کتاب پیدایت خواهم کرد
معرفی کتاب پیدایت خواهم کرد
کتاب پیدایت خواهم کرد نوشتهٔ هارلن کوبن و ترجمهٔ سعید سیمرغ است. نشر گویا این رمان جنایی را منتشر کرده است.
درباره کتاب پیدایت خواهم کرد
هارلن کوبن کتاب پیدایت خواهم کرد (I Will Find You) را در سه بخش و ۳۸ فصل نگاشته است. این اثر رمانی پلیسی است. راوی این رمان جنایی اولشخص است. راوی در ابتدای رمان میگوید که من درحال تحمل پنجمین سال از حبس ابد بهخاطر قتل بچهٔ خودم هستم، اما من این کار را نکردهام. پسر راوی، «متیو» زمانی که بهشکل وحشیانهای به قتل رسید سه سال داشت. آیا واقعا او قاتل است و پسر خود را کشته است؟ بخوانید تا بدانید.
خواندن کتاب پیدایت خواهم کرد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای خارجی و علاقهمندان به رمانهای جنایی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پیدایت خواهم کرد
«آن روز هیچکدام از افرادی که دو ساعت توی صف بازی کوهستان فضایی میماندند نمیخواستند «معمولی» باشند.
«فقط کاش به من گفته بودی که میخوای اون رو با خودت ببری.»
هایدن گفت: «اگه گفته بودم، جلوم رو میگرفتی.»
«حالا که فهمیدی دلیلش چیه.»
«من خیلی مراقب بودم. کلاه بیسبال گذاشته بودم و عینک دودی زده بودم. به هیچکی نگفته بودم میخوام برم اونجا. از همهٔ عکاسهای شرکت دور نگهش داشته بودم. بیخیال، پیکسی، مگه احتمالش چقدر بود؟ وقتی که من نجاتش دادم، یه پسر کوچولو بود. حتی اگه صاف توی چشماش نگاه میکردی هم راه نداشت بفهمی. تازه، اون یه پسر گمشده نیست. کل دنیا عقیده داره که اون مرده.»
ذهن گرترود به آن شب در پنج سال پیش برگشت. هایدن اول با او مشورت نکرده بود حتی به او هشدار هم نداده بود، زیرا میدانست که او هرگز اجازهاش را نخواهد داد. صبح بود که او آن پسر کوچولو را با خودش به املاک پین آورد.
«پیکسی، میخواستم یه چیزی بهت بگم...»
حیرتانگیز است که ذهن انسان چه چیزهایی را میتواند توجیه کند. ما همگی از طریق توجیه کردن خودمان و استدلال به نفع خود زندگی میکنیم. پیکسی هم از اینها مصون نبود. اخلاق که یک موضوع ذهنی است. او میتوانست کارهای درستی را انجام دهد که واقعاً درست بودند، ولی ما فقط زمانی کار درست را انجام میدهیم که برای ما هزینه نداشته باشد. این موضوع او را به یاد بحث قدیمی انقراض مرغها میانداخت. بحثی بود دربارهٔ اینکه اگر ما مرغ نمیخوردیم، آنها تا حالا منقرض شده بودند، بنابراین اگر ما دست از خوردن مرغها برداریم برایشان بد تمام میشود. یکی از دوستان گیاهخوار گرترود به او گفته بود که این حرفها چرند است، ولی نکتهٔ اصلی این نبود. مطمئناً میلیونها مرغ به دنیا میآمدند و زندگی میکردند، هرچند زندگی کوتاهشان با خشونت به پایان میرسید، زیرا سرانجام خورده میشدند. آیا چنین زندگیای بهتر از زندگی نکردن است؟ آیا برای مرغها زندگیِ... مثلاً بگوییم شش هفتهای بهتر از اصلاً زندگی نکردن است؟ اصلاً تو کی هستی که این را برای مرغها تصمیم بگیری؟ آیا بهتر این نیست که دست از خوردن مرغها بکشیم و به حال خود رهایشان کنیم تا منقرض شوند؟ آیا ما با مرغ خوردن کار خوبی انجام میدهیم؟ و سؤالهایی مثل این همینطور ادامه داشتند.
موضوع این نیست که یک طرف درست میگوید یا غلط. موضوع این است که اگر بخواهی مرغ بخوری، از چنین بحثی استفاده میکنی، حتی اگر کمترین اهمیتی به مرغها یا بقایشان بهعنوان یکی از موجودات زنده ندهی. برای اینکه خب، دلت میخواهد مرغ بخوری.
این را در مقیاس ده برابر به خانواده نسبت دهید. به موضوعات خانوادگی. خانوادهٔ خودتان. ثروتمند، فقیر، در زمان قدیم یا دوران مدرن... چنین چیزی ثابت است. ما همه این را میدانیم. آنهایی که انکارش میکنند یا توهم زدهاند یا دروغ میگویند. ما بهصورت زبانی از چیز مبهمی به نام خیر بزرگتر دفاع میکنیم، ولی فقط زمانی که منافعمان را تأمین کند. ما واقعاً به دیگران اهمیت نمیدهیم مگر در زمانی که به نفعمان باشد. باور ندارید؟ این سؤال را از خودتان بپرسید: حاضرید جان چند نفر را معامله کنید تا مانع از کشته شدن بچه یا نوهٔ خودتان شوید؟»
حجم
۳۱۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه
حجم
۳۱۳٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۶۸ صفحه
نظرات کاربران
داستان پردازی عالی بود پیچیدگی های داستان بی نظیر بود اما موضوع خیلی ساده بود از هارلن توقع بیشتری داشتم،هیجان زیادی داشت مثل یه سریال آمریکایی ،فضاسازی عالی و شخصیت ها کاملا معرفی میشدن
دیوید به جرم قتل پسرش محکوم به حبس ابد شده هرچند خودش جرمش را باور نداره حتی اینکه در بی خبری و تحت تاثیر الکل این کار را کرده باشه رو هم قبول نداره اما بعد از گذشت ۵ سال
عالی بود. موضوع برای من جدید و جذاب بود. شخصیت پردازی و داستان پردازی بسیار عالی بود
کاملا شبیه فیلمای رندوم فرار از زندان آمریکایی بود. این مدل کتابها زیاد با سلیقه من جور نیستن ولی اگه از این سبک ها خوشتون میاد از دستش ندید.
یه داستان غیرمنطقی؛بی هیجان و به شدت کش دار...
فوق العاده بود، ازعالی هم بهتر، داستانی پلیسی،جنائی،معمائی،و روانشناختی، بالاخره انسانیت باعث شد تا مردی که به جرم قتل پسرش درزندان بود، بتواند باردیگر همان پسر را داشته باشد.