دانلود و خرید کتاب بازنده های نازنین لئونارد کوهن ترجمه محمد رزازیان
تصویر جلد کتاب بازنده های نازنین

کتاب بازنده های نازنین

انتشارات:نشر نیماژ
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب بازنده های نازنین

کتاب بازنده های نازنین نوشتهٔ لیونارد کوهن و ترجمهٔ محمد رزازیان است. نشر نیماژ این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی که در دههٔ ۱۹۶۰ میلادی و همزمان با ورود نویسنده به عالم موسیقی منتشر شد.

درباره کتاب بازنده های نازنین

کتاب بازنده های نازنین آخرین رمان لئونارد کوهن بود و پس از آن او به نویسنده‌ای شناخته‌شده و عجیب تبدیل شد. این رمان که دومین و آخرین رمان کوهن است، یک بازخوانی از سرگذشت قدیسه‌ای سرخ‌پوست در مونترال و در قرن ۱۷ میلادی به قلم نویسنده‌ای است که در تحولات سیاسی دههٔ ۱۹۶۰ میلادی در مونترال با پارانویا دست‌وپنجه نرم می‌کند. تداعی موسیقی تلویحی اثر و درعین‌حال استفاده از تکنیک‌های روایی مورد علاقهٔ لئونارد کوهن، این رمان را به اثری مشهور بدل کرده است. خواننده‌ای که پیش‌تر با متن ترانه‌ها و آهنگ‌های کوهن خاطره داشته است، حالا با ادبیات او روبه‌رو می‌شود. این رمان تلفیقی از مضامینی است که کوهن در بسیاری از ترانه‌هایش در مدح عشق، اسطوره، مذهب و سیاست به آن‌ها پرداخته است. خودِ کوهن آخرین رمانش را حاصل ماه‌ها مصرف آمفتامین، روزه‌داری و حملات عصبی می‌داند. کوهن این رمان را در دو جهش هشت‌ماهه و درحالی‌که در جزیرهٔ یونانی «هیدرا» در سال‌های ۱۹۶۴ و ۱۹۶۵ زندگی کرد، نوشت. او روزه گرفت و آمفتامین مصرف کرد تا خلاقیت خود را بر روی رمان متمرکز کند. این کتاب تنها پس‌ از آنکه کوهن رمان‌نویسی را رها کرد و به ترانه‌سرایی و اجرای آهنگ‌هایی پرداخت که امروزه شهرت او بر آن متکی است، مورد توجه منتقدان قرار گرفت. برخی بر این عقیده‌اند که رمان «بازنده‌های نازنین»، پست‌مدرنیسم را وارد ادبیات کانادا کرده است.

خواندن کتاب بازنده های نازنین را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های خارجی و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره لئونارد کوهن

لئونارد کوهن به نام کامل «لئونارد نورمن کوهن» در ۲۱ سپتامبر ۱۹۳۴ در یک خانوادهٔ طبقهٔ متوسط کانادایی در مونترال به دنیا آمد. پدرش کارخانهٔ دوزندگی داشت. او در ۹سالگیِ کوهنِ شاعر از دنیا رفت. کوهن در نوجوانی مجذوب شعر و موسیقی شد و پیش از آنکه در سال ۱۹۵۱ برای تحصیل ادبیات انگلیسی به دانشگاه مک‌گیل برود، در ۱۷سالگی گروه موسیقی Buckskin Boyse را تشکیل داد و نخستین اشعارش را خواند. او در ۲۲سالگی اولین مجموعه‌شعرش با عنوان «بگذارید اساطیر را قیاس کنیم» ("Let Us Compare Mythologies") را منتشر کرد و آن‌چنان با استقبال منتقدین روبه‌رو شد که توانست کمک‌هزینه‌ای برای سفر به دور اروپا دریافت کند. او پس از دورهٔ کارشناسی به نیویورک رفت و در دانشگاه کلمبیا به تحصیل پرداخت و به‌محض پایان دورهٔ کارشناسی‌ارشد در سال ۱۹۵۷ به مونترال برگشت و در کارخانهٔ ریسندگی پدرش مشغول به کار شد. کوهن اولین مجموعهٔ شعرش را به یاد و خاطرهٔ پدرش تقدیم کرد.

کوهن تا پیش از سال ۱۹۶۷ که توانست توسط محفل‌های هنری اندی وارهل، در نیویورک، شهرتی به‌هم برساند و به‌عنوان خواننده و ترانه‌نویس به صنعت موسیقی آمریکا راه یابد، آثار ادبی تأثیرگذاری به وجود آورده بود:

- دومین مجموعه‌شعرش «ادویه دان زمین» با استقبال بیشتری از نخستین کتابش مواجه شد؛

- رمان «بازی دلخواه» خودزندگی‌نگاشتِ کوهن که در شمایل یک شاعر جوان در مونترال به تصویر در آمده است؛

- مجموعه‌شعر «گل‌هایی برای هیتلر» که اثری جسورانه بود که در آن کوهن دست به خودویرانگری از شمایلی می‌زند که به‌عنوان شاعر در کتاب‌های پیشینش خلق کرده بود؛

- «انگل‌های بهشت» دفترچه شعری که خلاصه‌ای از ترانه‌هایی است که بعدتر موفق‌ترین آوازهای او همچون سوزان را شکل می‌دهد؛

- «گزیده اشعار» که در سال ۱۹۶۸ به چاپ رسید و شامل شعرهایی از سال ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۸ می‌شود و توانست بزرگ‌ترین جایزهٔ افتخاری ادبی کانادا را به نام خود کند.

