دانلود و خرید کتاب هوش هیجانی برای مدیران پروژه آنتونی مرسینو ترجمه علی محمد گودرزی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب هوش هیجانی برای مدیران پروژه اثر آنتونی مرسینو

کتاب هوش هیجانی برای مدیران پروژه

معرفی کتاب هوش هیجانی برای مدیران پروژه

کتاب هوش هیجانی برای مدیران پروژه نوشتهٔ آنتونی مرسینو و ترجمهٔ علی محمد گودرزی و شیرین ناظرزاده است و انتشارات آریانا قلم آن را منتشر کرده است. مهارت‌های ارتباطی برای موفقیت مدیران پروژه در این کتاب آمده است.

درباره کتاب هوش هیجانی برای مدیران پروژه

این روزها مدیران به‌ویژه در ارتباط با عملکرد هیئت‌مدیره و برنامه‌های آموزشی که از منظر حاکمیت شرکتی برای مدیران ارشد در نظر گرفته می‌شود هوش هیجانی از جایگاه خاصی برخوردار شده است. هوش هیجانی بهترین ابزار برای مذاکرهٔ موفق است، هوش هیجانی در حوزه‌های مختلف علمی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و حتی دینی مورد استفاده قرار می‌گیرد. 

هوش هیجانی برای مدیران یعنی:

۱. قدرت شنیدن و توجه مؤثر؛

۲. انعطاف در مذاکره با رویکرد قدرت‌مدارانه؛

۳. چهره‌ای شاد و با اعتمادبه‌نفس؛

۴. هدایت مؤثر جلسه و توسعهٔ ارتباط با رویکرد مدیریت هیجانات دیگران؛

۵. درک و شناخت عالی از هیجانات و احساسات دیگران؛ 

۶. ارائهٔ تحلیل عقلانی و شفاف در مذاکره؛ 

۷. توانایی بالا در متقاعد ساختن افراد بدون بهره‌گیری از تعصب‌ورزی.

مدیریت تعارض یکی از ارکان مهم در هر پروژه است که مدیران موفق با به‌کارگیری قدرت تسهیلگری، همدلی، الهام‌بخشی و نفوذ قادر هستند در شرایط بحرانی از شکست پروژه جلوگیری کنند و اثربخشی دلخواه خود را ایجاد نمایند؛ پس آشکار شد که تنها هوش بالا راز موفقیت نیست و در کنار هوش بالا راز کامیابی در زندگی فردی و سازمانی همان هوش هیجانی است. رهبری تیم‌ها در پروژه مرهون معجزهٔ هوش هیجانی است و در یک نگاه ساده این معجزه را می‌توان در چند مفهوم ساده خلاصه کرد:

ـ ارتباطات مؤثر

ـ تأثیرگذاری بر روی دیگران 

ـ رهبری 

ـ انگیزش 

ـ مذاکره و مدیریت تعارض

ـ حل مسئله 

خواندن کتاب هوش هیجانی برای مدیران پروژه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

کتاب هوش هیجانی برای جامعهٔ صنعتی مفید است و البته استادان، دانشجویان و به‌ویژه کارشناسان و مدیران پروژه که مشتری اصلی این اثر هستند.

بخشی از کتاب هوش هیجانی برای مدیران پروژه

««آیا می‌دانی چقدر خطرناک است که از احساساتت باخبر نباشی؟» این سؤال را ریچ در تابستان سال ۲۰۰۱ از من پرسید. او درمانگر است و از آن زمان به بعد سرپرست و مشاور شغلی من شده است. سؤال او مرا به تفکر واداشت. «خطرناک؟» او کلماتش را با دقت و کنجکاوی انتخاب کرده بود. باخبر نبودن از احساساتم چه خطری می‌توانست برایم داشته باشد؟ من ۳۹ سال داشتم و بیش از هفده سال مدیر پروژه‌ای موفق بودم. پیشرفتم در کار آهسته، اما مستمر بود. از سال ۱۹۹۵ مدرک مدیریت پروژهٔ حرفه‌ای داشتم. برای خودم یک مدیر پروژهٔ حرفه‌ای بودم و مدیریت پروژه را زندگی، تفکر و حتی تنفس کرده بودم. هیچ‌کس تا آن زمان از من سؤالی در مورد احساسات نکرده بود. هیچ‌کس یادآوری نکرده بود که ممکن است خطری در کار باشد. چه چیزی می‌توانست خطرناک باشد؟ چرا احساسات آن‌قدر مهم بودند؟

نمی‌دانم چرا سؤال ریچ در من طنین انداخت. ناآگاهی از احساسات به نظر خطرناک نمی‌آمد. باوجوداین، حس سرزنشگری داشتم که او چیزهایی را می‌دید و می‌دانست که من نمی‌دانستم. من تا حدی تشخیص داده بودم که روش کاری‌ام همیشه مؤثر نبوده است. همیشه در پروژه‌هایی که مدیریت می‌کردم، سخت کار کردن به نتایج برجسته منجر نمی‌شد. من همیشه از اینکه دیگران با تلاش کمتر، موفقیت بیشتری به دست می‌آوردند، تعجب می‌کردم. همچنین دربارهٔ روابط فردی و حرفه‌ای محدودی که برقرار می‌کردم، تردید داشتم و حس می‌کردم که این موضوع می‌تواند به من آسیب برساند. هرچه بیشتر می‌خواستم رابطهٔ احتمالی میان احساسات، چالش‌های شغلی و ارتباطی را انکار کنم، بیشتر حس می‌کردم که ریچ درست گفته است.

حقیقت این بود که من از احساساتم آگاه نبودم. می‌توانم بگویم، همان‌قدر که دربارهٔ یک قالب کوچک صابون آگاه بودم، از احساساتم هم می‌دانستم. اگر آن موقع می‌توانستم یک تست هوش هیجانی از خودم بگیرم، در حد یک احمق قلمداد می‌شدم.

با کمک ریچ توانستم رابطهٔ میان کمبود آگاهی هیجانی و موفقیت محدود خود را در مدیریت پروژه پیدا کنم. تا آن زمان، حرفهٔ مدیریت پروژهٔ من، مانند جادهٔ پردست‌اندازی بود. اگرچه خیابانی بن‌بست نبود، بزرگراه نیز نبود. به نظر نمی‌رسید که این جاده بتواند مرا به جایی برساند.

درنهایت، به این نتیجه رسیدم که نمی‌توانم از سؤال ریچ دربارهٔ خطر چشم‌پوشی کنم و تصمیم گرفتم برای آن کاری بکنم. می‌دانستم که باید تغییراتی ایجاد کنم و آماده بودم تا در زمینهٔ عواطف و روابط، بیشتر سرمایه‌گذاری کنم. دلیل این موضوع، در ابتدا مسائل شخصی نبود. هرچه بود برای من در بازگشت سرمایه خلاصه می‌شد؛ بازگشت سرمایه به دلیل بهبود هوش هیجانی. اطمینان داشتم که منفعت آن شامل شغلم خواهد شد. پس از صرف بیشتر وقتم در پنج سال گذشته بر روی هوش هیجانی، خوشحالم که بگویم حرفه‌ام سود چشمگیری از آن برده است.»


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۳۷۶ صفحه

حجم

۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۳۷۶ صفحه

قیمت:
۸۵,۰۰۰
تومان