کتاب هزار خورشید تابان
معرفی کتاب هزار خورشید تابان
کتاب هزار خورشید تابان نوشتهٔ خالد حسینی و ترجمهٔ غزاله سبزیان است. انتشارات آتیسا این رمان معاصر افغانستانی - آمریکایی را روانهٔ بازار کرده است. نام این کتاب از عبارت «دو صد خورشیدرو» گرفته شده است.
درباره کتاب هزار خورشید تابان
کتاب هزار خورشید تابان (A Thousand Splendid Suns) گوشهای از زندگی زنانی را به تصویر میکشد که گفته شده حتی خواندن دربارهٔ آنها دشوار است؛ زندگیای که در عصر کنونی و با وجود اهمیت غیرقابلانکار ارزشهایی مانند «برابری» و «آزادی» غیرواقعی مینماید، اما واقعیتی انکارناشدنی است که نمیتوان از آن چشم پوشید و نادیدهاش گرفت. «مریم» و «لیلا» شخصیتهای اصلی این رمان به قلم خالد حسینی هستند. این رمان حدود ۴۵ سال از زندگی این ۲ شخصیت را که تحتتأثیر تحولات سیاسی و اجتماعی افغانستان از کودتای ۲۸ آوریل ۱۹۷۸ تا جنگهای داخلی و قدرتگرفتن طالبان قرار گرفته، شرح میدهد. در این رمان، جنگ اوج میگیرد و چهرهٔ زشت خود را نمایان میکند و زیبایی و سرزندگی کابل را میرباید. آرامش و خوشبختی از لیلا، «طارق»، «حسینه» و قلبهای کوچک آنها گرفته میشود و جایش را وحشت و اندوه پر میکند. جنگ مسیری متفاوت با آنچه لیلا و پدرش میخواستند پیش رویشان میگذارد؛ اینگونه میشود که لیلا به مریم پیوند میخورد. سرانجام سرنوشت، مسیر این ۲ را به یک خانه منتهی میکند. این رمان در ۵۱ فصل نوشته شده است.
خواندن کتاب هزار خورشید تابان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر افغانستان - آمریکا و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره خالد حسینی
خالد حسینی در سال ۱۹۶۵ در کابل به دنیا آمد. او نویسندهٔ آمریکایی افغانتبار است که با ۲ رمان «بادبادک باز» و «هزار خورشید تابان» به شهرت رسید. دیگر رمانهای او «ندای کوهستان» یا «کوهستان به طنین آمد» و «دعای دریا» هستند که به فارسی نیز ترجمه شدهاند. در دسامبر ۲۰۰۷، از روی رمان «بادبادکباز» او، فیلمی به همین نام و بهکارگردانی «مارک فورستر» ساخته شد. خالد حسینی آثار خود را به زبان انگلیسی مینویسد.
بخشی از کتاب هزار خورشید تابان
«ننه حتی دربارهٔ هرات هم درست نگفته بود؛ زیرا در آنجا کسی مریم را مسخره نکرد و حتی او را با انگشت نیز به یکدیگر نشان نمیدادند. مریم حالا در خیابانهای شلوغ هرات در حال قدمزدن بود؛ خیابانهایی با عابران بسیار، دوچرخهسوارها و الاغهایی که گاریها را میکشیدند. بلوار پهنی در وسط خیابان، آن را به دو نیم کرده بود و درختان سرو بلندبالایی هم در آنجا قد علم کرده بودند؛ اما در این میان، نه کسی به مریم نگاه کرده و نه کسی به سویش سنگی پرتاب میکرد. اینجا اصلاً آن چیزی نبود که مریم یا هر آدمی معمولی دیگری انتظار داشت؛ مریم حتی از یک نفر هم نشنید که حرامی صدایش کند!
در وسط پارکی بزرگ، حوضی بیضیشکل قرار داشت که مریم دقایق طولانیای را کنار آن ایستاد. بر سنگفرشهای پارک، انبوهی از سنگریزه وجود داشت. دخترک حیرتزده دستانش را روی اسبهای مرمری کشید که روی لبۀ حوض ایستاده و مبهوت آب بودند. گلهای زیبا در همهجا دیده میشدند؛ لالهها و سوسنها و اطلسیهایی که شبنمهای نشسته روی گلبرگهایشان، زیر نور خورشید میدرخشیدند. مردم روی راهباریکههای مفروششده با سنگریزهها قدم زده و عدهای هم روی نیمکتها مینشستند و با هم گپ میزدند و چای مینوشیدند.»
حجم
۲٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۲٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
نظرات کاربران
من این کتاب را چندین بار خواندهام بسیار مفید بود،