کتاب خورشید برهنه
معرفی کتاب خورشید برهنه
کتاب خورشید برهنه نوشتهٔ آیزاک آسیموف و ترجمهٔ سعید سیمرغ است. انتشارات چترنگ این رمان معاصر آمریکایی را منتشر کرده است؛ رمانی جنایی و فانتزی.
درباره کتاب خورشید برهنه
کتاب خورشید برهنه حاوی یک رمان معاصر و آمریکایی است که دومین کتاب از مجموعۀ «رباتی» به قلم آیزاک آسیموف محسوب میشود. رمان حاضر پیش از این در سالهای متفاوت با عنوان «خورشید عریان» توسط مترجمان و ناشران مختلف ترجمه و منتشر شده است. داستان چیست؟ در سیارۀ «سولاریا» قتلی اتفاق میافتد. ازآنجاکه اهالی این سیاره در انزوا زندگی میکنند و تنها از طریق مشاهدۀ سهبعدی با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند، تجربهای از وقوع جرم و جنایت ندارند و کسی از سولاریاییها نمیتواند معمای قتل دکتر «دلمار» را حل کند؛ به همین دلیل از کارآگاه «الایجا بیلی» از زمین همراه با «دنیل آلیوا» (رباتی انساننما از «آرورا») دعوت میشود تا پرده از راز قتل دکتر دلمار بردارند. این دومین همکاری الایجا بیلی و دنیل آلیوا در رازگشایی از یک پروندۀ قتل است. رمان جنایی و فانتزیِ حاضر ۱۸ فصل دارد.
خواندن کتاب خورشید برهنه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آمریکا و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره آیزاک آسیموف
آیزاک آسیموف در ۲ ژانویهٔ ۱۹۲۰ به دنیا آمد و در ۶ آوریل ۱۹۹۲ میلادی از دنیا رفت. او نویسندهای آمریکایی - روسیتبار بود که داستانهایی در گونههای علمی، علمی - تخیلی، خیالپردازانه و وحشت مینوشت. این نویسنده در استان اسمالنسک در شوروی در خانوادهٔ آسیابانی یهودی متولد شد. در پنجسالگی خانوادهاش به آمریکا مهاجرت کردند. ازآنجاکه در خانه با او به زبانهای ییدیش (زبان یهودیان اروپای شرقی) و انگلیسی صحبت میکردند، به هر دو زبان روان سخن میگفت، اما روسی نیاموخت. خواندن را از پنجسالگی آموخت و از آن هنگام در امور ادارهٔ مغازهٔ لبنیات فروشی به خانواده کمک کرد. در همان مغازه مجلههای علمی - تخیلی هم فروخته میشد و آیزاک کوچک آنها را میخواند. او در حدود یازدهسالگی شروع به نوشتن داستان کرد و چند سالی بیشتر نگذشته بود که توانست داستانهایش را به مجلههای عامهپسند بفروشد. در هجدهسالگی نخستین داستانش را به نام «گشتی در حوالی سیارک وستا» نوشت که در شمارهٔ اکتبر ۱۹۳۸ مجلهٔ «داستانهای حیرتآور» چاپ شد. سه سال بعد در سال ۱۹۴۱، داستان دیگری با عنوان «شبانگاه» به مجلهٔ یادشده فروخت که در آن زمان برترین مجله در این عرصه بود. او با نگارش «قوانین سهگانهٔ رباتیک» مشهور شد. دانشنامهٔ بریتانیکا این نویسنده را واضع واژهٔ رباتیک در زبان انگلیسی میشناسد. آیزاک آسیموف بیش از ۵۰۰ عنوان کتاب در تمام دستههای اصلی ردهبندی دوی (بهجز فلسفه) دارد و سیارک «آسیموف ۵۰۲۰» به افتخار او نامگذاری شده است.
