
کتاب آخرین کتاب فروشی لندن
معرفی کتاب آخرین کتاب فروشی لندن
کتاب «آخرین کتاب فروشی لندن» نوشتهی مدلین مارتین و ترجمهی ندا شادنظر است و انتشارات هوما آن را منتشر کرده است. مدلین مارتین نویسندهی نیویورکتایمز و یواسای تودی است که رمانهای تاریخی او به بیش از ۲۵ زبان دنیا ترجمه شده است.
درباره کتاب آخرین کتاب فروشی لندن
گریس بِنِت بعد از مرگ مادرش متوجه می شود خانهای که سالها در آن زندگی کرده متعلق به عمویش است. عموی بیرحمی که با اسبابکشی به آن خانه گریس را بیرون کرد. گریس که حالا نه پدر و مادری دارد و نه خانه و شغل (او سالها در مغازۀ لوازمخانگی عمویش کار میکرد) تصمیم میگیرد پیشنهاد دوست قدیمی مادرش خانم وِدِرفورد را قبول کند و به لندن برود. در این سفر دوستش ویو هم او را همراهی میکند. این ۲ دختر همیشه رؤیای رفتن به لندن را در سر داشتند و بالأخره پایشان را به شهر رؤیاییشان میگذارند اما نشانههای جنگ را در آن میبینند. بااینحال اولین کارشان جستوجو برای کار است. گریس تجربۀ سالها کار در مغازهی عمویش را داشت اما او با سنگدلی از نوشتن توصیهنامه برای او امتناع کرده بود. پیداکردن کار بدون داشتن توصیهنامه دشوار بود اما خانم وِدِرفورد صاحب یک کتابفروشی را راضی کرد تا گریس در آنجا کار کند. گریس که با دنیای کتابها غریبه بود نمیدانست که قرار است زندگیاش در این کتابخانه و با بیشمار کتابها کاملاً عوض شود.
شخصیتپردازی رمان قوی و دقیق است. نویسنده ماهرانه تحول شخصیتی گریس (شخصیتمحوری داستان) را به خواننده نشان میدهد. او که همیشه سوگوار ازدستدادن مادر، پدر، خانه و کارش بود توانست به دختری با اعتمادبهنفس تبدیل شود که نهتنها دنیای خود که دنیای آدمهای اطرافش را هم تغییر دهد. گریس که تا آن زمان فرصتی برای دوستی با کتاب و خواندن نداشت، کار در کتابفروشی و علاقهمندشدن به خواندن کتاب برایش مثل هدیهای بود که زندگیاش را عوض کرد.
خواندن کتاب آخرین کتاب فروشی لندن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به علاقهمندان به رمانهایی با موضوع جنگ، داستانهای تاریخی و همین طور دوستداران کتاب و کتابخوانی پیشنهاد میکنیم. نویسنده نشان میدهد چطور کتابفروشیها در دوران جنگ میتوانستند پناهگاه مردم باشند.
بخشی از کتاب آخرین کتاب فروشی لندن
« آنها انتظار داشتند در پارک صندلیهای چوبی پر از افرادی با لباسهای عجیبوغریب، زمین پر از سرپانتین که نور خورشید را مانند دانههای الماس منعکس میکند و چمنزاری سبز و بیپایان را ببینند که آنقدر نرم بود که وسوسهشان میکرد کفشهایشان را دربیاورند. به ذهنشان نرسیده بود آنجا سنگرهایی که مانند زخمهای باز، از دل خاک بیرون زده بودند و بدتر از آن اسلحههای ضدهوایی بزرگ و سنگین را ببینند. توپهای فلزی بزرگی آنجا بودند با ارتفاعی بلندتر از قامت انسان و چرخهایی که بلندیشان تا کمر گریس میرسید. از هریک از توپها لولهای دراز بیرون زده بود که سرش رو به آسمان و آماده بود تا هر تهدیدی را خنثی کند.»
حجم
۲۹۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۹۷ صفحه
حجم
۲۹۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۹۷ صفحه
نظرات کاربران
همه داستان های راجع به جنگ ها که آمیزه ای از مرگ و زندگی، امید و ناامیدی،خنده گریه، عشق و نفرت هست زیبا و دلنشین هستند و این کتاب و داستان و روایت نیز زیبا و دلنشین بود.
کتاب توی انتقال احساس غم و شادی که بخاطر اتفاقات توی داستان بود، خوب عمل میکنه جوری که منم یه جاهایی پا به پای کتاب این احساسات رو حس میکردم. در کل کتاب دلنشنیه، روند داستان آرومه ولی اصلا خسته کننده
عالی
ترجمهی کتاب خیلی بده، یه توصیفات عجیب غریبی توی کتاب هست که اصلا با واقعیت جور در نمیاد و در ذهن نمیگنجه. یک جاهایی هم کلا جملهها نصفه مونده و وسط زمین و زمان رها شده.