کتاب حدیث غربت سعدی
معرفی کتاب حدیث غربت سعدی
کتاب حدیث غربت سعدی؛ جستارهایی در ادبیات و فرهنگ نوشتهٔ رضا فرخ فال است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب حدیث غربت سعدی
نوشتههای گردآمده در این مجموعه هر کدام به یک مسئلهٔ ادبی یا فرهنگی میپردازد. سوای این ویژگی مشترک باید گفت که ویژگی دیگری نیز آنها را در کنار همدیگر قرار داده است، غالب آنها تلاشهایی بودهاند برای فکر کردن با جملههای بلند.
در نگارش این نوشتههـا چارچوب نظـری معینی مبنای کار بوده اسـت، این چارچوب نظری یا صریحاً در متن بدان اشاره شده و یا خواننده میتواند آن را با نگاهی به حواشـی و منابع هر نوشته پیدا کند. اما و مهمتر اینکه، در کاربسـت هر تئوری پرسشی اسـاسی مدنظر بوده است، و آن اینکه چگونه میتوان فقط یک تئوری را «وصف نکرد»؟ یا به سخن دیگر چگـونه میتوان فقط «شارح» یا «مترجم» این یا آن تئوری نبود بلکه آن را در تحلیل موضوعی در حوزهٔ فرهنگ خودی درونی کرد، ورز داد، و در نهایت به کار بست؟
جستارهای کتاب حدیث غربت سعدی از این قرار هستند:
غربت و زمان
حدیث غربت سعدی (شامل ۷ بخش)
شعری هست که میآید (تأملی دوباره بر تئوری زبانیت)
اهمیت اگزوتیک بودن (تحلیلی از کارهای شیرین نشاط)
جنسیت، ذهنیت، و خبر
نشانهشناسی یک لبخند (نگاهی به لبخند سید محمد خاتمی)
حاشیهای بر آزادهخانم (رمان آزادهخانم و نویسندهاش یا آشویتس خصوصی دکتر شریفی)
در پستوی نشر (نگاهی به ویرایش متون ادبی)
خواندن کتاب حدیث غربت سعدی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران جستارهای ادبی و پژوهشگران ادبیات پیشنهاد میکنیم.
درباره رضا فرخ فال
رضا فرخ فال سال ۱۳۲۸ به دنیا آمد. او کارش را در جنگ اصفهان با انتشار چند داستان در اواخر دههٔ ۱۳۴۰ شروع کرد. از او مقالات، داستانها و ترجمههای گوناگونی در ایران منتشر شده است. مجموعهٔ آه استانبول از آثار او را از جمله نمونههای برجستهٔ آثار داستانی دههٔ ۱۳۶۰ میدانند. فرخ فال سالها مشغول کار ویرایش برای ناشران مختلف بوده و از پایهگذاران اولین انجمن ویراستاران در ایران محسوب میشود. گزیدهای از متنهای او در کتاب حدیث غربت سعدی توسط نشر مرکز منتشر شده است. فرخ فال از فارغالتحصیلان دانشگاه پهلوی و دانشگاه کنکوردیا است و در دانشگاه مکگیل و دانشگاه ایالتی ویسکانسین به تدریس زبان فارسی مشغول بوده است. او اکنون در دانشگاه ایالتی کلرادو در بولدر تدریس میکند.
