دانلود و خرید کتاب من می دانم تو کی هستی آلیس فینی ترجمه شقایق قندهاری
تصویر جلد کتاب من می دانم تو کی هستی

کتاب من می دانم تو کی هستی

نویسنده:آلیس فینی
انتشارات:نشر قطره
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۸از ۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب من می دانم تو کی هستی

کتاب من می دانم تو کی هستی نوشتهٔ آلیس فینی و ترجمهٔ شقایق قندهاری است. نشر قطره این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی یک داستان معمایی از نویسنده‌ای انگلیسی.

درباره کتاب من می دانم تو کی هستی

آلیس فینی کتاب می دانم تو کی هستی را نخستین‌بار در سال ۲۰۱۹ میلادی به چاپ رساند. وقتی «ایمی» به خانه بازمی‌گردد و درمی‌یابد که همسرش گم شده، به نظر می‌رسد نمی‌داند باید چه کاری انجام دهد. پلیس‌ها اعتقاد دارند او در حال مخفی‌کردن چیزی است که همین‌طور هم هست، اما نه چیزی که آن‌ها تصور می‌کنند. ایمی رازی در دل دارد که تاکنون به هیچ‌کس نگفته است؛ بااین‌حال احساس می‌کند کسی از رازش خبردار شده است. همزمان با اینکه ایمی تلاش می‌کند شغل و سلامت روانش را حفظ کند، گذشتهٔ او به‌سراغش می‌آید و رهایش نمی‌کند. چه ماجراهایی در انتظار ایمی و همسرش است؟ ایمی چه گذشته‌ای داشته است؟ بخوانید تا بدانید.

خواندن کتاب من می دانم تو کی هستی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های خارجی و علاقه‌مندان به قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب من می دانم تو کی هستی

«ما با انعکاسی از تصویر خودمان ازدواج می‌کنیم؛ کسی که نقطهٔ مقابل ماست ولی او را مثل خودمان می‌بینیم. اگر او آدمی دیوسیرت است، من چطور آدمی هستم؟

نخستین بار نبود، ولی آن شب به خودم قول دادم که آخرین مرتبه باشد و دیگر هرگز به او اجازه ندهم دوباره به آن صورت آزارم بدهد. من همیشه به قول‌هایم عمل می‌کنم؛ به‌خصوص قول‌هایی که به خودم می‌دهم.

اگر بلایی سر او آورده باشم که یادم نمی‌آید، چه؟

تا حد کاملاً زیادی یقین دارم که من چنین کاری نکردم.

زاویهٔ کشف نشده‌ای از ضمیرم مثل نقشهٔ گنجی گشوده و صاف می‌شود، و به این فکر می‌افتم که شاید درنهایت خاطره‌های مدفونی در سرم وجود داشته باشد. وقتی در کودکی دیده‌ای چطور مردها کارهایی را انجام می‌دهند که نباید انجام بدهند، در بزرگسالی سخت‌تر می‌شود فهمید که آن کارها چقدر نادرست است. همهٔ ما شرطی هستیم و به‌خوبی خودمان را با مشخصات خاص و انحصاری خویش از حالت عادی تطبیق داده‌ایم؛ ما آن را چون اثرانگشت همراه خود داریم. از لحظه‌ای که به دنیا می‌آییم، به ما یاد می‌دهند همرنگ جماعت بشویم و می‌فهمیم که چه توقعی از ما دارند. هر کاری که می‌کنیم نقش بازی کردن است.

نادانی کردم که بدون معطلی با آن مرد ازدواج کردم وقتی که واقعاً نمی‌دانستم او چه کسی است. خیال می‌کردم که می‌دانم ولی اشتباه می‌کردم. من فریب دورهٔ عاشقی زودگذرمان را خوردم و فکر کردم اگر بگویم نه، او را از دست می‌دهم. خیال می‌کردم ما مثل هم هستیم. تصور می‌کردم او بازتابی از خودم است؛ تا اینکه با دقت نگاه کردم و خیلی دیر فهمیدم که لازم است از آنچه دیده‌ام بگریزم. ماه‌های پی‌درپی را با زیرورو کردن پس‌انداز خودم از خاطرات خوش‌تر سپری کردم تا اینکه آن حساب به کل خالی شد. خیال کردم می‌توانم او را تغییر بدهم. گمان می‌کنم اگر ما بچه داشتیم، اوضاع فرق می‌کرد، ولی او حاضر نبود چیزی را که می‌خواهم به من بدهد، به این ترتیب برای انتقام چیزی را که او به غایت می‌خواست ـ خودم را ـ از او گرفتم. من عشق و محبت، علاقه و خودم را از او دریغ کردم با این تصور که نظرش عوض می‌شود. نفهمیدم که او از آن تیپ مردهایی است که به‌هرحال چیزی را که می‌خواهد ـ صرف‌نظر از اینکه به او داده می‌شود یا نه ـ صاحب می‌شود.

دوباره صدای چیزی را می‌شنوم؛ از فاصله‌ای صدای پا می‌آید و همین صدا مرا به‌زور به زمان حال بازمی‌گرداند. تقلا می‌کنم صاف بنشینم، ولی درد توی سرم نمی‌گذارد. چشم‌هایم را یک ذره باز می‌کنم؛ فقط به‌اندازه‌ای که بفهمم چه وقت است و کجا هستم ولی نور خیلی شدید است، پس دوباره چشم‌هایم را می‌بندم.

حال خوشی ندارم.»

کاربر ۳۵۶۶۰۹۳
۱۴۰۳/۰۵/۰۷

سیر داستان و شخصیت ها خوبه ولیاز خوندنش زیاد لذت نبردم. از طرفی اشتباه فاحشی داره که شاید بگم داستان لو میره. ولی زمان بندی اشتباه بدی داره

حجم

۳۲۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۰۴ صفحه

حجم

۳۲۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۰۴ صفحه

قیمت:
۹۶,۰۰۰
۲۸,۸۰۰
۷۰%
تومان