بخشی از کتاب خورشید برهنه
«بیلی به آنها فرصت نداد خودشان نتیجهگیری کنند و گفت: «خودتون بهتر میدونین، دکتر لیبیگ. دکتر دلمار میخواست ارتباطش رو با شما قطع کنه. خانم دلمار فکر میکرد دلیلش اینه که شما ازدواج نمیکنین. من اینطور فکر نمیکنم. خود دکتر دلمار داشت برنامهٔ آیندهای رو میریخت که تلقیح مصنوعی امکانپذیر بشه و دیگه نیازی به ازدواج نباشه. ولی در عین حال با شما هم کار میکرد. ایشون بیشتر از هر کس دیگهای ممکن بود بتونه کارهای شما رو حدس بزنه. ممکن بود بدونه شما دارین تلاش میکنین آزمایشهای خطرناکی انجام بدین و سعی کرده باشه جلوی شما رو بگیره. دربارهٔ این موضوع پیش جناب گروئر اشارههایی هم کرده بود؛ ولی هیچ جزئیاتی رو ارائه نکرده بود، چون هنوز از جزئیات کار اطمینان نداشت. کاملاً مشخصه که شما پی به سوءظن ایشون بردین و کشتینش.»
لیبیگ دوباره گفت: «دیوونه! من دیگه هیچ کاری به این موضوع ندارم.»
اتلبیش وسط حرفش پرید و گفت: «به حرفهاش گوش کن، لیبیگ.»
بیلی لبش را گاز گرفت تا دربارهٔ فقدان آشکار همدلی در لحن حرف زدن رئیس ادارهٔ امنیت رضایت زودهنگامی نشان ندهد. گفت: «دکتر لیبیگ، شما توی همون بحثی که با من داشتین و در اون به رباتهایی با اندام قابلتعویض اشاره کردین، به فضاپیماهایی با مغز پوزیترونیک هم اشاره کردین. مطمئناً اونموقع داشتین توی حرف زدن زیادهروی میکردین. آیا به این دلیل بود که فکر میکردین من یه زمینیام و نمیتونم مفاهیم رباتیک رو درک کنم؟ یا به این علت بود که قبلش با حضور شخصی تهدید شده بودین و وقتی اون تهدید از بین رفت، آسودگی خیال باعث شده بود به پرگویی دچار بشین؟ درهرصورت، دکتر کویموت قبلش به من گفته بود سلاح سرّی سولاریاییها در برابر دنیاهای خارجی دیگه ربات پوزیترونیکه.»
کویموت که ناگهان به او اشاره شده بود، نگاه خشنی کرد و گفت: «منظور من...»
«میدونم، منظور شما از لحاظ جامعهشناسی بود. ولی باعث به وجود اومدن فکرهایی هم شد. فضاناوی رو در نظر بگیرین که یه مغز پوزیترونیک در اون کار گذاشته شده باشه و اون رو با یه فضاناو سرنشیندار مقایسه کنین. یه فضاناو سرنشیندار نمیتونه در عملیات جنگی از رباتها استفاده کنه. رباتها نمیتونن انسانهای سوار بر فضاناوهای دشمن یا روی دنیاهای دشمن رو نابود کنن. دلیلش اینه که اونها نمیتونن بین انسانهای دوست و انسانهای دشمن تفاوتی قائل بشن. البته میشه به رباتها گفت که هیچ انسانی سوار فضاناوی که روبهرو قرار گرفته، نیست. میشه بهشون گفت دنیایی که قراره بمبارون بشه، خالی از سکنهست. ولی انجام این کار دشواره. رباتها میتونن ببینن که کشتی خودشون انسان حمل میکنه. اونها میدونن که روی دنیای خودشون انسانهایی زندگی میکنن. درنتیجه فرض میکنن که همین در رابطه با کشتیها و دنیاهای دشمن هم صادقه. برای اینکه بشه به شکل مناسبی رباتها رو به کار واداشت، به کارشناسهای رباتیک مثل شما نیاز هست، دکتر لیبیگ، و تعداد چنین کارشناسهایی خیلی کمه.»
حجم
۲۳۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۶۸ صفحه
حجم
۲۳۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۶۸ صفحه