کتاب خرگوش ها و مارهای بوآ
معرفی کتاب خرگوش ها و مارهای بوآ
کتاب خرگوش ها و مارهای بوآ نوشتۀ فاضل اسکندر و ترجمۀ آبتین گلکار است. این کتاب را نشر افق منتشر کرده است.
درباره کتاب خرگوش ها و مارهای بوآ
این رمان نخستینبار در سال ۱۹۸۰ در مجلهٔ کانتیننت (قاره) که مهاجران روس در پاریس منتشرش میکردند، به چاپ رسید، ولی چاپ آن در خود اتحاد شوروی تا پیش از سال ۱۹۸۸، یعنی پس از پروسترویکا و دورهٔ آزادی بیان، ممکن نشد.
در نگاه نخست به نظر میرسد که اثر برای کودکان نوشته شده است. نثر و روایت ساده و گذشتن ماجرا در سرزمین حیوانات ظاهر اثر را به حکایات اخلاقی شبیه میکند، ولی خواننده با گذشتن صفحات نخست درمییابد که قضیه فراتر از این حرفهاست و بیهوده نیست که برخی از پژوهشگران این اثر را با مزرعهٔ حیوانات جورج اورول مقایسه کردهاند. نویسنده با تیزبینی گوشههایی از مناسبات اجتماعی زمان خود را در قالب جوامع حیوانات به تصویر میکشد و خواننده را ناگزیر از این پرسش میکند که ریشهٔ نابسامانیهای زندگی را باید در کجا جست؟ اسکندر بهروشنی طرفدار این نظر است که نمیتوان فقط حاکمان ناصالح را عامل بدبختیها معرفی کرد؛ بلکه ضعفهای شخصیتی ریشه دوانده در جامعه، از قبیل تنپروری، سودجویی، فریبکاری، خودخواهی، گرایش به مصالحه و... نیز در اغلب موارد نقشی به همان اندازه مهم در به قهقرا رفتن جامعه بازی میکنند.
خواندن کتاب خرگوش ها و مارهای بوآ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به رمان و داستان خارجی از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.
درباره فاضل اسکندر
فاضل اسکندر نویسندهای است که به اعتباری با ایران پیوند خونی دارد. پدرش، عبدالله اسکندر، مهاجری ایرانی بود که در شهر سوخوم گرجستان کارخانهٔ آجرپزی داشت. فاضل در ششم مارس ۱۹۲۹ به دنیا آمد، اما هنگامی که نه سال بیشتر نداشت، پدرش از اتحاد جماهیر شوروی اخراج شد و دیگر هیچگاه امکان بازگشت و دیدار خانوادهاش را پیدا نکرد. بستگان مادرش که اهل آبخازی بود او را در روستای چگم بزرگ کردند. این روستا بعدها در بسیاری از داستانهای او رخنمود و زمینهساز حجیمترین اثر او به نام ساندروی چگمی شد.
پس از پایان تحصیلات مقدماتیاش در آبخازی راهی مسکو شد و در پژوهشکدهٔ کتابداری و پژوهشکدهٔ ادبیات «ماکسیم گورکی» درس خواند. پس از یکی دو سال روزنامهنگاری پا به عرصهٔ ادبیات گذاشت و پس از مجموعه شعر کورهراههای کوهستانی (۱۹۵۷) رفتهرفته به نثر روی آورد. اثری که او را به شهرت رساند داستان بلند صورت فلکی گاوبز (۱۹۶۶) است که ماجرایش در یکی از جمهوریهای ماورای قفقاز میگذرد، جایی که اهالی در تلاشاند جانور جدیدی خلق کنند که آمیزهای است از گاو وحشیِ کوهی و بز اهلی خانگی.
از دیگر آثار او میتوان به داستانهایی «دربارهٔ پسری به نام چیک»، «داستانهای بلند کسی که به روسیه فکر میکند» و «یک آمریکایی»، «والس مدرسه یا انرژی شرم»، «کژدم دریایی»، «انسان و حوالی او»، «سافیچکا»، «شاعر»، «ایستگاه انسان» و شمار زیادی داستان کوتاه، مانند «خوان سیزدهم هرکول»، «آغاز»، «خروس» و «میوهٔ ممنوعه» اشاره کرد. از اسکندر پیشازاین، کتابهای «یک روز چیک» (ترجمهٔ حبیب ف.، چاپ مسکو)، «داستانی چند» (ترجمهٔ گامایون، چاپ تاشکند) و مجموعه داستان آرامگاه لنین (ترجمهٔ زهرا محمدی و همکاران، نشر نو، ۱۳۹۵) به فارسی برگردانده شده است.
اسکندر در سی و یکم ژوئیهٔ ۲۰۱۶ درگذشت. در آبخازی این روز را عزای عمومی اعلام کردند.