در سال ۱۹۷۲، نوبت به کتاب «توان بردگان» ("The Energy of Slaves")می‌رسد. این کتاب در تورنتو به چاپ رسید و جزو مدرن‌ترین اشعار کوهن به شمار می‌رود؛ مجموعه‌ای که تمام دغدغه‌های شاعر در پیش و پس از این کتاب را یک‌جا در خود جا می‌دهد: سرخوردگی‌های سیاسی در زندگی اجتماعی، بدگمانی به امکان برقرای روابط عاشقانه و شعر به‌عنوان ابزاری برای به‌چالش‌کشیدن خود شاعر. این کتاب در آستانهٔ ۴۰سالگی کوهن به چاپ رسید؛ زمانی که شاعر در اوج شهرت آوازخوانی بود و روابط عاشقانهٔ کوتاه‌مدتش با معروف‌ترین زنانِ زمانهٔ خود تمامی نداشت و پول و شهرت این آسایش را داد تا به جسورانه‌ترین شکل ممکن به تشریح خود بپردازد و در شعرها و ترانه‌هایش به یک نمادگراییِ شخصی‌ دست یابد که تنها در شاهکارهای ادبی ممکن است.

کتاب‌های او پس از «توان بردگان» به این ترتیب هستند:

«مرگ مردِ زن‌باره»، «کتاب بخشایش»، «موسیقی بیگانه»، «کتاب اشتیاق»، «اشعار و آوازها» و «پانزده شعر» که در سال ۲۰۱۲ به‌صورت اینترنتی منتشر شد. آخرین رمان او «بازنده‌های نازنین» نام دارد.

لئونارد کوهن در طول زندگی‌اش بارها با بیماری افسردگی دست‌وپنجه نرم کرده و همواره برای درمان آن به کارهای گوناگونی دست زده است؛ مانند عزلت‌گزینی در خانه‌ای در یونان، رژیم گیاه‌خواری، راهبِگی در معبد، مراقبه‌های طولانی، خوانندگی در سبک‌های مختلف راک و البته نوشتن شعر و ترانه.

بخشی از کتاب بازنده های نازنین

«باید توو کتابخانه مکثی می‌کردم. از لای گردوخاک‌ها یک آهنگ قدیمی افتاده بود سر زبانم. توو فکر یک رودخانهٔ یخ‌زده بودم و حوضچه‌های روشنش. مسیح با زبان یک کشیش به‌اندازهٔ نصف پاراگراف باهامان حرف زده. راجع به بهاری گفت که اسمش بهار تکاکویتا بود. کشیشه همان ادوارد لکومپه است، و از رو همین نصفه‌پاراگرافش دستم آمد چقدر عاشق این دختر است. لکومپه بیستم دسامبر ۱۹۲۹ مرد. پدر، تو مُردی. این کشیشی را که حالا این‌قدر دوستش داشتم آن اوایل خیلی به حساب نمی‌آوردم؛ چون به نظر می‌آمد برای دل کلیسا می‌نویسند نه اینکه نیلوفرها چطوری رشد می‌کنند. بهار آن شب جوری سرحالم آورد که برف زمستان حالم را عوض می‌کرد. حس کردم همه‌چیز برام واضح و روشن است. من پای این دنیای ساختگی را به اتاقک خودم هم باز کردم، همان خط و خطوط سرد و شفاف چیزهایی که بودند. نوشته Entre le village، یا Entre le village et le ruisseau Cayudetta، که یعنی بین روستا و نهر کایودتا، و بعد ادامه داده au creux d'un bosquet solitaire، در تهی‌گاه بیشه‌ای تنها، sortant de dessous un vieux tronc d'arbre couvert de mousse، از زیر تنهٔ درختی خزه‌بسته سر بلند کرد، chantait et chante encore de nos jours، شروع کرد به آوازخواندن و همچنان دارد آواز می‌خواند، une petite source limpide، بهاری کوچک و روشن...

همین‌جا بود که این دخترک هر روز به مدت نُه سال از چشمه آب می‌کشید. کاترین تکاکویتا چه‌چیزهایی که نمی‌دانی. عجب رؤیای هوشیاری، چه هوشیاری باشکوهی، باشکوه مثل درخشش حقایق، حس کردن پوست آدم، اینجا عجب ولعی برای هوشیاری بهم حمله کرده و این را لای لاشهٔ فشفشه‌های لت‌وپارم هم پیدا کردم، سوختنی خودخواهانه، ازدحامی شخصی و لبریز. سه‌هزار و دویست و هشتادوپنج بار آمدی سمت این درخت پیر. خدا را شکر که تاریخ هست که این‌ها را بهمان بگوید. می‌خواهم جوری بشناسمت که تو این کوره‌راه‌ها را یاد گرفتی. ردپای کفش‌های پوست گوزنت چقدر محو شده. عطر جنگل‌ها کل دنیا را گرفته. عطری که هرجا برویم باز گیر کرده لای تن‌پوش‌های چرمی‌مان، حتی به خورد بندهای کیف‌های جیبی‌مان رفته. من به آسمان گرگوری قدیس باور دارم، که پر از قدیس‌های دیگر است، بله، این پاپ بی‌سواد. این راه سرشار از حقایق است. آن رودِ کنار کاج‌های سرد هنوز هم هست. بگذار حقایق از آشپزخانه‌ام بکشندم بیرون. بگذار جلوم را بگیرند تا با خودم مثل گردانهٔ میز رولت بازی نکنم. کاش از کارهایی که این دختر کرده سر درمی‌آوردم.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۲۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۳۶۰ صفحه

حجم

۴۲۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۳۶۰ صفحه

قیمت:
۸۵,۰۰۰
۲۵,۵۰۰
۷۰%
تومان