دانلود و خرید کتاب خرگوش‌ ها و مارهای بوآ فاضل اسکندر ترجمه آبتین گلکار
تصویر جلد کتاب خرگوش‌ ها و مارهای بوآ

کتاب خرگوش‌ ها و مارهای بوآ

نویسنده:فاضل اسکندر
انتشارات:نشر افق
امتیاز:
۳.۴از ۴۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خرگوش‌ ها و مارهای بوآ

کتاب خرگوش‌ ها و مارهای بوآ نوشتۀ فاضل اسکندر و ترجمۀ آبتین گلکار است. این کتاب را نشر افق منتشر کرده است.

درباره کتاب خرگوش ها و مارهای بوآ

این رمان نخستین‌بار در سال ۱۹۸۰ در مجلهٔ کانتیننت (قاره) که مهاجران روس در پاریس منتشرش می‌کردند، به چاپ رسید، ولی چاپ آن در خود اتحاد شوروی تا پیش از سال ۱۹۸۸، یعنی پس از پروسترویکا و دورهٔ آزادی بیان، ممکن نشد.

در نگاه نخست به نظر می‌رسد که اثر برای کودکان نوشته شده است. نثر و روایت ساده و گذشتن ماجرا در سرزمین حیوانات ظاهر اثر را به حکایات اخلاقی شبیه می‌کند، ولی خواننده با گذشتن صفحات نخست درمی‌یابد که قضیه فراتر از این حرف‌هاست و بیهوده نیست که برخی از پژوهشگران این اثر را با مزرعهٔ حیوانات جورج اورول مقایسه کرده‌اند. نویسنده با تیزبینی گوشه‌هایی از مناسبات اجتماعی زمان خود را در قالب جوامع حیوانات به تصویر می‌کشد و خواننده را ناگزیر از این پرسش می‌کند که ریشهٔ نابسامانی‌های زندگی را باید در کجا جست؟ اسکندر به‌روشنی طرف‌دار این نظر است که نمی‌توان فقط حاکمان ناصالح را عامل بدبختی‌ها معرفی کرد؛ بلکه ضعف‌های شخصیتی ریشه دوانده در جامعه، از قبیل تن‌پروری، سودجویی، فریبکاری، خودخواهی، گرایش به مصالحه و... نیز در اغلب موارد نقشی به همان اندازه مهم در به قهقرا رفتن جامعه بازی می‌کنند.

خواندن کتاب خرگوش ها و مارهای بوآ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان به رمان و داستان خارجی از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.

درباره فاضل اسکندر

فاضل اسکندر نویسنده‌ای است که به اعتباری با ایران پیوند خونی دارد. پدرش، عبدالله اسکندر، مهاجری ایرانی بود که در شهر سوخوم گرجستان کارخانهٔ آجرپزی داشت. فاضل در ششم مارس ۱۹۲۹ به دنیا آمد، اما هنگامی که نه سال بیشتر نداشت، پدرش از اتحاد جماهیر شوروی اخراج شد و دیگر هیچ‌گاه امکان بازگشت و دیدار خانواده‌اش را پیدا نکرد. بستگان مادرش که اهل آبخازی بود او را در روستای چگم بزرگ کردند. این روستا بعدها در بسیاری از داستان‌های او رخ‌نمود و زمینه‌ساز حجیم‌ترین اثر او به نام ساندروی چگمی شد.

پس از پایان تحصیلات مقدماتی‌اش در آبخازی راهی مسکو شد و در پژوهشکدهٔ کتابداری و پژوهشکدهٔ ادبیات «ماکسیم گورکی» درس خواند. پس از یکی دو سال روزنامه‌نگاری پا به عرصهٔ ادبیات گذاشت و پس از مجموعه شعر کوره‌راه‌های کوهستانی (۱۹۵۷) رفته‌رفته به نثر روی آورد. اثری که او را به شهرت رساند داستان بلند صورت فلکی گاوبز (۱۹۶۶) است که ماجرایش در یکی از جمهوری‌های ماورای قفقاز می‌گذرد، جایی که اهالی در تلاش‌اند جانور جدیدی خلق کنند که آمیزه‌ای است از گاو وحشیِ کوهی و بز اهلی خانگی.

