کتاب انتقام بخشش
معرفی کتاب انتقام بخشش
کتاب انتقام بخشش؛ و دو داستان دیگر نوشتۀ اریک امانوئل اشمیت و ترجمۀ شهلا حائری است. این کتاب را نشر قطره منتشر کرده است.
درباره کتاب انتقام بخشش
کتاب انتقام بخشش سه داستان کوتاه از اریک امانوئل اشمیت که هریک به شیوهای در ژرفای روح و ضمیر انسان رخنه میکند تا نهفتهترین رازها را موشکافانه بررسی کند: دو خواهر دوقلو که از کودکی میان کینهورزی و گذشت دستوپا میزنند، مادری که به دیدار قاتل دخترش در زندان میرود، پیرمردی که ناگهان پی میبرد در زمان جنگ مرتکب جنایتی شده است. چگونه میتوان هنوز انسان ماند درحالیکه گاه زندگی ما را بهسوی پستترین رفتارها و احساسات میکشاند؟
خواندن کتاب انتقام بخشش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان داستانهای خارجی پیشنهاد میشود.
درباره اریک امانوئل اشمیت
اریک امانوئل اشمیت در سال ۱۹۶۰ در لیون متولد شده است. او نویسنده، نمایشنامهنویس و فیلسوف فرانسوی است. نوشتههای اریک امانوئل اشمیت به ۴۳ زبان دنیا منتشر شده و نمایشنامههای او در بیش از ۵۰ کشور روی صحنه رفته است. او دکترای فلسفه نیز دارد. اریک امانوئل اشمیت مدتی در شمال فرانسه به تدریس مشغول شد و در دههٔ ۹۰ میلادی، با نمایشنامههایش به شهرتی جهانی رسید.
نمایشنامههایی از او مانند «خرده جنایتهای زناشویی» و «مهمانسرای دو دنیا» و آثاری از مجموعه داستان «گلهای معرفت» مانند «میلارپا»، «ابراهیم آقا و گلهای قرآن»، «اسکار و خانم صورتی» و «سوموکاری که نمیتوانست تنومند شود» همراه چندین رمان دیگر از این نویسنده به فارسی ترجمه شدهاند.
بخشی از کتاب انتقام بخشش
«خواهران، کارت ویزیت را از یکدیگر قاپیدند. با حرص و ولع، تخصص دکتر را بررسی کردند: پروفسور پاتریک سیمونن، پزشک بیمارستان، دارای مدرک روانپزشکی، روانشناسی و علومشناختی، مداوا بهصورت خصوصی یا در مراکز دولتی سنت - انه. یک آدم کلهگنده. خواهرها نفس راحتی کشیدند.
الیز با صدایی شاد، چنین نتیجهگیری کرد:
- میبینید که به نصیحتتون گوش کردم...
خواهرها حرفش را تأیید کردند:
- عالیه.
آنها که خیالشان راحت شده بود، با چشمانی پر از اشتیاق به گوشهٔ کارت ویزیت نگاه میکردند، انگار از پزشکی که در حال مداوای خواهرشان بود، تشکر میکردند.
- بهت چی گفته؟
- فعلاً چیز مهمی نگفته. به حرفام گوش میکنه.
- خب معلومه، نظرش در مورد برنامهٔ نقلمکانت چیه؟
- با این کار موافقه.
- یعنی اون...؟
دهانشان از تعجب باز ماند. الیز سرش را تکان داد.
- اون معتقده که این کار، یه قدم اساسی در روند بهبودی منه.
الیز، همانطور که طعم چای را میچشید، با پلکهایی فروافتاده گفت:
- برای اینکه من مریضم...
خواهر بزرگتر نفس عمیقی کشید.
- جای شکرش باقیه که از این موضوع خبردار شدی عزیزم و خوشحال باش که یه پزشک حاذق داره درمانت میکنه. ما همیشه دوستت داریم و ازت حمایت میکنیم، ما کنارت میمونیم. برعکس، اگه دکتر تشخیص بده که...
دو خواهر با تکاندادن سر حرفهای خواهر بزرگتر را تصدیق کردند.
الیز اضافه کرد:
- اون فقط از من خواسته ماهی دو جلسه در خیابان وژیرار به درمانم ادامه بدم. این حرفش بهم آرامش داد.
خواهرها نفس راحتی کشیدند. یادآوری خیابان باشکوه و غرورآفرین وژیرار به آرامش آنها کمک کرد.
- کارت رو چیکار میکنی؟
الیز جلو لبخند کمرنگش را گرفت. سؤال خواهر دومش به این معنا بود که آنها با رفتنش موافقاند؛ حالا دیگر چگونگی انجامدادن کارهایش را از او میپرسیدند.
- همهجا میتونم ترجمه کنم. متنها از طریق اینترنت به دستم میرسه و من هم از همون طریق براشون میفرستم. خیلی وقته دیگه آدمهایی رو که منو استخدام میکنن، نمیبینم.»
حجم
۱۵۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۱۵۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
نظرات کاربران
فقط اشمیت میتونه دنیا رو اینجوری ببینه. ساده ولی جذاب. کلنگر اما با جزئیات شیرین. کوتاه اما به خاطر موندنی. این سه داستان کوتاه هم در خاطرم ماندگار میشن. مثل بقیه داستان کوتاههای اشمیت. ❤️