بخشی از کتاب خرگوش ها و مارهای بوآ
«گاه شاخههای نوک درختی خشخشی میکردند و صدای قیلوقال میمونها به هوا بلند میشد. سپس غرش خوابآلود شیری برمیخاست که همان حوالی چرت میزد. میمونها با شنیدن غرش شیر به پچپچ میافتادند، ولی پس از چند لحظه همه چیز یادشان میرفت و دوباره جیغ میکشیدند و دوباره شیر با غرشی به آنها هشدار میداد که مزاحم خوابش نشوند، چون نزدیک شب باید به شکار میرفت.
میمونها دوباره شروع میکردند به پچپچ، ولی بههیچوجه نمیتوانستند بیسروصدا بمانند. مدام دربارهٔ چیزی جرّوبحث میکردند و نمیشد فهمید علت اختلافشان چیست.
البته دو مار بوآ که مشغول استراحت روی سنگ خزهپوش بودند، به این قیلوقالها توجهی نشان نمیدادند و گاهی که ضمن صحبت جیغ بلند میمونها را میشنیدند با خودشان میگفتند: «لابد دعوای احمقانهای است، لابد حاضر نیستند موز گندیدهای را با هم قسمت کنند و برای همین بحث میکنند...»
مار نوجوان که تازه بلعیدن خرگوشها را یاد گرفته بود، گفت: «از یک چیز سر در نمیآورم. چرا وقتی من به خرگوشها نگاه میکنم، فرار نمیکنند؟ آنها که خیلی تند میدوند.»
چپچشم تعجب کرد: «چطور فرار کنند؟ ما آنها را هیپنوتیزم میکنیم...»
مار نوجوان پرسید: «هیپنوتیزم یعنی چه؟»
باید گفت که در آن زمانهٔ دور که ما از آن صحبت میکنیم مارهای بوآ قربانی خود را خفه نمیکردند، بلکه وقتی با او روبهرو میشدند، یا بهتر است بگوییم وقتی ماهرانه در فاصلهٔ نزدیکی از او به کمین مینشستند و غافلگیرش میکردند، با نگاهشان حالت بهت و رخوتی را در او به وجود میآوردند که مردم عوام به آن میگویند «هیپنوتیزم».
خلاصه مار نوجوان پرسید: «هیپنوتیزم یعنی چه؟»»
حجم
۱۷۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۱۷۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
نظرات کاربران
خیلی داستان قابل تاملیه و میشه ساعت ها درمورد نمادین بودن این کتاب صحبت کرد درمورد حرف های که توی تک تک کلماتش پنهان شده درمورد اینکه تو ذهن نویسنده چی میگذشته بخونید برای آگاهی بخونید🌱✨
داستانی نمادین و بسیار زیبا و اثرگذار از نویسندهی ایرانیالاصل ساکن شوروی. اگر از خواندن مزرعهی حیوانات اورول لذت بردید حیف است این اثر زیبا را از دست دهید. من که واقعا لذت بردم به خصوص که فرد مطمئنی مانند دکتر
موضوع جالبی داره کتاب، ولی وارد بحثهای طولانی و خستهکننده میشه. من وسط بحث خرگوشها دیگه حوصلهام سر رفت.
به نظر داستان کودکان است اما پر از نکات سیاسی پنهان اگر کسی به این حیطه علاقه داشته باشد لذت میبرد چندجا دیدم که با مزرعه حیوانات اورول مقایسه شده که کلی از آن عقب تر است و در سطح آن
کتابی بود که نشون داد حاکمانی که فقط وعده میدن چیزی جز دروغگو های خیانتکار نیستن جوری که حتی حاضر میشن مردم خودشون رو قربانی کنن(به خصوص اندیشمندان و متفکران) تا بتونن خودشونو همچنان توی حکومت نگه دارن به نظرم
60_کتاب خوبی بود نمیدونم چرا من همش طرفدار مار های بوآ بودم😅
کتاب جالبیه. همیشه بزنید روی عکس کسی که نظر داده تا متوجه بشید چه کتابهای دیگه ای خونده و چقدر اینجا اهل خوندنه.
این کتاب یه داستان نمادین و پر از نکته های ظریفه ولی بیشتر از همه من طنز کتاب رو دوست داشتم که باعث میشد از خوندن کتاب خسته نشم و با علاقه دنبالش کنم.
داستان متفاوت و خوب بود، با نگاهی از مزرعه حیوانات اورول نوشته شده، ترجمه هم خیلی روان بود. به خوانندگانی که با لنز داستان و تخیل به سیاست نگاه می کنند پیشنهاد می کنم.
خرگوش ها و مار های بوآ بار دیگر یاد آور این شد که کجا دارم زندگی میکنم .آیا اصلا زندگی میکنم؟!!!!! روایت چرخه زندگی ماست تا مار های بوآ :)