آثار او از این قرار هستند:
زنی آرایش روزگار؛ در حالات شعری طاهره قرةالعین، بنیاد تسلیمی ۱۴۰۰
آه استانبول (هفت داستان کوتاه)، انتشارات اسپرک ۱۳۶۸
حدیث غربت سعدی، نشر مرکز
ترجمهٔ رمان عالیجناب کیشوت اثر گراهام گرین، نشر نو
ترجمهٔ نقدی بر سرزمین هرز تی.اس. الیوت اثر کلینت بروکس
ترجمهٔ رمان یک روز از زندگی ایوان دنی سوویچ از الکساندر سولژنیتسین، نشر نو
بخشی از کتاب حدیث غربت سعدی
«گلستان سعدی تنها از غربت به عنوان یک مضمون نیست که با ما سخن میگوید؛ گلستان کتابی است که خود حاصل غربت است. گلستان همچنین متنی است روایی که اکثر مضامین خود را، چنانکه گفتهاند، در قالب حکایت بیان میکند. حال پرسش این است که سعدی در گلستان چگونه از غربت حکایت میکند؟ به عبارت دیگر و دقیقتر اینکه، ما در اینجا با بازخوانی یکی از حکایات گلستان (حکایت پسر مشتزن، باب سوم) ضمن جستجو برای یافتن بوطیقایی برای این حکایت میخواهیم ببینیم که آیا میتوان در کلام سعدی، در سعدی به عنوان یک متن، به خطوط یا مفاهیمی چند از بوطیقایی برای خود غربت نیز رسید؟
میدانیم و گفتهاند که سعدی یکی از سفرکردهترین گویندگان در زبان فارسی است. سفر و غربت در کلام سعدی ملازم یکدیگرند و روایت سفرهای او در واقع روایت غربتهای اوست. جغرافیای این غربت پهنهای چنان فراخ از دنیای قدیم را دربر میگیرد که میتوان در آن از یکسو هند و ترکستان و از سوی دیگر آذربایجان و آسیای صغیر و حجاز و یمن و قدس تا شمال آفریقا را جای داد (فروغی، ۵۵)؛ چنانکه خود سعدی گفته است:
در اقصای عالم بگشتم بسی
به سر بردم ایام با هر کسی
تمتع به هر گوشهای یافتم
ز هر خرمنی خوشهای یافتم
ادیبان و شرقشناسان همیشه میتوانند در حدود و ثغور این جغرافیا شک کنند و آن را موضوع پژوهشهای خود قرار دهند. موضوع این نوشته اما تاریخ ادبیات نیست و در رویکرد آن به متنی بهشدت بلاغی همچون گلستان، این جغرافیا میتواند همانقدر خیالی باشد که واقعی و یا همانقدر واقعی که خیالی. این جغرافیای یک اشتیاق است و قدر مسلم اینکه، موضوع این اشتیاق قابل شناسایی است؛ خود سعدی در آثارش آن را به عنوان یک «شهر» برای ما معین کرده است:
ای باد بهار عنبرینبوی
در پای لطافت تو میرم
چون میگذری به خاک شیراز
گو من به فلان زمین اسیرم
در خواب نمیروم که بیدوست
پهلو نه خوشست بر حریرم این از آن روست که در رویکرد ما گلستان، به عنوان یک نوشته، عرصهٔ یک هجر است؛ عرصهٔ تبعید مدام سخن است از هر آنگونه معنای مقدر یا ذات مشخصی که منشأ صدور آن پنداشته میشود. به عبارت دیگر، گلستان به عنوان یک متن عرصهٔ عملکرد دالهایی است که مدام مدلول خود را میجویند و آیا بهخصوص به همین خاطر نیست که خواندن این متن، و کلام سعدی به عنوان یک متن، در غربت تجربهای متفاوت است؟ و آیا این تفاوت به این خاطر نیست که خواندن سعدی در غربت لاجرم ذهنیت دیگری را به عنوان خواننده طلب میکند، ذهنیتی که خود نیز دستخوش یک هجر است و سعدی برای او نه فقط یک متن که وطن به عنوان یک متن است؟... هر خواندنی (تفسیری) از این متن و برای چنین خوانندهای در حکم یک بازگشت است، بازگشتی به سوی وطن ... حال اگر بنا را براین بگذاریم که گلستان به عنوان یک متن عرصهٔ تبعید نشانههاست، میتوان تا آنجا پیش رفت و گفت که پس در این متن شعر و نثر لزوماً دو قطب مخالف یکدیگر نیستند؛ فرقی میان روایت و خطابت نیست و حتی آنجا هم که حکایت نمیکند باز هم یک روایت است. به سخن دیگر، گلستان در رویکرد ما یک متن گشوده است؛ بدین معنا که نمیتوان برای معنادهی مدلولهای آن به هیچ حد و بستاری قایل بود و پس بازخوانی ما از یکی از حکایات این متن در واقع نوعی «بازنویسی» آن است؛ و یا «خوانش» به مفهومی که امروزه در زبان فارسی مصطلح شده است: شرکت در نگارش دوبارهٔ متن به جای صرف خواندن یک اثر (و در اینجا یک اثر کلاسیک).»
حجم
۱۶۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۹۳ صفحه
حجم
۱۶۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۹۳ صفحه