
کتاب مضحکه نامه دن کیشوت لامانچایی
معرفی کتاب مضحکه نامه دن کیشوت لامانچایی
کتاب «مضحکهنامهٔ دُنکیشوت لامانچایی» نوشتهٔ محمد چرمشیر است و توسط انتشارات قطره منتشر شده است. این اثر بازخوانی و بازآفرینی رمان کلاسیک و مشهور دنکیشوت اثر میگل د سروانتس است که به شکل نمایشنامه نوشته شده است. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب مضحکهنامهٔ دُنکیشوت لامانچایی
کتاب «مضحکهنامهٔ دُنکیشوت لامانچایی» یک نمایشنامه بر اساس رمان کلاسیک و جهانی «دنکیشوت» نوشته سروانتس است. موضوع اصلی این نمایشنامه، مانند اثر اصلی، حول محور شخصیت دنکیشوت، شوالیه خیالپرداز و ماجراجوی اسپانیایی میچرخد. این نمایشنامه در دستهبندی تئاتر، ادبیات نمایشی و آثار اقتباسی قرار میگیرد. در حاشیههای این اثر، باید اشاره کرد که محمد چرمشیر در اقتباس خود از رمان سروانتس، تلاش کرده است تا حفظ وفاداری به روح اصلی داستان، خوانشی جدید و متناسب با فضای تئاتر ایرانی و مخاطب معاصر ارائه دهد. او از ویژگیهای «مضحکه» که نوعی نمایش کمیک ایرانی است، در این اقتباس بهره برده تا به نوعی بومیسازی این اثر جهانی دست یابد.
جایگاه این اثر در میان نمایشنامههای اقتباسی ایرانی قابل توجه است، زیرا محمد چرمشیر از نمایشنامهنویسان مطرح و صاحبسبک معاصر ایران است و آثار او همواره با استقبال منتقدان و مخاطبان روبرو شده است. این نمایشنامه در سالهای اخیر در ایران منتشر شده و کشور اصلی انتشار آن ایران است. مجموعهای که این کتاب در آن قرار گرفته، شامل آثار نمایشی معتبر ایرانی است که توسط انتشارات قطره منتشر میشود و هدف آن معرفی و انتشار نمایشنامههای باکیفیت ایرانی است. این کتاب در چندین نوبت تجدید چاپ شده و مورد استقبال علاقهمندان به ادبیات نمایشی قرار گرفته است.
خلاصه داستان مضحکهنامهٔ دُنکیشوت لامانچایی
نمایشنامه با معرفی دنکیشوت، مردی میانسال از منطقه لامانچا در اسپانیا شروع میشود که پس از مطالعه بیوقفه داستانهای شوالیهها و پهلوانان، تصمیم میگیرد خود نیز به شوالیهای سرگردان بدل شود و برای احقاق عدالت و یاری مظلومان به سراسر اسپانیا سفر کند. یکی از اتفاقات مهم نمایشنامه، همراه شدن سانچو پانزا، دهقان سادهدل و واقعبین با دنکیشوت است. سانچو به امید رسیدن به مقام فرمانداری جزیرهای که دنکیشوت به او وعده داده، او را در سفرهایش همراهی میکند. رابطه میان این دو شخصیت، یکی از محورهای اصلی نمایشنامه است؛ تقابل میان خیالپردازی دنکیشوت و واقعبینی سانچو. در طرح اصلی نمایشنامه، دنکیشوت و سانچو با ماجراهای گوناگونی روبرو میشوند که اغلب به دلیل توهمات دنکیشوت به وقایعی کمیک و گاه تراژیک تبدیل میشوند. یکی از مشهورترین این صحنهها، نبرد دنکیشوت با آسیابهای بادی است که او آنها را غولهایی غولپیکر میپندارد.
نمایشنامه همچنین به عشق خیالی دنکیشوت به دولسینه دوتوبوزو، زنی روستایی که در ذهن او به شاهزادهخانمی زیبا و نجیب تبدیل شده، میپردازد. این عشق یکطرفه و خیالی، نمادی از آرمانگرایی و عشق پاک و بیآلایش دنکیشوت است. پیام اصلی «مضحکهنامهٔ دُنکیشوت لامانچایی»، مانند اثر اصلی سروانتس، نقد آرمانگرایی افراطی و تقابل آن با واقعیتهای تلخ زندگی است. این نمایشنامه با ظرافت و طنز، مرز میان جنون و خردمندی، توهم و واقعیت، و آرمانگرایی و عملگرایی را به چالش میکشد. هشدار مهم این اثر، خطر غرق شدن در دنیای خیال و از دست دادن ارتباط با واقعیت است، اما در عین حال، نمایشنامه نشان میدهد که بدون آرمانها و رؤیاها، زندگی چقدر بیمعنا و خالی خواهد بود.
چرا باید کتاب «مضحکهنامهٔ دُنکیشوت لامانچایی» را بخوانیم؟
وجه تمایز اصلی این کتاب، بازخوانی خلاقانه و هنرمندانه یکی از شاخصترین آثار ادبیات جهان با نگاهی ایرانی است. محمد چرمشیر با استفاده از ظرفیتهای نمایشی و طنزآمیز داستان دنکیشوت، اثری خلق کرده که علاوه بر حفظ روح اصلی داستان سروانتس، ویژگیهای فرهنگی و بومی ایرانی را نیز در خود دارد. ویژگی خاص این نمایشنامه، ترکیب عناصر کمیک و تراژیک به شیوهای هنرمندانه است. چرمشیر با استفاده از قالب «مضحکه» که شکلی از نمایش سنتی ایرانی است، توانسته فضایی دوگانه خلق کند که در آن خنده و اندوه، رؤیا و واقعیت، و جنون و خردمندی در هم آمیختهاند. دستاورد مهم این اثر، ارائه تفسیری معاصر از مفاهیم جهانی و همیشگی رمان دنکیشوت است. این نمایشنامه نشان میدهد که داستان دنکیشوت، با وجود گذشت چندین قرن از نوشته شدن آن، همچنان با زندگی انسان امروز ارتباط عمیقی دارد و مفاهیمی چون تقابل آرمان و واقعیت، همچنان از مسائل اساسی زندگی بشر است.
