دانلود و خرید کتاب تنهایی بزرگ در آلاسکا کریستین هانا ترجمه مهرداد یوسفی
تصویر جلد کتاب تنهایی بزرگ در آلاسکا

کتاب تنهایی بزرگ در آلاسکا

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب تنهایی بزرگ در آلاسکا

کتاب تنهایی بزرگ در آلاسکا نوشتۀ کریستین هانا و ترجمۀ مهرداد یوسفی است. این رمان را انتشارات باران خرد منتشر کرده است.

درباره کتاب تنهایی بزرگ در آلاسکا

کریستین هانا در رمان تنهای بزرگ در آلاسکا، زندگی پر فرازونشیب خانواده‌ای را از منظر «لنی»، دختر ۱۳ سالهٔ خانواده روایت می‌کند. «ارنت آلبرایت» پس از تجربۀ آسیب‌های روحی شدید، از جنگ ویتنام به خانه بازمی‌گردد و تصمیم می‌گیرد خانواده‌اش را به آلاسکا منتقل کند. لنیِ نوجوان، دختر ارنت که میان رابطۀ پراحساس و پر فرازونشیب والدینش گیر افتاده، چاره‌ای جز پذیرش این شرایط جدید ندارد و امیدوار است این سرزمین جدید، آینده‌ای بهتر را برای خانواده‌اش رقم بزند. خانوادۀ آلبرایت در گوشه‌ای دورافتاده از آلاسکا، با اجتماعی کوچک از مردانی قدرتمند و زنانی حتی قدرتمندتر آشنا می‌شوند، اما با نزدیک‌شدن زمستان و کوتاه‌ترشدن روزها، وضعیت روحی و روانی ارنت رو به وخامت می‌گذارد و خطرات داخل خانه، از دنیای بیرون بسیار بیشتر می‌شود. این خانواده را دنبال کنید.

خواندن کتاب تنهایی بزرگ در آلاسکا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان به رمان‌های خارجی از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.

درباره کریستین هانا

کریستین هانا در سال ۱۹۶۰ در آمریکا به دنیا آمده است. او نویسندهٔ بیش از ۲۰ رمان پرفروش نیویورک‌تایمز بوده و پیش از اینکه نویسندگی را آغاز کند، به وکالت مشغول بوده است.

بخشی از کتاب تنهایی بزرگ در آلاسکا

«بهار آن سال، باران مهیبی بی‌رحمانه بر بام خانه‌ها می‌کوبید. آب راهش را از میان کوچک‌ترین شکاف‌ها باز کرده و محکم‌ترین شالوده‌ها را فرسوده می‌کرد. تکه زمین‌هایی که طی نسل‌ها پابرجا مانده بودند؛ مانند کپه‌هایی از زباله روی جاده‌های پایین‌دستی می‌ریختند و خانه‌ها، ماشین‌ها و استخرها را با خود می‌بردند. درخت‌ها سقوط می‌کردند و روی سیم‌های برق می‌افتادند و برق شهر قطع بود. رودخانه‌ها طغیان می‌کردند، وارد حیاط‌ها می‌شدند و خانه‌ها را ویران می‌کردند. با بالا آمدن سطح آب و بند نیامدن باران، مردمی که عاشق هم بودند از کوره درمی‌رفتند و به جان هم می‌افتادند.

لنی نیز احساس بی‌قراری می‌کرد. او در مدرسه یک تازه‌وارد بود؛ با آن موهای بلند و فرق بازکرده که هیچ دوستی نداشت و تنهایی به خانه می‌رفت، از دیگران متفاوت بود.

لنی حالا روی تختش نشسته و پاهای لاغرش را در میان سینه صافش جمع کرده بود و یک رمان بازشدهٔ جلد ضخیم و رنگ‌ورورفتهٔ «تپه واترشیپ» در کنارش افتاده بود. از میان دیوارهای نازک آن خانه ییلاقی صدای مادرش را می‌شنید که می‌گفت: «ارنت، عزیزم، خواهش می‌کنم گوش کن...» و صدای خشمگین پدرش را که در جواب گفت: «دست از سر کچلم بردار.»

آن‌ها باز شروع کرده‌اند، باز هم جروبحث و دادوفریاد.

خیلی زود گریه و زاری هم از راه می‌رسید.

شرایط جوی پدرش را این‌چنین تندمزاج کرده بود.

لنی نگاهی به ساعت کنار تختش انداخت. اگر همین حالا راه نمی‌افتاد، مدرسه‌اش دیر می‌شد و برای دختری تازه‌وارد در دبیرستان هیچ‌چیز بدتر از جلب‌توجه نمی‌توانست باشد. او این درس را به‌سختی آموخته بود؛ با این‌که در پنج مدرسه متفاوت درس‌خوانده بود، هنوز یاد نگرفته چطور خودش را با جمع هماهنگ کند؛ اما کماکان امیدوار بود. پس نفس عمیقی کشید و از روی تخت دوقلوی اتاقش برخاست. بااحتیاط از میان اتاق‌خالی‌اش گذشت و با عبور از هال جلوی آشپزخانه ایستاد.

بابا گفت: «ای بابا، کورا، تو می‌دونی چقدر برام سخته.»

مامان قدمی به جلو برداشته و برای دلگرمی دادن گفت: «تو نیاز به کمک داری، تو مقصر نیستی. کابوس‌ها...»

لنی برای جلب‌توجه گلویش را صاف کرد و گفت: «سلام.»

بابا او را می‌بیند و یک‌قدم از مامان دور می‌شود. لنی که دید چقدر پدرش خسته و درمانده است، گفت: «باید برم مدرسه.»»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۲۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۵۰۴ صفحه

حجم

۵۲۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۵۰۴ صفحه

قیمت:
۷۵,۰۰۰
تومان