کتاب جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند
معرفی کتاب جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند
کتاب جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند نوشتهٔ دلیا اونز و ترجمهٔ غزال هاشمی است. انتشارات نصیرا این رمان معاصر آمریکایی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند
در ابتدای کتاب جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند و در مقدمهٔ آن گفته شده است که مرداب یک باتلاق نیست؛ محلی برای نور و جایی است که در میان آبها سبزه میروید و نهرهای آرام جسم خورشید را با خود به دریا میبرند و مرغان ماهیخوار با متانتی تمام خیز برمیدارند. تجزیهٔ مرداب، عملی تدریجی خواهد بود؛ درست مانند زندگی که رو به زوال میرود، دود میشود، به ذرات خاکستری فاسد تبدیل میشود و جنبوجوشی سوزناک از مرگْ زندگی را ایجاد میکند.
این رمان از جایی آغاز میشود که میخوانید در ۳۰ اکتبر ۱۹۶۹ میلادی، جسم «چیس اندرو» در باتلاقی خوابیده بود که بهآرامی، هر روز آن را در خود فرومیکشید و تا ابد او را پنهان میساخت. این اثر یک درام جنایی، عاشقانه و معمایی است که با فروش بیش از ۳ میلیون نسخه، روایتی از عصر پیش رو و یک جشن طبیعت است. کتاب جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند نوشتهٔ دلیا اونز، از پرفروشترین آثار سالهای ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ به شمار میرود و داستان جنایی و جذاب دختری است که اعضای خانوادهاش او را در سنین خردسالی رها کردهاند تا تنهایی، در دل طبیعت بکر کارولینای شمالی، با پدر کجخلقش زندگی کند. این رمان بهمدت ۴۵ هفته در صدر فهرست پرفروشترین کتابهای جهان بوده است.
خواندن کتاب جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آمریکا و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب جایی که خرچنگ ها آواز می خوانند
«پدر کایا به شهر اورلین در فرانسه رفته بود و ماریا را دیده بود که با خانوادهاش در یک خانهٔ مجلل زندگی میکردند. آنها جزئی از واردات کارخانهٔ کفش فرانسه بودند. جیک از پول ارثیهای که برایش مانده بود ماریا را به رستورانهای فاخر و گرانقیمت میبرد و به او وعده میداد که یک روز در یکی از آن کاخهای مجلل زندگی میکنند. آن روز جیک کنار گیاه ماگنولیا زانو زد و ماریا هم پیشنهاد ازدواج او را قبول کرد. آنها در سال ۱۹۳۳ ازدواجشان را در یک کلیسای کوچک جشن گرفتند و خانوادههایشان در سکوت آنها را تماشا میکردند. به مرور تمام پولهایشان خرج شد و جیک به پیشنهاد پدر ماریا در یکی از کارخانههای کفش شروع به کار کرد. ماریا و جیک به پیشنهاد پدر ماریا در یک آپارتمان کوچک که با وسایل کهنهٔ قدیمی پر شده بود، زندگی میکردند. جیک در مدرسهٔ شبانهروزی ثبت نام کرده بود که بتواند دبیرستان را تمام کند اما بیشتر وقتش را به قمار و شراب خوردن میگذراند و شبها معمولاً دیر به خانهٔ جدیدش میرفت. ماریا التماسش کرده بود که دست از نوشیدن الکل بردارد و کارش را با جدیت بیشتری ادامه بدهد اما حتی بعد از به دنیا آمدن بچهها اعتیاد او به الکل از بین نرفته بود. جنگ با آلمان فرصتی بود که او بتواند خودش را اثبات کند. بین سالهای ۱۹۳۴ تا ۱۹۴۰ چهار فرزند به دنیا آوردند. در یکی از شبهای جنگ با فرانسه از پشت سنگر صدایی شنید، گروه مورد حمله قرار گرفته بود و رزمندهها منتظر دستور حمله بودند و تلاش میکردند که به افراد مجروح کمک کنند. جیک از ترس نمیتوانست تکان بخورد. در همان لحظه درست کنار گودالی که او ایستاده بود خمپارهای منفجر شد و استخوان پای چپ او به شدت آسیب دید. بقیه تصور کردند که در حین نجات رزمندگان دیگر این اتفاق برایش افتاده است، او را قهرمان معرفی کردند و کسی بهجز خودش از اصل ماجرا با خبر نبود. مدال دریافت کرد و بعد از آنکه تحت خدمات پزشکی قرار گرفت او را به خانه فرستادند.»
حجم
۲۱۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۷۴ صفحه
حجم
۲۱۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۷۴ صفحه
نظرات کاربران
بعد مدتها به کتاب خوب خوندم. و کمی عجیب توصیه میکنم بخونید و لذت ببرید
هرگز از زیبایی این کتاب کم نمیشه اون حس آدم در خوندنش وصف نا پذیره