از دیگر آثار او می‌توان به داستان‌هایی «دربارهٔ پسری به نام چیک»، «داستان‌های بلند کسی که به روسیه فکر می‌کند» و «یک آمریکایی»، «والس مدرسه یا انرژی شرم»، «کژدم دریایی»، «انسان و حوالی او»، «سافیچکا»، «شاعر»، «ایستگاه انسان» و شمار زیادی داستان کوتاه، مانند «خوان سیزدهم هرکول»، «آغاز»، «خروس» و «میوهٔ ممنوعه» اشاره کرد. از اسکندر پیش‌ازاین، کتاب‌های «یک روز چیک» (ترجمهٔ حبیب ف.، چاپ مسکو)، «داستانی چند» (ترجمهٔ گامایون، چاپ تاشکند) و مجموعه داستان آرامگاه لنین (ترجمهٔ زهرا محمدی و همکاران، نشر نو، ۱۳۹۵) به فارسی برگردانده شده است.

اسکندر در سی و یکم ژوئیهٔ ۲۰۱۶ درگذشت. در آبخازی این روز را عزای عمومی اعلام کردند.

بخشی از کتاب خرگوش ها و مارهای بوآ

«گاه شاخه‌های نوک درختی خش‌خشی می‌کردند و صدای قیل‌وقال میمون‌ها به هوا بلند می‌شد. سپس غرش خواب‌آلود شیری برمی‌خاست که همان حوالی چرت می‌زد. میمون‌ها با شنیدن غرش شیر به پچ‌پچ می‌افتادند، ولی پس از چند لحظه همه چیز یادشان می‌رفت و دوباره جیغ می‌کشیدند و دوباره شیر با غرشی به آن‌ها هشدار می‌داد که مزاحم خوابش نشوند، چون نزدیک شب باید به شکار می‌رفت.

میمون‌ها دوباره شروع می‌کردند به پچ‌پچ، ولی به‌هیچ‌وجه نمی‌توانستند بی‌سروصدا بمانند. مدام دربارهٔ چیزی جرّوبحث می‌کردند و نمی‌شد فهمید علت اختلافشان چیست.

البته دو مار بوآ که مشغول استراحت روی سنگ خزه‌پوش بودند، به این قیل‌وقال‌ها توجهی نشان نمی‌دادند و گاهی که ضمن صحبت جیغ بلند میمون‌ها را می‌شنیدند با خودشان می‌گفتند: «لابد دعوای احمقانه‌ای است، لابد حاضر نیستند موز گندیده‌ای را با هم قسمت کنند و برای همین بحث می‌کنند...»

مار نوجوان که تازه بلعیدن خرگوش‌ها را یاد گرفته بود، گفت: «از یک چیز سر در نمی‌آورم. چرا وقتی من به خرگوش‌ها نگاه می‌کنم، فرار نمی‌کنند؟ آن‌ها که خیلی تند می‌دوند.»

چپ‌چشم تعجب کرد: «چطور فرار کنند؟ ما آن‌ها را هیپنوتیزم می‌کنیم...»

مار نوجوان پرسید: «هیپنوتیزم یعنی چه؟»

باید گفت که در آن زمانهٔ دور که ما از آن صحبت می‌کنیم مارهای بوآ قربانی خود را خفه نمی‌کردند، بلکه وقتی با او روبه‌رو می‌شدند، یا بهتر است بگوییم وقتی ماهرانه در فاصلهٔ نزدیکی از او به کمین می‌نشستند و غافلگیرش می‌کردند، با نگاهشان حالت بهت و رخوتی را در او به وجود می‌آوردند که مردم عوام به آن می‌گویند «هیپنوتیزم».

