشتر و تنش کمتر، درخواست کرد تا زندگی شادی برای خواهرش فراهم کند.
او گفت: «اگر هلنا سیاهبخت شود و زندگی شادی نداشته باشد، ندامت و پشیمانی ابدی برای من خواهد بود. ما از کودکی با هم بزرگ نشده و گهوارهٔ مشترکی نداشتهایم، کودکی خود را زیر سقفهای متفاوتی گذرانده و سخن گفتن را از لبهای یک مادر یاد نگرفتهایم. این موضوع چندان مهم نیست و به این خاطر چیزی از تو طلب نمیکنم. پدر من سفارش او را به خانواده کرده و هلنا هم خود را با خواست پدرمان منطبق کرده است.»
مندونسا هیچ پاسخی نداد، تمام شب را درمورد سخنان روز قبل استاسیو، فکر کرده بود، کلماتی که انتظار شنیدن آنها را از یک دوست قدیمی نداشت و این کلمات میتوانست توسط هر کس دیگر و شاید همهٔ مردم بهغیراز استاسیو ـ بعد از اطلاع از ازدواج آن دو نفر ـ گفته شود و یا به ذهنشان خطور کرده باشد. شاید هلنا بتواند او را دوست داشته باشد، اما از همان روز نخست کلید استقلال را نیز با خود به خانهٔ او میآورد. مندونسا عقب کشیده بود. وقتی کشیش ملکیور از این تصمیم باخبر شد، تعجب نکرد، بلکه جای تحسین داشت، با این وجود، این تصمیم را تأیید نکرد که همهچیز را خراب میکرد.»
حجم
۲۲۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
حجم
۲۲۳٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه