کتاب عروسک مسحورشده
معرفی کتاب عروسک مسحورشده
کتاب عروسک مسحورشده نوشتهٔ پائول گالیکو و ترجمهٔ طیبه انوشه است. انتشارات کلیدپژوه این داستان کوتاه آمریکایی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب عروسک مسحورشده
کتاب عروسک مسحورشده حاوی یک داستان کوتاه معاصر و آمریکایی است.
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب عروسک مسحورشده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آمریکا و قالب داستان پیشنهاد میکنیم.
درباره پائول گالیکو
پل گالیکو یا پائول گالیکو (۱۸۹۷ – ۱۹۷۶) رماننویس آمریکایی، نویسندهٔ داستان کوتاه و گزارشهای ورزشی بود. بسیاری از آثار او برای تصاویر متحرک اقتباس شده است. از آثار او میتوان به «غاز برفی» و «ماجراجویی پوزیدون» اشاره کرد. پائول گالیکو در سال ۱۹۱۹ از دانشگاه کلمبیا فارغالتحصیل شد و برای اولینبار در دههٔ ۱۹۲۰ بهعنوان نویسندهٔ مطالب ورزشی، ستون ورزشی روزنامهٔ نیویورکنیوز به او تعلق گرفت و سپس مقام سردبیر ورزشی روزنامهٔ نیویورکنیوز را کسب کرد. داستان کوتاه «عروسک مسحورشده» یکی دیگر از آثار او است.
بخشی از کتاب عروسک مسحورشده
«حالا احساس میکنم که باید وقایعی را که ناشی از آن ملاقات بود را برروی کاغذ بیاورم؛ هرچند متأسفانه باید بگویم که من نویسنده نیستم و دکتر هستم، و ممکن است تبحر کافی در نوشتن نداشته باشم. من میترسم که مبادا این مطالبی را که مینویسم، داستان تصور شود. تمام جزئیات آن روز را دقیقاً به یاد دارم. اولین نسیمهای بهاری از روی رودخانه شرقی میگذشت و با دود غلیظ حاصل از سوختن زغال سنگ در کارخانهها و بوی خیابانهای محلهی فقرا همراه میشد. گاری گلفروش سیار و دوره گرد در کنار پیاده رو، مملو از گلهای لاله و سنبل و جعبههای گل بنفشه بود. آن روز من بطرف مغازهی آبه شفتل رفتم. یک بار دیگر ویترین غبار گرفتهی مغازهاش را نظاره کردم. روز تولد خواهرزادهی کوچولوی من بود که در منطقهی کلولند ساکن بودند و من طبق رسم همیشگی سعی داشتم هدیهای برایش بخرم. بنابراین جلوی ویترین مغازه ایستادم تا هدیهای مناسب برای او انتخاب کنم. پس به مجموعهی گیج کنندهای از اشیاء ناخوشایند در ویترین مغازه نظری انداختم.»
حجم
۴۸۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۷ صفحه
حجم
۴۸۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۷ صفحه