خلاصه مار نوجوان پرسید: «هیپنوتیزم یعنی چه؟»»

الیزابت دارسی
۱۴۰۲/۰۹/۱۴

خیلی داستان قابل تاملیه و میشه ساعت ها درمورد نمادین بودن این کتاب صحبت کرد درمورد حرف های که توی تک تک کلماتش پنهان شده درمورد اینکه تو ذهن نویسنده چی میگذشته بخونید برای آگاهی بخونید🌱✨

Hamed
۱۴۰۲/۰۷/۰۹

داستانی نمادین و بسیار زیبا و اثرگذار از نویسنده‌ی ایرانی‌الاصل ساکن شوروی. اگر از خواندن مزرعه‌ی حیوانات اورول لذت بردید حیف است این اثر زیبا را از دست دهید. من که واقعا لذت بردم به خصوص که فرد مطمئنی مانند دکتر

- بیشتر
ایران آزاد
۱۴۰۲/۰۸/۲۶

موضوع جالبی داره کتاب، ولی وارد بحث‌های طولانی و خسته‌کننده میشه. من وسط بحث خرگوش‌ها دیگه حوصله‌ام سر رفت.

لیلا
۱۴۰۲/۱۰/۰۶

به نظر داستان کودکان است اما پر از نکات سیاسی پنهان اگر کسی به این حیطه علاقه داشته باشد لذت میبرد چندجا دیدم که با مزرعه حیوانات اورول مقایسه شده که کلی از آن عقب تر است و در سطح آن

- بیشتر
ترنج🍊
۱۴۰۳/۰۱/۰۴

کتابی بود که نشون داد حاکمانی که فقط وعده میدن چیزی جز دروغگو های خیانتکار نیستن جوری که حتی حاضر میشن مردم خودشون رو قربانی کنن(به خصوص اندیشمندان و متفکران) تا بتونن خودشونو همچنان توی حکومت نگه دارن به نظرم

- بیشتر
یلدا روشن
۱۴۰۲/۱۰/۱۷

60_کتاب خوبی بود نمیدونم چرا من همش طرفدار مار های بوآ بودم😅

1984
۱۴۰۲/۱۰/۱۵

کتاب جالبیه. همیشه بزنید روی عکس کسی که نظر داده تا متوجه بشید چه کتابهای دیگه ای خونده و چقدر اینجا اهل خوندنه.

nass_a
۱۴۰۳/۰۹/۱۵

این کتاب یه داستان نمادین و پر از نکته های ظریفه ولی بیشتر از همه من طنز کتاب رو دوست داشتم که باعث میشد از خوندن کتاب خسته نشم و با علاقه دنبالش کنم.

سپیده
۱۴۰۳/۰۴/۲۱

داستان متفاوت و خوب بود، با نگاهی از مزرعه حیوانات اورول نوشته شده، ترجمه هم خیلی روان بود. به خوانندگانی که با لنز داستان و تخیل به سیاست نگاه می کنند پیشنهاد می کنم.

malak_asadih
۱۴۰۳/۰۴/۱۶

خرگوش ها و مار های بوآ بار دیگر یاد آور این شد که کجا دارم زندگی میکنم .آیا اصلا زندگی میکنم؟!!!!! روایت چرخه زندگی ماست تا مار های بوآ :)

