دانلود و خرید کتاب هویت میلان کوندرا ترجمه پرویز همایون‌پور
تصویر جلد کتاب هویت

کتاب هویت

انتشارات:نشر قطره
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۵از ۱۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب هویت

کتاب هویت نوشتهٔ میلان کوندرا و ترجمهٔ پرویز همایون‌پور است و نشر قطره آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب هویت

انسان همواره به جهان و تحول آن می‌نگرد و برای شناخت پدیده‌های هستی می‌اندیشد. این نگاه و اندیشه هرچه با آگاهی بیشتر همراه باشد، قلمرو شناخت گسترده‌تر، ژرف‌تر و جذاب‌تر می‌گردد. در این زمینه، درک موقعیت بشری اهمیت خاص دارد و پی بردن به زوایای شگفت‌انگیز جان و روان بیش از هرچیز توجه اندیشمندان و هنرمندان را برمی‌انگیزاند.

میلان کوندرا همواره می‌کوشد تا در پرتو «هنر رمان» این قلمرو بیکران را درنوردد و در آثارش مضمون‌های وجودی انسان را بکاود. او بر این باور است که رمان می‌تواند انسان را، در راه رسیدن به بلوغ و کمال، یاری دهد و «جهان زندگی» را روشنایی بخشد. به‌نظر او، هر رمان باید بر هستی انسان نور بیشتری بتاباند و زوایای مبهم و ناشناختهٔ آن را روشن سازد. کوندرا اغلب گفتهٔ هرمن بروخ، متفکر و رمان‌نویس اتریشی، را به یاد می‌آورد: «رمانی که جزء ناشناخته‌ای از هستی را کشف نکند، غیراخلاقی است. شناخت، یگانه اخلاق رمان است.»

کوندرا شکل و قالب رمان‌هایش را تا سال ۱۹۸۸ به زبان موسیقی همچون «هنر سونات»، و شکل و قالب دو رمان جدیدش را همچون «هنر فوگ» توصیف می‌کند. کمپوزیسیونی بزرگ (سونات) با چندین موومان متضاد، جای به کمپوزیسیونی کوتاه‌تر (فوگ) می‌دهد که تنها از یک «بلوک» تقسیم‌ناپذیر تشکیل می‌شود. به دیگر سخن، رمان‌های پیشین دارای چند بخش بزرگ (هفت بخش) با مضمون‌ها و موضوع‌های متفاوت‌اند، درحالی‌که دو رمان جدید ساختاری متشکل از بخش‌های فراوان با مضمون‌ها و موضوع‌های مشابه دارند. رمان هویت و رمان کُندی هر یک پنجاه و یک بخش پیوسته و تفکیک‌ناپذیر را در برمی‌گیرد. رمان‌های پیشین به زبان چک و دو رمان آخر به زبان فرانسه نوشته شده‌اند. کوندرا خواهان آن است که زبانش «ساده، دقیق، و شفاف» باشد و در همهٔ زبان‌ها این خصوصیات را حفظ کند.

مضمون‌های هستی انسان در رمان به صورت «کلمه‌های بنیادین» یا «کلمه‌های کلیدی» متجلی می‌شوند و ژرفای احساسات و تفکرات قهرمانان آن را می‌نمایانند. مهم‌ترین مفتاح رمز وجودی شخصیت‌های رمان هویت، یعنی شانتال و ژان مارک، عبارت‌اند از: جسم، روان، سوءتفاهم، دوستی، ملال و... البته عشق و هویت.

ماجرای زندگی شانتال و ژان مارک زمینهٔ رویدادهای آخرین رمان کوندراست. آنان یکدیگر را دوست دارند، شریک زندگی یکدیگرند و جهانی را که نمی‌پسندند تنها در پرتو عشق خویش تاب می‌آورند. شانتال، به‌واقع، یگانه پیوند عاطفی ژان مارک با جهان است: «هیچ‌کس به جز شانتال نمی‌تواند او را از حالت بی‌اعتنایی برهاند.» و تنها با واسطهٔ او و به خاطر اوست که به جهان می‌نگرد. شانتال نیز، از نخستین لحظهٔ دیدار، شیفتهٔ ژان مارک شده است: «شانتال از همان آغاز در کنارش بود، در برابرش بود، نزدیکش بود... به تصرفش در آمده بود... بودن در کنار ژان مارک برایش همه‌چیز بود.»

