برای آنکه من کوچک نگردد، برای آنکه حجمش حفظ شود، باید خاطرات را، همچون گلهای درون گلدان، آبیاری کرد، و این مستلزم تماس منظم با شاهدان گذشته، یعنی دوستان، است. آنان آینهٔ ما هستند، حافظهٔ ما هستند؛ از آنان هیچچیز خواسته نمیشود، مگر آنکه گاهبهگاه این آینه را برق اندازند تا بتوانیم خود را در آن ببینیم.
آرزو
رؤیاها دورههای متفاوت زندگی آدمی را یکسان، و همهٔ حوادثی را که از سرگذرانده است همزمان، مینمایانند. رؤیاها اعتبار زمان حال را، با انکار موقعیت ممتازش، ازمیان میبرند.
آرزو
رؤیاها دورههای متفاوت زندگی آدمی را یکسان، و همهٔ حوادثی را که از سرگذرانده است همزمان، مینمایانند. رؤیاها اعتبار زمان حال را، با انکار موقعیت ممتازش، ازمیان میبرند.
کاربر ۹۲۹۶۸۹۸
او میاندیشید که آنچه اینهمه آشفتهاش کرده حذف زمان حال است، حذفی که رؤیا انجام داده است. زیرا او با شور و شوق به اکنون خویش پیوسته است، اکنونی که، بههیچ قیمت، آن را نه با گذشته و نه با آینده عوض میکند. از این روست که او رؤیا را دوست ندارد: رؤیاها دورههای متفاوت زندگی آدمی را یکسان، و همهٔ حوادثی را که از سرگذرانده است همزمان، مینمایانند. رؤیاها اعتبار زمان حال را، با انکار موقعیت ممتازش، ازمیان میبرند.
مهدیار
وقتی سرانجام به پاگرد میرسد احساس میکند که از خطری بزرگ رهیده است.
کاربر ۹۲۹۶۸۹۸
بلکه، بهعکس، برای آن است که آنها بهگونهای ترحمانگیز به غایت غیرشخصیاند
کاربر ۹۲۹۶۸۹۸
شهایش را مشاهده کرده است.
و اگر باز هم اشتباه میکرد؟ مگر پیش از آن دو بار تصور نکرده بود که نقاب از چهرهٔ مردی که به او نامه مینویسد برداشته است؟
شانتال چند
کاربر ۹۲۹۶۸۹۸