کتاب بازیگر؛ حضور صحنه ای
معرفی کتاب بازیگر؛ حضور صحنه ای
کتاب بازیگر؛ حضور صحنه ای نوشته و ترجمهٔ حسن ملکی است. نشر افکار این کتاب را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب بازیگر؛ حضور صحنه ای
کتاب بازیگر؛ حضور صحنه ای دربارهٔ حرکات و سکنات بازیگر بر صحنه است. این کتاب بدن را از جهات صحنهای تعریف کرده و اجزای ظاهری آن را توضیح داده است؛ مکانیسم حرکات و سکنات بازیگر بر صحنه را تشریح کرده و توصیههایی گر چه گاه قدیمی اما بیگمان لازم درمورد انواع این حرکات و سکنات ارائه داده است. در این کتاب، شاید برای نخستینبار در ایران، نمونههایی چند از انواع حرکات و سکنات اندامها و اجزای مختلف بدن بازیگر، متناسب با سن و جنس نقش بهکمک تابلوها و تندیسهایی از نقاشان و پیکرتراشان جهان عرضه شده است. حسن ملکی مختصر اشارهای به لزوم آشنایی بازیگر با کالبدشناسی و علائم بیماریهای احتمالی نقش کرده؛ همچنین بخش نسبتاً مفصلی به ترکیببندی بصری صحنه پرداخته و در واقع نقبی به مبحث کارگردانی زده است. نویسنده توضیح داده است که بازیگر آدم است؛ بیرون صحنه هم مینشیند، راه میرود، دست تکان میدهد، سخن میگوید و فکرش، حسش و شخصیتش را بروز میدهد. اینها را از کودکی میآموزد و در جریان بزرگشدن مدام تکرار میکند و در آنها تبحر مییابد. چرا باید برای صحنه دوباره تکرار کند؟ چه تفاوت است میان صحنه و زندگی؟ تئاتر عینِ زندگی است. تئاتر تصویر زندگی است. یا تئاتر تئاتر است و زندگی زندگی؟ در این باره بیشتر بدانید؛ با خواندن کتاب بازیگر؛ حضور صحنه ای.
خواندن کتاب بازیگر؛ حضور صحنه ای را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران هنر تئاتر و شاخهٔ بازیگری بر صحنه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب بازیگر؛ حضور صحنه ای
«در مبحث ایست بدن گفتم که چه در سکون، چه در حرکت، اصلِ کار تعادل و توازن است. حرکت دو کفهٔ ترازو مصداق اصل حرکتِ مخالف در تعادل است. برای آنکه کفهها در حالت تعادل قرار گیرند، دو کفه حتماً باید در جهت مخالف هم حرکت کنند.
بدن نیز از این قاعده مستثنا نیست. تعادلِ بدن در حرکت نیز بدون حرکت مخالف نشدنی است. حتی تعادل در وضعیت ایستادهٔ مستقیم نیز بر اساس همین اصل است: یک کفه نیروی جاذبهٔ زمین است که بدن را به پایین میکشد، و کفهٔ دیگر نیروی گریز از مرکز بدن است که، بر اثر گردش زمین به دور خود، بدن را به طرف بالا میکشد. دو نیمهٔ بالایی و پایینی بدن نیز، همانند دو کفهٔ ترازو، نسبت به هم حرکت مخالف میکنند تا تعادل برقرار شود.
جلوآوردن لنگِ راست با جلوآمدن دست و شانهٔ چپ همراه میشود (یا بهعکس) تا به این حرکت تعادل بخشد. اگر پای چپ را با دست و شانهٔ چپ جلو بیاورید، به طرف چپ میافتید، زیرا نبودِ حرکتِ مخالف باعث بههمخوردن تعادل میشود، بهویژه در حرکت دولاشدن یا خمشدن.
