کتاب چهار باد
معرفی کتاب چهار باد
کتاب «چهار باد» رمانی نوشتهٔ «کریستین هانا» است که اولین بار در سال ۲۰۲۱ به چاپ رسید. این کتاب با ترجمهٔ الهام جعفری در انتشارات باران خرد چاپ شده است.
درباره کتاب چهار باد
در سال ۱۹۳۴ و در «تگزاس»، پس از ۴ سال خشکسالی، مزرعهٔ خانوادهٔ «مارتینلی» در شرایط چندان خوبی نیست. اما «السا» به این زمین و همچنین به خانوادهاش دلبستگی شدیدی دارد. همسر او «ریف» از آنها فاصله گرفته و به الکل اعتیاد پیدا کرده است. پس از اینکه شوهرش آنها را ترک می کند، «السا» بهناچار همراه با ۲ فرزندش به امید یافتن کار به کالیفرنیا میرود. اما آرزوهای او برای داشتن آیندهای بهتر، بهواسطهٔ تبعیضها و نابرابریهای موجود در محل زندگی جدید آنها، درهم شکسته میشود. آنها در این شهر مجبور میشوند که در اردوگاه مهاجران ساکن شوند و برای بهدستآوردن مقدار اندکی پول، بهسختی در مزارع پنبه کار کنند. وقتی دستمزد اندک «السا» باز هم کاهش مییابد و او فرصت پیوستن به کارگران در حال اعتصاب را پیدا میکند. حالا شخصیت اصلی داستان چهار باد باید تصمیم بگیرد که آیا میخواهد خطرات را به جان بخرد و برای خودش و سایر کارگران ایستادگی کند یا خیر.
کتاب چهار باد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به دوستداران آثاری با محوریت زنان و موضوع مهاجرت پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب چهار باد
«همهٔ زنها زیبا یا حتی خوشچهره نبودند. دیگران هم در کودکی دچار تب شده و بهصورت کامل به زندگی ادامه داده بودند. آسیبی که به قلبش وارد شده بود، تا آنجا که میتوانست بگوید، ناشی از حدس و گمانهای پزشکی بود. بیماری حتی یکبار هم نتوانسته بود او را شکست دهد یا زنگ خطری جدی برای او باشد. مجبور بود باور کند که رنجشی درونش بود؛ حتی اگر هیچوقت حس یا برطرف نمیشد. چطور کسی میتوانست مطمئن باشد؟ او هیچوقت اجازهٔ دویدن، بازیکردن یا رقصیدن نداشت. در چهاردهسالگی مجبور شده بود که مدرسه را ترک کند؛ بنابراین هرگز دوستی نداشت. او بخش عمدهای از عمرش را در اتاقش گذرانده، ماجراجوییهای تخیلی خوانده، داستان ساخته و تحصیلاتش را بدون کمک کسی به پایان رسانده بود.
حتماً فرصتهایی در بیرون از اینجا وجود داشت؛ ولی چگونه میتوانست آنها را پیدا کند؟
کتابخانه. کتابها برای هر سؤالی، جواب داشتند.
تختخوابش را مرتب کرد، به سمت روشویی رفت، موهای بلوند تا کمرش را به یک طرف شانه کرد و بافت. بعد پیراهن کرپی به رنگ آبی پررنگ تن کرد و جوراب ابریشمی و کفش پاشنهبلند مشکی پوشید. کلاهی تنگ و چسبان، یک جفت دستکش بچگانه و یک کیفدستی تیپ او را کامل میکرد.
از پلهها پایین رفت. خوشحال بود که مادرش در این ساعت اولیهٔ صبح هنوز خواب بود. مادر دوست نداشت که بهجز روزهای یکشنبه و در مراسم مذهبی کلیسا، که همیشه از جمعیت مردم میخواست برای سلامتی السا دعا کنند، جای دیگری خود را نشان دهد. السا یک فنجان قهوه نوشید و در زیر آفتاب یک صبح اواسط ماه می از خانه بیرون زد.
شهر دالهارت در ایالت پنهندل تگزاس مقابل او بود و با آفتابی درخشان بیدار میشد. تختههای چوبی تفریحگاهها زیرورو، درها باز و علامتهای «بسته است» برگردانده میشدند. فراتر از شهر، در زیر آسمان آبی بیکران، دشتهای بزرگ مسطح تا ابدیت ادامه داشتند. زمینیهای بسیار با کشاورزی پررونق.»
حجم
۴۳۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۵۲۸ صفحه
حجم
۴۳۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۵۲۸ صفحه