روزی شانتال، بی‌آنکه درست مفهوم آن را بداند، می‌گوید: «مردها دیگر برای دیدن من سر برنمی‌گردانند.» و ژان مارک، ناراحت و شگفت‌زده، می‌کوشد تا احساس و اندیشهٔ شانتال را دریابد. هرچند در آغاز، احساس حسادت به او دست می‌دهد، سرانجام، عشقش چیره می‌شود. به‌نظرش می‌رسد که شانتال از غم و اندوه پیر شدن سخن می‌گوید. بنابراین، برای اینکه او را از افسردگی برهاند، زیر نقاب یک نفر بیگانه برایش نامه می‌نویسد: «من همچون جاسوس شما را دنبال می‌کنم، شما زیبا هستید، خیلی زیبا.» و از آنجا که روزهای بعد هم شانتال را دستخوش نومیدی و فکر مرگ می‌بیند، به نوشتن نامه ادامه می‌دهد. این نامه‌ها شانتال را افسون می‌کنند و احساسات و تمایلات دوران جوانی‌اش را بازمی‌گردانند. بدین‌سان، زمینهٔ سوءتفاهم به وجود می‌آید و بر رابطهٔ آنان تأثیر می‌گذارد.

ژان مارک دربارهٔ هویت شانتال دچار تردید می‌شود. به‌نظرش می‌رسد که شانتال همان زنی نیست که او دوستش می‌دارد، و در وجود او چهرهٔ زنی بیگانه را می‌بیند. خیال می‌کند که دربارهٔ هویت شانتال اشتباه کرده است و زن محبوب او دیگر برایش وجود ندارد. شانتال نیز از «جاسوس‌بازی» ژان مارک سر درنمی‌آورد، او را ریاکار و نابکار می‌پندارد و زندگی مشترکشان را بی‌معنا می‌بیند. واکنش شانتال که نشان از سنگدلی و بی‌رحمی دارد، ژان مارک را سخت می‌آزارد؛ احساس بی‌اعتنایی نسبت به همه‌چیز در او پدید می‌آید و اندوه وجودش را فرامی‌گیرد. آنان از درک یکدیگر عاجز می‌مانند و تفاهم خود را از دست می‌دهند.

زندگی شانتال و ژان مارک، سرانجام، به‌گونه‌ای نامحسوس، به رؤیایی شوم مبدل می‌شود. این رؤیا توانفرسا و وحشت‌انگیز است و فضایی کافکایی می‌آفریند. 

در رمان هویت وضع و موقع انسان معاصر زیر ذره‌بین گذاشته می‌شود و سرگشتگی و التهاب جان و روان او به نمایش درمی‌آید. شخصیت‌های رمان از چگونگی تحول جهان خرسند نیستند، مشارکت در قیل و قال «این آشفته‌بازار بی‌ارزش» را برنمی‌تابند، و «بلاهت درمان‌ناپذیرش» را جدی نمی‌گیرند. افکار و احساسات شانتال و ژان مارک خواننده را به هیجان می‌آورد و ذهن او را به افق‌های دوردست تفکر و تخیل می‌کشاند. آنان با حسرت به ارزش‌های متعالی از دست‌رفته می‌اندیشند، دربارهٔ موقعیت کنونی زندگی بشر گفتگو می‌کنند، و برای نجات خویش به عشق پناه می‌برند.

سراسر رمان سرشار از طنز و کنایه است و رمان‌نویس همواره با لبخندی غمگین به موقعیت‌های بشری می‌نگرد. پندار و توهّم، ساده‌دلی و خوش‌خیالی، و کلمات زیبا و اغواکننده در رمان رنگ می‌بازند؛ رمان خواب شیرین توهّم را از چشم می‌رباید.

میلان کوندرا دوست دارد که رمان‌هایش همچون سمفونی باشند و درونمایه‌های وجودی انسان را به ترنّم درآورند. بهترین رمان‌های او را می‌توان سمفونی هستی نامید و زیبایی و بی‌کرانگی «هنر رمان» را در آثار او ستود. چه خوب بود اگر می‌توانستیم خود را در فضای رمان رها سازیم؛ فضایی آزاد، شفاف، آکنده از تخیل و خلاقیت، سرشار از صدها حقیقت نسبی متضاد و ناهمگون. 

 رمان کوندرا شاعرانه و معطوف به کل هستی انسان است، حواس را نوازش می‌دهد، تفکر و تخیّل را برمی‌انگیزد، و پیچیدگی پدیده‌های وجود را جلوه‌گر می‌سازد. رمان کوندرا را باید با ذوق شاعرانه و شوق برای درک معمای وجودی انسان، خواند و باز خواند و در آن تأمل بسیار کرد.

