کتاب پلکان نامرئی
معرفی کتاب پلکان نامرئی
کتاب پلکان نامرئی نوشتهٔ مورین جانسون و ترجمهٔ شهناز رافعی و ویراستهٔ مانا عسگری، شروین جوانبخت و مریم فرزانه است و انتشارات پرتقال آن را منتشر کرده است. این کتاب جلد دوم از مجموعهٔ فریبکار واقعی است. استیوی بال در این جلد میخواهد راز سه قتل را کشف کند.
درباره کتاب پلکان نامرئی
در جلد اول مجموعهٔ فریبکار واقعی خواندیم که آلبرت الینگام، مؤسس آکادمی الینگام، همیشه عاشق بازی و معماهای پیچیده و عجیب بود. کمی بعد از افتتاح آکادمی، همسر و دختر خردسال آلبرت الینگام دزدیده میشوند. تنها سرنخ این ماجرا قتلهایی اسرارآمیز و هولناک در آکادمی الینگام است که فردی با نام جعلی «فریبکار واقعی» مرتکب شده است. آلبرت هرگز همسر و فرزندش را پیدا نمیکند و سالها از ناپدید شدن آنها میگذرد. استیوی بل، دختری که طرفدار پروندههای جنایی است، اولین سال تحصیل خود را در آکادمی الینگام شروع میکند و نقشهای هوشمندانه میکشد تا این معمای جنایی را حل کند؛ اما «فریبکار واقعی» برمیگردد و مرگ دوباره سایهاش را روی آکادمی الینگام میاندازد.
در پلکان نامرئی استیوی بِل تلاش میکند معمای قتلهایی را که در سال ۱۹۳۶ رخ دادهاند کشف کند. قضیه هم از این قرار است:
در سال ۱۹۳۶ همسر و دختر تاجری ثروتمند به نام آلبرت الینگام ناپدید و بعد کشته میشوند. پروندهٔ قتل این دو نفر حلنشده باقی میماند. تااینکه چند سال بعد هیز میجر نیز کشته میشود. تحقیقات دربارهٔ مرگ هیز میجر، ستارهٔ یوتیوب، شروع میشود. میجر که با برنامهٔ پرطرفدارش به نام پایان همهچیز معروف شد، طی فیلمبرداری درمورد آدمربایی و قتلهای مربوط به سال ۱۹۳۶ الینگام جانش را از دست داد. میجر، موقع کار در تونل، در معرض گاز کشنده و متراکم دیاکسیدکربن قرار گرفت.
پلیس اعلام کرد مرگ او در اثر یک حادثه و درنتیجهٔ استفاده از مقدار زیادی یخ خشک برای ایجاد مه در صحنه اتفاق افتاده، اما آیا این پرونده حل شده است؟
استیوی، یکی از دانشآموزان شجاع مدرسهٔ الینگام، تحقیقاتش را شروع میکند. بل در مقام کارشناس پروندهٔ آدمربایی سال ۱۹۳۶ در مدرسهٔ الینگام پذیرفته شده است. استیوی مطمئن است میجر خودش یخ خشک را در تونل نگذاشته، بلکه درواقع فرد دیگری تصادفاً یا عمداً او را کشته. بهعلاوه، او به این نتیجه رسیده که میجر، آنطور که ادعا میکرده، خودش فیلمنامهٔ نمایشهای پرطرفدارش را ننوشته است. آیا استیوی میتواند به این نقاط مبهم پی ببرد؟
خواندن کتاب پلکان نامرئی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام نوجوانان علاقهمند به داستانهای پلیسی و معمایی پیشنهاد میکنیم.
درباره مورین جانسون
مورین جانسون نویسندهٔ آمریکایی است که در فوریهٔ ۱۹۷۳ در فیلادلفیا متولد شد. او نویسندهٔ رمانهای پرفروشی ازجمله ۱۳ پاکتنامهٔ آبی کوچک، مجموعهکتابهای سوئیت اسکارلت و مجموعهکتابهای سایههای لندن است؛ همچنین کارهای مشترکی مانند بگذار برف ببارد با همکاری جان گرین و لورین میراکل و وقایع مرگبار با همکاری کاساندرا کلر و سارا ریس برنان داشته است. او اکنون در نیویورک زندگی میکند.
بخشی از کتاب پلکان نامرئی
«وقتی فرانسیس کرین هشت سال داشت، پدرش او را به گشتی در یکی از کارخانههای آردشان برد که در اثر انفجار تخریب شده بود. آنها اطراف اسکلت باقیماندهٔ ساختمان، که سقفش منفجر شده بود و آسمان را نمایان میکرد، گشتی زدند. میشد دوده و آثار سوختگی را بر دیوارها دید. بسیاری از دستگاهها سوخته بودند، بعضی جاهایشان ذوب شده و تکههایشان از سیمها آویزان بود. عبارت آردسازی کرین بهزور روی دیوارها دیده میشد.
پدرش گفت: «همهٔ اینها کار آرده، فرانسیس. فقط آرد.»
از همان زمان بود که فرانسیس با ویژگی احتراقپذیری آرد آشنا شد. کاربردیترین و ظاهراً بیخطرترین مادهٔ مورد استفاده در خانه میتوانست منفجر شود و سوراخی در دیوار ایجاد کند. اینهمه انرژی در چیزی اینقدر بیآزار.
این تجربه زندگی فرانسیس را تغییر داد. تا آن موقع، جالبتر از این ندیده بود. او عاشق انفجار، آتش، سوزاندن و منفجر کردن شد. خطر به دهانش مزه کرده بود. از همان زمان بود که فرانسیس سفرش را به روی دیگری از زندگی آغاز کرد؛ به خردهشکستههای باقیمانده، صحنههای آتشسوزی، درهای پشتی، و اقامتگاه خدمتکاران. تا جایی که لازم بود پیش رفت تا هیجان را حس کند. سرگرمیهای بیخطری داشت؛ مثل آتشافروزیهای کوچک در سطل آشغال، دزدیدن کلاه اِدی اَندِرسون و سوزاندن آن با یک کبریت روی دریاچهٔ پارک مرکزی تا تمام شود و دودش به آسمان برسد، و شاید بشود گفت یک بار هم زیادهروی کرد و با منفجر کردن جعبهٔ ترقه تفریح کرد. همه میدانستند بهمحض اینکه فرانسیس صدای ماشینهای آتشنشانی را میشنید از مهمانیها میرفت یا از خانه پنهانی خارج میشد و تاکسی میگرفت و خودش را به محل حادثه میرساند. بعد تمام شب را بیرون مینشست و شعلههای آتش را که تا آسمان زبانه میکشید تماشا میکرد. و حالا، در زیرزمین محوطهٔ آکادمی الینگام، دولا دولا میرفت و قدمهایش را میشمرد.»
حجم
۴۷۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه
حجم
۴۷۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه