کتاب اتاق ورونیکا
۴٫۵
(۱۹۱)
خواندن نظراتمعرفی کتاب اتاق ورونیکا
«اتاق ورونیکا» نوشته آیرا لوین (۲۰۰۷-۱۹۲۹)، نمایشنامهنویس آمریکایی ژانر وحشت و جنایی است.
آیرا لوین دانش آموختهی ادبیات انگلیسی و فلسفه از دانشگاه نیویورک کار حرفه ای خود را با نوشتن برای رادیو و تلویزیون شروع کرد و بعدها به عرصه نمایشنامه نویسی و فیلم نامه نویسی وارد شد. رومن پولانسکی بر اساس یکی از نوشتههای او فیلمی ساخت که برندهی جایزه اسکار شد.
در بخشی از این نمایشنامه میخوانیم:
دختر: و ورونیکا مُرده! این چیزییه که به من گفتین! همین امشب! در سال ۱۹۷۳!
زن: (با نعرهای جانگداز) این چهطور میتونه همچین حرفی بزنه...؟
مرد: (دهانش را نزدیک گوش زن میبرد و با لحنی آرامشبخش) اون اینجور فکر میکنه ندرا. به این اعتقاد داره. یه چیزی... مسیر ذهنیش رو تغییر داده. من در مورد این وضعیت چیزهایی شنیدهام،. مال وقتییه که مردم نتونن با واقعیت روبهرو شن.
دختر: (به علامت انکار سر تکان میدهد.) اوه نه، نه. این واقعیت داره. چیزهایی که به من گفتین؛ توی رستوران، توی ماشین، توی همین اتاق. این اتاق همهچیش زیر ملافه بود. ما مجبور شدیم دستی به سر و روی همهجا بکشیم... (زن دستش را پایین میآورد و به دختر نگاه میکند. مرد هم به دختر نگاه میکند.) من سوزان کرنرم...
زن: اوه، همچین آرزویی نکن...! (دست مرد را از روی شانهاش برمیدارد.) آرزو نکن کس دیگهای بودی، هر کس دیگهای، که سالها بعد میرفتی مدرسه، آزاد و رها مثل یه پرنده! (به سمت دختر میآید. دختر عقب میرود.) با یه دوستپسر که میبُردت رستوران! و یه جایی یه خونوادهای که دوستت میداشتن؛ در عوض این یکی، خونوادهی خودت، که آرزو میکنن کاش مُرده بودی. (دختر درحالیکه فاصلهاش را با زن حفظ میکند، از تعقیب او به دور میز بازی عقبنشینی میکند.) فکر میکنی اون واقعیته؟ ماجرای رستوران؟ تو واقعاً اینکار رو واسه اذیتکردن ما نمیکنی؟
دختر: این واقعیت داره. امشب اتفاق افتاد.
زن: سر تکان میدهد.) نباید بذارم به این سادگی قِسر در بری. باید واقعیت واقعی رو بهت نشون بدم. تو هرگز نباید چیزی رو توی ذهن خودت تغییر بدی؛ دستِکم تا موقعی کهمن زندهام!... فکر میکنی واسه چی توی این اتاق نگهت داشتیم؟
دختر: من نمیدونم واسه چی من رو اینجا نگه داشتهاید!
مامورهای اعدام
مارتین مکدونا
سایکوسیس ۴:۴۸سارا کین
خدای دوزخ (نمایشنامه در سه پرده)سام شپرد
غرب غمزدهمارتین مکدونا
اثر پرتوهای گاما بر روی گل های همیشه بهار ساکنان کره ماهپل زیندل
اولئانادیوید ممت
یک ماجرای خیلی خیلی خیلی سیاهمارتین مک دونا
جمجمهای در کانهمارامارتین مکدونا
مرغابی وحشیهنریک ایبسن
مراسم قطع دست در اسپوکنمارتین مک دونا
خرس، خواستگاری، تاتیانا رپیناآنتوان چخوف
ایوانفآنتوان چخوف
هاروی: کمدی در ۳ پردهمری چیس
شکار مرگآیرا لوین
انتهای خیابان ۷۷دیوید آیوز
باغوحش شیشهایتنسی ویلیامز
سه خواهرآنتوان چخوف
تئاتر بی حیوانژان میشل ریب
شکسپیر؛ گفت و گوهایی با یان کات
چارلز ماروویتز
سرازیر در کوه مورگنآرتور میلر
انقلاب را زیستنآصف بیات
سابرینا و کوریناکالی فاهاردو انستاین
دیدن در تاریکیماریانا الساندری
گردونه آتشجی. ویلسون نایت
نوشتن برای صحنهلیروی کلارک
آینده در تخم مرغ هاستاوژن یونسکو
شب به خیر غریبهمکایا بی گالت
تکنوفئودالیسم، آنچه سرمایه داری را نابود کردیانیس واروفاکیس
حجم
۱۳۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۱۳ صفحه
حجم
۱۳۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۱۳ صفحه
قیمت:
۷۵,۰۰۰
۵۲,۵۰۰۳۰%
تومان
نظرات کاربران
نمایشنامه فوق العاده ایه ولی به دوستانی که قصد خوندن دارن اکیدا توصیه میکنم نظرات پایین رو نخونن چون چند نفر لو دادن داستان رو
اتاق ورونیکا نمایشنامه ای برپایه نقد یک اصل روانشناختی زیگموند فروید در زمینه مفهوم «ناخودآگاه» به عنوان مدفن موقت امیال و آرزوهای واپس رانده شده است. به بیان دیگر در این اثر، ورونیکا سعی دارد با تصویرسازی عذاب های درونی خویش
(۶-۱۵-[۱۲۵]) داستان قشنگی داره، هم معماگونه ست و هم دلهره آور، چند جاش آدمو حسابی غافلگیر میکنه؛ این سبک کتاب ها رو دوست دارم، ترجمه هم خوبه.
قبل خوندن نظرات رو نگاه نکنید بعضی از دوستان اسپویل کردن...
جذاب بود و غیر قابل پیش بینی. موقع خواب نخونید که خواب از سرتون میپره!
بهترین نمایشنامه ای بود که خوندم. ته ته ملودرام بود.خدا نویسندش رو بیامرزه.
داستان انسان هایی که برای پاک کردن گناه خودشون دنبال شخص دیگه ای میگردن که بجای اون ها تاوان بده و به خیال خودشون اینجوری از گناه کرده پاک میشن! نمایشنامه قشنگ و هیجان انگیزی بود. پایان داستان اصلا قابل
در کل جالب بود و پایان غیر منتظره ای داشت
عالی بود .من قبلاً فقط یه نمایشنامه خوندم البته تا وسطاش ول کردم اما این اصلا نشد یه لحظه کنار بذارم.
اول میخواستم یه خلاصه بنویسم و مطمئنم خوب از آب در میومد! ولی لذت نمایشنامه به اینه که کامل بخونی و آرام آرام هم حسی کنی و در پایان نمایش به جایی برسی که باید! آدم ها در درون خودشون میدونن