خواندن کتاب هویت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران آثار میلان کوندرا پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب هویت

«به اتاقش بازمی‌گردد، به زحمت به خواب می‌رود و، پس از رؤیایی طولانی، نصف شب بیدار می‌شود. رؤیا تماماً از اشخاص متعلق به گذشته‌اش انباشته بود: مادرش (خیلی وقت پیش مرده است) و، به‌خصوص، شوهر سابقش (سال‌ها می‌شد که او را ندیده بود و در رؤیا شباهتی به خودش نداشت، گویی کارگردان رؤیا در شخصیت‌پردازی دچار اشتباه شده بود) همراه با خواهر سلطه‌جو و پرتوانش، و زن جدیدش (او را هرگز ندیده است؛ با این همه، در رؤیا دربارهٔ هویتش تردید نداشت). او در پایان، به شانتال پیشنهادهای مبهم عاشقانه می‌کرد و زن جدیدش هم می‌خواست شانتال را با شدت و حدت ببوسد. به‌واقع، همین بوسه بود که او را از خواب پراند.

ناراحتی و تشویشی که رؤیا برانگیخت چنان شدید بود که شانتال کوشید تا علت آن را دریابد. او می‌اندیشید که آنچه این‌همه آشفته‌اش کرده حذف زمان حال است، حذفی که رؤیا انجام داده است. زیرا او با شور و شوق به اکنون خویش پیوسته است، اکنونی که، به‌هیچ قیمت، آن را نه با گذشته و نه با آینده عوض می‌کند. از این روست که او رؤیا را دوست ندارد: رؤیاها دوره‌های متفاوت زندگی آدمی را یکسان، و همهٔ حوادثی را که از سرگذرانده است هم‌زمان، می‌نمایانند. رؤیاها اعتبار زمان حال را، با انکار موقعیت ممتازش، ازمیان می‌برند.

همچنان‌که در رؤیاهای آن شب او بخشی از زندگی‌اش به تمامی نابود شده است: ژان مارک، آپارتمان مشترکشان، همهٔ سال‌هایی که با هم زندگی کرده‌اند. به جای آن‌ها گذشته به میان آمده است: اشخاصی که با آن‌ها از مدت‌ها پیش قطع رابطه کرده است، اشخاصی که کوشیده‌اند او را در دام ماجرای جنسی مبتذلی اسیر کنند. این تصور برایش چندان چندش‌آور بود که در همان نیمه‌شب از جای برخاست، به حمام رفت و دیر زمانی به شستن خویش پرداخت.»

معرفی نویسنده
عکس میلان کوندرا
میلان کوندرا

میلان کوندرا (متولد ۱ آپریل ۱۹۲۹)، رمان‌نویس، داستان‌نویس، نمایشنامه‌نویس، مقاله‌نویس و شاعر مشهور اهل کشور چک است که در آثارش، کمدی اروتیک را به شکلی بسیار خواندنی با نقد سیاسی و گمانه‌زنی‌های فلسفی ترکیب می‌کند.

SarMiro
۱۴۰۳/۰۸/۲۴

داستان زن و مردیست که مرد خیلی زیبا عاشق زن است و جهان رو با وجود اون معنا میکنه. و در همین حال، زن جمله‌ای به زبون میاره که مرد رو دگرگون میکنه و... . چیز جالبی که داشت این بود

- بیشتر
برای آنکه من کوچک نگردد، برای آنکه حجمش حفظ شود، باید خاطرات را، همچون گل‌های درون گلدان، آبیاری کرد، و این مستلزم تماس منظم با شاهدان گذشته، یعنی دوستان، است. آنان آینهٔ ما هستند، حافظهٔ ما هستند؛ از آنان هیچ‌چیز خواسته نمی‌شود، مگر آنکه گاه‌به‌گاه این آینه را برق اندازند تا بتوانیم خود را در آن ببینیم.
آرزو
رؤیاها دوره‌های متفاوت زندگی آدمی را یکسان، و همهٔ حوادثی را که از سرگذرانده است هم‌زمان، می‌نمایانند. رؤیاها اعتبار زمان حال را، با انکار موقعیت ممتازش، ازمیان می‌برند.
آرزو

حجم

۱۳۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۱۳۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۱۲,۰۰۰
۷۰%
تومان