توجه داشته باشید که در حرکتهای معمولی روزمره، اصل حرکت مخالف خودبهخود حاکم و برقرار است و نیازی به تمرین و تحلیل نیست. اما در صحنه نه همهٔ حرکتها معمولی و روزمرهاند نه فاعلان آنها حرکتهای طبیعی و روزمرهٔ خود را میکنند. شَلیدن یا لقلقزدن، حرکت طبیعی و روزمرهٔ بازیگر نیست. باید مکانیسم آن را بشناسد و بارها این حرکت را تمرین کند. یکی از گامهای اصلی در شناخت مکانیسم اینگونه حرکتها آن است که کفههای ترازوی آن حرکت را بشناسد. مثلاً اینکه وقتی پای چپ میلنگد و از چپ بدن به پایین متمایل میشود، حرکت سر به طرف شانهٔ راست مصداق اصل حرکت مخالف در این نوع شلیدن است.
یکی از مهمترین و شاخصترین عرصههای تجلیِ اهمیت اصلِ حرکت مخالف رقص است. همهٔ دشواریهای تعادل در همهٔ «پُز» ها و حرکتهای ظریف و سریع رقص، بر شانهٔ همین اصل حرکت مخالف است. یونانیان باستان اساس رقص و فرهنگ جسمی خود را بر حرکت مخالف نهادند.
چند تمرین و توصیهٔ مهم:
با پاهای نزدیک به هم بایستید. سپس پای راست را جلو بگذارید، همزمان کفل و شانهٔ مخالف را جلو آورید، سر را مستقیم نگه دارید و به جلو نگاه کنید. پای راست را به عقب برگردانید و کفل و شانهها را هم صاف کنید. سپس این کار را با پای چپ تکرار کنید، این بار با زانوی خَم بروید، انگار میخواهید چیزی را از روی زمین بردارید. کفل راست و شانهٔ راست جلو میآیند و تعادل را حفظ میکنند. دست راست، همجهت با پای چپ حرکت میکند و آن چیز را از زمین بر میدارد. دستی که جلو میآید دستِ همان شانهئی است که در خلاف جهت پای آن طرف جلو آمده است. تنها حرکتِ مخالفِ دست کافی نیست؛ حرکتِ مخالف باید از شانه سرچشمه بگیرد.
از روبهرو به طرفِ هم بیایید، سلام و احوالپرسی کنید و پای چپ را جلو بگذارید و کفل و شانهٔ راست را جلو بیاورید و دست راست را به جلو دراز کنید و با یارتان دست بدهید. این را بارها تمرین کنید تا حرکت مخالف به صورت موزون و روان انجام گیرد.
به طرف چیزی که روی زمین افتاده است بروید، با حرکت مخالف آن را بردارید، به طرف یارتان بروید و با حرکت مخالف آن چیز را به او بدهید.
کمی راه بروید، سپس بایستید. به وضعیتِ پای عقبی خود خوب توجه کنید، ببینید کفلها و شانههای طرف آن پا در جهت مخالفِ پای جلویی هستند یا نه. این کار هم به تعادلِ ایستِ شما کمک میکند و هم به اعتمادتان.
وضعیتهای نشستهٔ زیر را آنقدر تمرین کنید تا حرکتهای مخالف آن ملکهٔ ذهن شما شود. هر بار مواظب باشید که اگر پاهایتان از هم جدا شده بودند، آنها را به هم نزدیک کنید.
۱. در وضعیت نشسته، اگر پای راست را روی پای چپ انداختهاید، شانهٔ راست را جلو ندهید. شانهٔ طرفِ مقابلِ پای جلوآمده را پیش بیاورید. اگر خواستید دستِ طرفِ شانهٔ عقبی را استراحت دهید، آن را روی رانِ همان طرف، یا پشت صندلی، یا در جیب بگذارید، اما حواستان باشد که تمامِ دست بتواند به عقب حرکت کند.
۲. با پای جفت بنشینید و پهنهٔ دستها را روی «دامان» قرار دهید. زانوی راست را روی زانوی چپ بیاندازید و، همزمان، شانهٔ چپ را جلو دهید و پهنهٔ دست چپ را روی زانوی راست قرار دهید و دست راست را روی تاج لگن راست بگذارید.
۳. همین کار را تکرار کنید، اما این بار زانوی چپ را روی زانوی راست بیاندازید و وضعیت شانه و تمام دست و پهنهٔ دست را برعکس کنید. ببینید بههنگام زانوبرداشتن یا زانوگذاشتن، پهنههای پا فوراً به هم جفت میشوند یا نه.»
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه