کتاب پروانه و یوغ
معرفی کتاب پروانه و یوغ
کتاب پروانه و یوغ (بازخوانی نامههای ونسان ونگوگ) نوشتهٔ محمد چرمشیر است. نشر نی این نمایشنامهٔ ایرانی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب پروانه و یوغ
کتاب پروانه و یوغ حاوی یک نمایشنامهٔ ایرانی است. محمد چرمشیر در این اثر نمایشی به بازخوانی نامههای ونسان ونگوگ پرداخته است. داستان چیست؟ ونسان ونگوگ (نقاش بزرگ هلندی) که تا اواسط دههٔ سوم زندگیاش همچنان سرگشته و شوریده در حال پیداکردن خودش و علایقش بود، تصمیم میگیرد نقاشی را انتخاب کند؛ تا از طریق آن رنج انسان و قدرت خداوند را همزمان به تصویر بکشد. او هر چه به پایان عمرش نزدیک میشود، سرگشتگی و آشفتگی درونیاش بیشتر میشود؛ تا اینکه نهایتاً در ۳۷سالگی دست به خودکشی میزند.
میدانیم که نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان»، «علیرضا نادری» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب پروانه و یوغ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی ایران و قالب نمایشنامهٔ اقتباسی پیشنهاد میکنیم.
درباره محمد چرمشیر
محمد چرمشیر در سال ۱۳۳۹ در تهران به دنیا آمد. او نمایشنامهنویس، دراماتورژ و مدرس دانشگاه و دانشآموختهٔ رشتهٔ ادبیات نمایشی در دانشگاه تهران است. بیش از ۵۰ نمایشنامه به قلم او چاپ شده است؛ نمایشنامههایی که به زبان انگلیسی، آلمانی و فرانسوی ترجمه و در ایران، آلمان، انگلستان، فرانسه، ایتالیا، امریکا، هند و بنگلادش و... اجرا شده است. از جمله نمایشنامههای منتشرشدهٔ محمد چرمشیر میتوان به «پروانه و یوغ»، «روایت عاشقانهای از مرگ در ماه اردیبهشت»، «همهچیز میگذرد تو نمیگذری»، «کبوتری ناگهان» و مونودرام «حقایقی دربارهٔ یک ماهی مرده» اشاره کرد.
بخشی از کتاب پروانه و یوغ
«نور میآید.
گاشه: خُب، ونسان، از کجا شروع کنیم؟ این که اَزَت میپُرسم از کجا شروع کنیم منظور این نیست که من واقعاً نمیدونم باید از کجا شروع کرد. میدونم. منتها شروعکردن برای من همیشه سختترین کار جهانه. راستش بیشتر از این که سخت باشه نفرتانگیزه. و این نفرت منو پس میزنه از اینکه بتونم از جای درستی شروع کنم. اینو همیشه میدونم که عاقبت باید شروع کنم و شروعم میکنم، اما کتمان نمیکنم که همیشه شروع برام عین بازکردن در یه آبریزگاست. شاید اون آبریزگاه تمیز و پاک باشه، اما از اون جایی که تو میدونی درِ چه جایی رو باز میکنی، حالتی از انزجار و پسزدن بهت دست میده. برای من شروع همیشه بازکردن اون در بوده... برای همین من قبل از بازکردن اون در، یه سیگار روشن میکنم. و میون حلقههای دودی که بیرون میدم با خودم حرف میزنم. به خودم میگم وارد شو. آروم برهنه شو و همه کثافتیو که همراه خودت داری بریز توی اون آبریزگاه. بعد سیگارمو خاموش میکنم و وارد میشم... ونسان، راستش اینه که ما در یه جهل بزرگ زندگی میکنیم، جهل از خودمون. منظورم از خودمون همین بشره، ونسان. همین تو و من و آدمهای دیگه... راستش اینه که ــ ونسان ــ ما قرنهای قرن سر یه دوراهی واساده بودیم. دوراهی انتخاب خودمون بهعنوان بشر یا انتخاب چیزی که ما رو به وجود آورده. اینکه چرا ما دوّمی رو انتخاب کردیم رو نمیدونم، اما میدونم اِنقدری که خواستیم بگردیم و خدا رو پیدا کنیم، به خودمون فکر نکردیم. شاید همون گشتن و پیدانکردن باعث شده که برگردیم و بخوایم خودمونو پیدا کنیم، یعنی چیزی که واقعاً موجود و دَم دستمونه... و حالا که برگشتیم میبینیم از خودمون هیچی نمیدونیم. ما از خودمون هیچی نمیدونیم، ونسان. و این دردناکترین موضوع روزگار ماست ... ما شاید یه روز از این جهل بیرون بیایم. شایدم برای همیشه توش باقی بمونیم، اما یه چیزی هست، ونسان، یه چیز قطعی، ما با همه دانشمون، هیچوقت نمیفهمیم که چراــ واقعاً چراــ دست به کارهایی زدیم که با اونها داوری شدیم. براشون رنج بُردیم یا بابتشون به اوج لذت رسیدیم... من برای تو کاری نمیتونم بکنم، ونسان. برای هیچ کس کاری نمیتونم بکنم. من فقط تلاش میکنم ارتباطهارو بفهمم. اونها رو به هم وصل کنم تا تصویر مبهمی از جهانِ تو، خودم و دیگرون رسم کنم... تو این چیزها رو میفهمی. ونسان؟
ونسان گریبان دکتر گاشه را میگیرد و او را به سمت خود میکشد.
ونسان:یه روز میفهمم. یه روز همهچیو میفهمم.
تاریکی.
نور میآید.
ونسان از یک ظرف غذا میخورد. هر لحظه وحشیانهتر همهچیز را به دهان میگذارد. دهانش پُر است. میگرید و همهچیز را میبلعد.
تاریکی.
نور میآید.
کیریستین با چمدانی در دست ایستاده است.»
حجم
۲۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۵۰ صفحه
حجم
۲۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۵۰ صفحه