شاه خرگوش‌ها می‌دانست که فقط به کمک امید (گل‌کلم) و ترس (مارهای بوآ) می‌تواند زندگی خرگوش‌ها را هوشمندانه هدایت کند، ولی با صرف تکیه بر گل‌کلم زیاد نمی‌توان پیش رفت.
ایران آزاد
در لحظات سخت، گرفتن این تصمیم که هیچ تصمیمی گرفته نشود، برای خرگوش‌ها خوشایندترین تصمیم بود.
بید
شاه در جوابشان می‌گفت: «ولی یادتان باشد، وقتی ما به گل‌کلم دست پیدا کنیم، شما دیگر به این توپ سبز نگاه هم نخواهید کرد.» خرگوش‌ها با شنیدن این حرف آه می‌کشیدند: «خدایا، یعنی می‌شود آن روز را ببینیم؟» شاه به نشانهٔ تصدیق سر خم می‌کرد: «خیالتان راحت باشد. ما مراقب روند آزمایش‌ها هستیم و سعی می‌کنیم...» آرزوی گل‌کلم به شاه کمک می‌کرد قبیلهٔ خرگوش‌ها را بسیار سربه‌راه نگه دارد.
ایران آزاد
نمی‌توان فقط حاکمان ناصالح را عامل بدبختی‌ها معرفی کرد بلکه ضعف‌های شخصیتیِ ریشه‌دوانده در جامعه، از قبیل تن‌پروری، سودجویی، فریبکاری، خودخواهی، گرایش به مصالحه و... نیز در اغلب موارد نقشی به همان اندازه مهم در به قهقرا رفتن جامعه بازی می‌کنند.
SALEH .F
اگر در زندگی خرگوش‌ها جریان‌هایی پدیدار می‌شد که باب طبع شاه نبود، و اگر او نمی‌توانست با روش‌های عادی جلوی این جریان‌ها را بگیرد، آن‌گاه به شیوهٔ موردعلاقه‌اش متوسل می‌شد که همان گل‌کلم بود. شاه در این قبیل موارد به خرگوش‌هایی که این جریان نامطلوب را راه انداخته بودند می‌گفت: «بله، بله، هدف‌های شما صحیح است، فقط زمانشان مناسب نیست، چون دقیقاً الان که آزمایش‌های ما در مورد پرورش گل‌کلم تنها یک قدم تا موفقیت فاصله دارد...» اگر به‌راه‌اندازندهٔ جریان به لجبازی ادامه می‌داد، به شکل غیرمنتظره‌ای ناپدید می‌شد و خرگوش‌ها به این نتیجه می‌رسیدند که او را هم وارد کارهای محرمانه کرده و به گلخانهٔ مخفی فرستاده‌اند.
ایران آزاد
اندیشمند ناچار شده بود حقانیتش را به بهای جان خودش ثابت کند.
" بِـیلـی! "
ولی تابه‌حال هیچ شاعری نتوانسته زنش را سر عقل بیاورد.
☾Natsuki✶
کسانی که آرمانشان را از دست می‌دهند، شروع می‌کنند به آرمان‌سازی از پیروزی‌شان. پیروزی از وسیله‌ای برای دستیابی به حقیقت تبدیل می‌شود به خود حقیقت. یادت باشد: جایی که زیاد دربارهٔ پیروزی‌ها حرف می‌زنند، یا حقیقت را فراموش کرده‌اند، یا از آن پنهان می‌شوند.
محمد حسن
نمی‌توان فقط حاکمان ناصالح را عامل بدبختی‌ها معرفی کرد بلکه ضعف‌های شخصیتیِ ریشه‌دوانده در جامعه، از قبیل تن‌پروری، سودجویی، فریبکاری، خودخواهی، گرایش به مصالحه و... نیز در اغلب موارد نقشی به همان اندازه مهم در به قهقرا رفتن جامعه بازی می‌کنند.
☾Natsuki✶
چپ‌چشم هم با ناراحتی با خودش می‌گفت: «این هم از زندگی ما! بهتر بود همان موقع زیر دست و پای فیل‌ها می‌مردم تا اینکه مجبور شوم بین برادرانم با این ترس و خفت زندگی کنم.» چپ‌چشم این فکر را می‌کرد ولی در اعماق روحش (که جایی بود در اعماق معده‌اش) احساس می‌کرد که زیاد هم دلش نمی‌خواهد بمیرد. نیازی نبود از خودش پنهان کند که هنوز لذت‌های زیادی در زندگی نصیبش می‌شد: دراز کشیدن روی سنگ گرم و خزه‌پوش، احساس خوشایند آفتاب روی پوست سالخورده و رماتیسمی‌اش، و البته هضم خرگوش!
hanyeh.m

حجم

۱۷۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

حجم

۱۷۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

قیمت:
۱۱۲,۰۰۰
تومان