کتاب مضحکهنامهٔ دُنکیشوت لامانچایی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب را به علاقهمندان به ادبیات نمایشی، دانشجویان رشتههای هنرهای نمایشی، کارگردانان و بازیگران تئاتر، و همچنین دوستداران رمان کلاسیک دنکیشوت پیشنهاد میکنیم. از نظر نوع مخاطب، این نمایشنامه برای افرادی مناسب است که با مفاهیم اولیه ادبیات نمایشی آشنایی دارند و به خوانشهای جدید از آثار کلاسیک علاقهمند هستند. اگرچه آشنایی قبلی با داستان دنکیشوت میتواند به درک بهتر اثر کمک کند، اما این نمایشنامه به گونهای نوشته شده که برای مخاطبانی که با داستان اصلی آشنایی ندارند نیز قابل درک و لذتبخش باشد. این اثر نمایشنامهای کمدی-تراژدی است و در شاخه نمایشنامههای اقتباسی قرار میگیرد. خواندن این نمایشنامه برای مخاطبان آن سودمند است، زیرا علاوه بر آشنایی با یکی از شاهکارهای ادبیات جهان به شکلی نو و متفاوت، با شیوه اقتباس و بازآفرینی آثار کلاسیک در قالب نمایشنامه نیز آشنا میشوند.
درباره محمد چرمشیر
محمد چرمشیر (متولد ۱۳۳۹ در مسجدسلیمان)، نمایشنامهنویس، فیلمنامهنویس و کارگردان برجسته ایرانی است. او تحصیلات خود را در رشته کارگردانی و ادبیات نمایشی در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به پایان رسانده و بیش از چهار دهه در عرصه ادبیات نمایشی فعالیت کرده است. چرمشیر با نگارش بیش از ۵۰ نمایشنامه، از پرکارترین و تأثیرگذارترین نمایشنامهنویسان معاصر ایران به شمار میرود. شیوه نگارش او ترکیبی از عناصر نمایش سنتی ایرانی و تکنیکهای مدرن تئاتر است که همواره با زبانی شاعرانه و تصویری ارائه میشود. از مهمترین آثار او میتوان به نمایشنامههای «پردهخانه»، «ماه بر فراز افرا»، «مجلس قربانی سنمار»، «بیضایی»، «روایت عاشقانه مرگ در ماه اردیبهشت»، «آخرین نامه»، «مرثیهای برای گلسرخ»، «مرگ استاد»، «مضحکهنامه مرشد و کچل»، «وقتی که آیدا به تماشا رفت»، و «مضحکهنامه دنکیشوت لامانچایی» اشاره کرد.
بخشی از کتاب مضحکهنامهٔ دُنکیشوت لامانچایی
«سانچو: من «سانچو پانزا» از اهالی مانش از این مطالب عجیب که این آقایان میگویند هیچ چیز درنمییابم. ما ــ من و سرورم که خدا قرین آرامشش سازد ــ تنها تقلیدگران دورهگردی بودیم که از قصههای پهلوانان، مضحکه میساختیم. این بار مضحکهٔ ما قصهٔ پهلوانی سرگردان از مانش بود، لامانچای. مضحکهٔ پهلوانی عالیجناب «دُنکیشوت» از اهالی مانش که این آقایان ــ ظابطین دیوانخانهٔ «سنت هرناندا» ــ با او عنادی سخت داشتند. آنان سرورم را چون ساحران پلید سوزاندند. از برای آنکه سرگردانی «دُنکیشوت» لامانچایی را مضحکه ساخته بود. هرچند به خواست ایشان از آنچه کرده بود آمرزش طلبید... (با ادای کیشوت)... اِی سرورانِ من به من تهنیت بگویید از اینکه دیگر «دُنکیشوت» پهلوان مانش نیستم، بلکه همان مردی هستم که به سبب خُلق وخوی سادهام مرا نیک نفس لقب داده بودند. من اکنون از داستانهای یاوهٔ پهلوانانِ سرگردان کینهای بزرگ به دل دارم. من به دیوانگی خود پی بُردهام و میدانم با مضحکهسازی آن داستانها، خود را با چه خطراتی روبهرو ساخته بودم. الغرض به فضل خداوند بهجایی رسیدهام که دیگر از آنها بیزارم... سرور عزیزم بیشتر از این نگفته بود که سر به زانوی من گذاشت و مُرد... (جسد خیالی را در بغل میگیرد.)... سرور عزیزم، شما را به خدا نمیرید، بیایید و به نصیحت من گوش کنید و سالیان دراز در این دنیا بمانید... من این را از زبان «سانچوپانزا» یی گفتم که مضحکهش را ساخته بودم. این را گفتم تا سرورم ــ در وقت مرگ ــ بداند نام او را به نیکی زنده خواهم داشت، آنچنان که در قصهٔ پهلوانی عالیجناب «دُنکیشوت»، «سانچوپانزا»، نام او را به نیکی زنده نگاه داشت.
سرکردهٔ ظابطین کتابی را از روی زمین برمیدارد و بهدست میگیرد.»
حجم
۴۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۸۳ صفحه
حجم
۴۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۸۳ صفحه