دانلود و خرید کتاب صوتی پیدایت خواهم کرد
معرفی کتاب صوتی پیدایت خواهم کرد
کتاب صوتی پیدایت خواهم کرد نوشتهٔ هارلن کوبن و ترجمهٔ سعید سیمرغ و حاصل گویندگی رامین سلیمی است. انتشارات دیجیتال آوای موج کتاب (نشر صوتی) این رمان جنایی را منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی پیدایت خواهم کرد
هارلن کوبن کتاب صوتی پیدایت خواهم کرد (I Will Find You) را در سه بخش و ۳۸ فصل نوشته است. این اثر برابر با رمانی پلیسی است. راوی این رمان جنایی اولشخص است. او در ابتدای رمان میگوید که در حال تحمل پنجمین سال از حبس ابد بهخاطر قتل بچهٔ خودش است، اما او این کار را نکرده است. پسر راوی، «متیو» زمانی که بهشکل وحشیانهای به قتل رسید سه سال داشت. آیا واقعاً او قاتل است و پسر خود را کشته است؟ بشنوید تا بدانید.
شنیدن کتاب صوتی پیدایت خواهم کرد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به دوستداران داستانهای خارجی و علاقهمندان به رمانهای جنایی پیشنهاد میکنیم.
درباره هارلن کوبن
هارلن کوبن نویسندهای آمریکایی است که در نیوجرسی متولد شده و با رمانهای معمایی و جناییاش شناخته میشود. او نویسندگی را اوایل دههٔ ۱۹۹۰ میلادی آغاز کرد و پس از نوشتن چندین رمان و مجموعه مشهور شد و جوایز بسیاری را به قفسهٔ افتخاراتش اضافه کرد. او با نوشتن دو رمان با نامهای «به هیچکس نگو» و «جنگل» به اوج شهرت رسید. این نویسنده علاوهبر دو رمان مشهورترش، نویسندهٔ آثاری همچون «یکبار فریبم بده»، «غریبه»، «شش سال»، «مخمصه»، «رها نکن»، «فرار کن»، «رفتن برای همیشه»، «رنگ عدالت»، «همخون»، «فقط یک نگاه» و «آخرین شانس» است. هارلن کوبن از سال ۱۹۹۵ نوشتن رمانهای دنبالهداری را با شخصیت اصلی «مایرون بولیتار» آغاز کرده است. چندین رمان از این مجموعه منتشر شده است. کوبن دستی در فیلمنامهنویسی دارد و بسیاری از رمانهای خود را تبدیل به فیلمنامههایی برای چند سریال تلویزیونی کرده و چند فیلمنامهٔ اوریجینال هم نوشته است که «غریبه»، «امن»، «نزدیک بمان»، «جنگل»، «محکم نگه دار» و «پنج» معروفترین آنها است. هارلن کوبن از قِبَل رمانها و فیلمنامههایش جوایز بسیاری دریافت کرده که جوایز «ادگار»، «شِیمس» و «آنتونی» تنها برخی از افتخارات پرشمار او است.
بخشی از کتاب صوتی پیدایت خواهم کرد
«آن روز هیچکدام از افرادی که دو ساعت توی صف بازی کوهستان فضایی میماندند نمیخواستند «معمولی» باشند.
«فقط کاش به من گفته بودی که میخوای اون رو با خودت ببری.»
هایدن گفت: «اگه گفته بودم، جلوم رو میگرفتی.»
«حالا که فهمیدی دلیلش چیه.»
«من خیلی مراقب بودم. کلاه بیسبال گذاشته بودم و عینک دودی زده بودم. به هیچکی نگفته بودم میخوام برم اونجا. از همهٔ عکاسهای شرکت دور نگهش داشته بودم. بیخیال، پیکسی، مگه احتمالش چقدر بود؟ وقتی که من نجاتش دادم، یه پسر کوچولو بود. حتی اگه صاف توی چشماش نگاه میکردی هم راه نداشت بفهمی. تازه، اون یه پسر گمشده نیست. کل دنیا عقیده داره که اون مرده.»
ذهن گرترود به آن شب در پنج سال پیش برگشت. هایدن اول با او مشورت نکرده بود حتی به او هشدار هم نداده بود، زیرا میدانست که او هرگز اجازهاش را نخواهد داد. صبح بود که او آن پسر کوچولو را با خودش به املاک پین آورد.
«پیکسی، میخواستم یه چیزی بهت بگم...»
حیرتانگیز است که ذهن انسان چه چیزهایی را میتواند توجیه کند. ما همگی از طریق توجیه کردن خودمان و استدلال به نفع خود زندگی میکنیم. پیکسی هم از اینها مصون نبود. اخلاق که یک موضوع ذهنی است. او میتوانست کارهای درستی را انجام دهد که واقعاً درست بودند، ولی ما فقط زمانی کار درست را انجام میدهیم که برای ما هزینه نداشته باشد. این موضوع او را به یاد بحث قدیمی انقراض مرغها میانداخت. بحثی بود دربارهٔ اینکه اگر ما مرغ نمیخوردیم، آنها تا حالا منقرض شده بودند، بنابراین اگر ما دست از خوردن مرغها برداریم برایشان بد تمام میشود. یکی از دوستان گیاهخوار گرترود به او گفته بود که این حرفها چرند است، ولی نکتهٔ اصلی این نبود. مطمئناً میلیونها مرغ به دنیا میآمدند و زندگی میکردند، هرچند زندگی کوتاهشان با خشونت به پایان میرسید، زیرا سرانجام خورده میشدند. آیا چنین زندگیای بهتر از زندگی نکردن است؟ آیا برای مرغها زندگیِ... مثلاً بگوییم شش هفتهای بهتر از اصلاً زندگی نکردن است؟ اصلاً تو کی هستی که این را برای مرغها تصمیم بگیری؟ آیا بهتر این نیست که دست از خوردن مرغها بکشیم و به حال خود رهایشان کنیم تا منقرض شوند؟ آیا ما با مرغ خوردن کار خوبی انجام میدهیم؟ و سؤالهایی مثل این همینطور ادامه داشتند.
موضوع این نیست که یک طرف درست میگوید یا غلط. موضوع این است که اگر بخواهی مرغ بخوری، از چنین بحثی استفاده میکنی، حتی اگر کمترین اهمیتی به مرغها یا بقایشان بهعنوان یکی از موجودات زنده ندهی. برای اینکه خب، دلت میخواهد مرغ بخوری.
این را در مقیاس ده برابر به خانواده نسبت دهید. به موضوعات خانوادگی. خانوادهٔ خودتان. ثروتمند، فقیر، در زمان قدیم یا دوران مدرن... چنین چیزی ثابت است. ما همه این را میدانیم. آنهایی که انکارش میکنند یا توهم زدهاند یا دروغ میگویند. ما بهصورت زبانی از چیز مبهمی به نام خیر بزرگتر دفاع میکنیم، ولی فقط زمانی که منافعمان را تأمین کند. ما واقعاً به دیگران اهمیت نمیدهیم مگر در زمانی که به نفعمان باشد. باور ندارید؟ این سؤال را از خودتان بپرسید: حاضرید جان چند نفر را معامله کنید تا مانع از کشته شدن بچه یا نوهٔ خودتان شوید؟»
زمان
۱۴ ساعت و ۲۲ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۱۸۱٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۴ ساعت و ۲۲ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۱۸۱٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
بسیار زیبا بود
خوب بود