کتاب سایه های دور
معرفی کتاب سایه های دور
کتاب سایه های دور نوشتهٔ منصوره محمدی است. انتشارات آنان این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی یک مجموعه شعر سپید است.
درباره کتاب سایه های دور
اغلب شعرهای کتاب سایه های دور دارای موضوع اجتماعی و عاشقانه هستند.
شعر فارسی عرصههای گوناگونی را درنوردیده است. در طول قرنها هر کسی از ظن خود یار شعر شده است و بر گمان خود تعریفی از شعر بهدست داده است. حضور شعر در همهٔ عرصهها از رزم و بزم گرفته تا مدرسه و مسجد و خانقاه و دیر و مجلس وعظ، همه و همه گویای این مطلب است که شعر، بیمحابا، زمان، مکان و جغرافیا را درنوردیده و در هفتاقلیم جان و جهان به دلبری پرداخته است. آمیختگی شعر با فرهنگ مردم و اندیشههای اجتماعی، این هنر را زبان گویای جوامع بشری ساخته است؛ بدانگونه که هیچ جامعهای از این زبان بارز، برای انتقال اندیشههایش بینیاز نبوده است. گاهی شعری انقلابی به پا کرده است و گاه انقلابی، شعری پویا را سامان داده است.
شعر سپید یا شعر شاملویی گونهای از شعر نو فارسی است که در دههٔ ۱۳۳۰ شمسی و با مجموعهٔ «هوای تازه» سرودهٔ احمد شاملو ظهور پیدا کرد و شاید بتوان آن را با «شعر آزاد» در ادبیات کشورهای غربی مقایسه کرد. تفاوت عمدهٔ این آثار با نمونههای قبلی «شعر نو» در فرم شعر بود. در این سبک عموماً وزن عروضی رعایت نشده، اما آهنگ و موسیقی نمود دارد. در دستهبندی شعر نو فارسی، گاهی به هر شعر که در قالب شعر نیمایی نگنجد «شعر سپید» میگویند.
برخی از صاحبنظران مانند «محمد مستقیمی» شعر سپید را پالاییدهترین نوع شعر فارسی میدانند که خود را از موسیقی و همهٔ چیزهای دیگر آزاد کرده است. او در کتاب «آیینهپردازان» خود با این تعریف از شعر که کلامی مخیل است، یکی از دلایل خواندهشدن شعر سپید را معنی و خوانش سپیدیهایی میداند که در تقطیعهای شعر سپید در فضای خیال خواننده بازآفرینی میشود و یا خواننده آنها را در فضای خیال خود پر میکند. به نظر او در شعر سپید بهدنبال موسیقی نباشید؛ چون شعر سپید بهمعنای شعر بیقیدوبند است. این شعر از قیود موسیقی که هنر دیگری است خود را رها کرده و صفت سپیدیش به همین معناست. پس نه موسیقی دارد نه نیازی به موسیقی دارد.
خواندن کتاب سایه های دور را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران شعر معاصر ایران پیشنهاد میکنیم.
بخشهایی از کتاب سایه های دور
«من و تو دو سایه ایم
سرد و سرگردان
با حس هایی که نامشان را هم نمی دانیم
راه می رویم بی آنکه بخواهیم
می نشینیم بی آنکه بخواهیم
و آرزوی به هم رسیدن را در دل
از این روز به آن روز می کشانیم
در انتظار آینده ای روشنیم
بی آنکه جرات نشستن در آفتاب را داشته باشیم
من و تو
دو سایه ایم
گریزان از آفتاب»
*
«به تو که فکر می کنم
واژه ها مثل گنجشک ها
دسته دسته از ذهنم می گریزند
انگار که تیر در کرده باشند
انگار که با قلاب سنگ به جانشان افتاده باشند
در یک آن
همه جا خالی می شود
انگار که هیچ وقت گنجشکی نبوده
هیچ وقت واژه ای نبوده
با دهان بی کلماتم
نشسته ام روبه روی دکتری
که منتظراست بگویم چه مرگم شده»
حجم
۲۵۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
حجم
۲۵۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه