کتاب صدای پنهان ذهن
معرفی کتاب صدای پنهان ذهن
کتاب صدای پنهان ذهن نوشتهٔ ایتن کراس و ترجمهٔ سیمین کاظمی است و هورمزد آن را منتشر کرده است. این کتاب به ما توضیح میدهد چرا صداهای درون سر ما مهماند و چگونه افسارشان را به دست بگیریم.
درباره کتاب صدای پنهان ذهن
صدای پنهان ذهن نامزد بهترین اثر غیرداستانی به انتخاب گودریدز، اثر روانشناس مشهور، اتان کراس است که به بررسی گفتوگوهای خاموشی میپردازد که با خودمان داریم. همۀ ما صدایی در ذهن خود داریم. اغلب، وقتی با خودمان حرف میزنیم، امیدواریم که از مربی درونی بهره ببریم اما در عوض با یک منتقد درونی روبهرو میشویم. در شرایط سخت، مربی درونی به ما روحیه میدهد: «تمرکز کن، میتوانی انجامش بدهی». اما منتقد درونی کاملاً ناامیدمان میکند: «من حتماً شکست میخورم. همه به من میخندند. فایدۀ این کار چیست؟»
صداهای درون ذهن هم میتوانند مثبت باشند و هم منفی. نویسنده با تلفیق یافتههای پژوهشهای پیشرفتۀ رفتاری و مغزی آزمایشگاه خود با نمونههایی واقعی، توضیح میدهد که این گفتوگوها چگونه زندگی، کار و روابط ما را شکل میدهند. او هشدار میدهد که تسلیمشدن به خودگوییهای منفی و گمراهکننده میتواند سلامت ما را به خطر بیندازد، خلق و خوی ما را تضعیف کند، روابط اجتماعی ما را مختل کند و باعث شود که زیر فشار کمر خم کنیم.
خبر خوب این است که ما به ابزارهایی مجهز هستیم که میتوانند پچپچههای درونی را به نفع ما تغییر دهند. این ابزارها که اغلب از دید ما پنهان هستند شامل کلماتی هستند که برای فکر کردن به خود به کار میبریم؛ فناوریهایی که هر روز استفاده میکنیم؛ دفتر خاطراتی که در کشوی خود نگه میداریم؛ مکالماتی که با عزیزانمان داریم و شرایط مدارس و محلهای کارمان.
«صدای پنهان ذهن» با ترجمۀ روان سیمین کاظمی، با تکیه بر بحثهای مستدل، پژوهشهای تخصصی در حوزههای روانشناسی، علوم عصبی و علوم شناختی و داستانهایی اثرگذار، به ما قدرت میدهد که مهمترین گفتوگوی هر روزۀ خود را تغییر دهیم: گفتوگویی که با خودمان داریم.
خواندن کتاب صدای پنهان ذهن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب، انتخابی خوب برای علاقهمندان به روانشناسی و به خصوص روانشناسی شناختی است.
بخشی از کتاب صدای پنهان ذهن
«پیادهروهای نیویورک اتوبانهایی پر از گمنامها هستند. طی روز، میلیونها عابر پیادهٔ مصمم روی سنگفرشها گامهای بلند برمیدارند، با چهرههایی همچون نقابهایی که هیچ چیزی را افشا نمیکند. همین حالتهای چهره بر دنیای موازیِ زیر خیابانها -مترو- حاکم است. مردم مطالعه میکنند، به تلفنهایشان نگاه میکنند، و مستقیم به ناکجای نادیدنیِ عظیم خیره میشوند، با چهرههایی که اتصالشان با آنچه در ذهنشان میگذرد برقرار نیست.
البته، چهرههای غیرقابل خواندنِ هشتمیلیون نیویورکی تصویر غلطی نشان میدهد از دنیای شلوغِ آن سوی دیوارِ بیدروپنجرهای که یاد گرفتهاند بالا ببرند: «منظرهٔ فکریِ» پنهانِ تشکیلشده از گفتوگوهای غنی و فعالِ درونی که مرتباً زیر امواجِ وِروِرهجادو غرق میشود. با این همه، ساکنانِ نیویورک همان قدر به روانرنجوریشان مشهورند که به خشن و تند بودنِ رفتارشان. (بهعنوان بومی نیویورک، این حرف را با عشق میزنم.) پس تصور کنید احتمالاً چه چیزهایی یاد میگیریم اگر بتوانیم به پشت نقابهایشان تونل بزنیم تا دزدکی به صداهای درونیشان گوش بدهیم. در حقیقت، این دقیقاً همان کاری است که انسانشناسِ بریتانیایی، اندرو ایروینگ، از سال ۲۰۱۰ طی چهارده ماه انجام داد: پنهانی به صدای ذهنِ بیش از صد نیویورکی گوش داد.
با اینکه ایروینگ امیدوار بود به زندگی کلامیِ خامِ ذهن انسان -یا به بیان دقیقتر، به نمونهٔ صوتیِ آن- نظری بیاندازد، سرمنشاء پژوهشش در واقع به علاقهاش به این موضوع ارتباط داشت که ما چگونه با آگاهی از مرگ، تا میکنیم. او که استاد دانشگاه منچستر است، قبلاً کارهای میدانیای در آفریقا انجام داده بود که تکگوییهای درونیِ کلامیِ کسانی را تحلیل میکردند که ابتلایشان به اِچآیوی/ایدز تشخیص داده شده بود. جای شگفتی نیست که افکار این افراد با اضطراب و تردید و درد احساسیای گلآلود شده بود که تشخیص بیماریشان تولید کرده بود.
حالا ایروینگ میخواست این یافتهها را با گروهی از مردم مقایسه کند که مطمئناً غموغصهای داشتند اما لزوماً در وهلهٔ اول در شرایط مظلومانهای قرار نداشتند. برای انجام این پژوهش، بهسادگی (و شجاعانه!) در خیابان و پارکها و کافهها به نیویورکیها نزدیک میشد، دربارهٔ پژوهشش توضیح میداد و از آنها میپرسید که آیا مایلاند افکارشان را بلندبلند در یک دستگاه ضبط صدا بگویند در حالی که ایروینگ از دور از آنها فیلمبرداری میکرد.
بعضی روزها، چند نفری بله میگفتند؛ بعضی روزها فقط یک نفر. انتظار میرفت که بیشتر نیویورکیها بیشازحد گرفتار یا شکاک باشند که موافقت کنند. در نهایت، ایروینگ صد «جریانِ گفتارِ دروناً بیانشده» (طبق توصیفِ خودش) را در فایلهای ضبطشدهای جمع کرد که از پانزده دقیقه تا یک ساعت و نیم بودند. مسلماً این فایلهای ضبطشده مسیرِ پشتپردهٔ با دسترسیای نامحدود به ذهن فراهم نمیکنند، زیرا احتمالاً عنصری در عملکرد بعضی از مشارکتکنندگان دخیل بوده است. با وجود این هم این فایلها پنجرهٔ بیاندازه مخفیای به گفتوگوهایی باز میکنند که افراد با خودشان دارند در حالی که سکانِ زندگی روزانهشان را در دست گرفتهاند.
کاملاً طبیعی بود که نگرانیهای پیشپاافتاده فضاهایی را در مغزِ همهٔ مشارکتکنندگان در پژوهش ایروینگ اشغال میکردند. بسیاری از افراد هم از این گفتند که در خیابان چه چیزهایی مشاهده کردند -مثلاً باقی عابران و رانندگان و ترافیک- هم از این که چه کارهایی باید انجام میدادند. اما در کنار این افکارِ معمولی، تکگوییهایی وجود داشتند که بر سر انبوهی از زخمها و رنجها و نگرانیهای شخصی بحث میکردند. این بازگوییها اغلب درون محتوای منفیِ کاملاً بدون تغییری میافتادند، مثل چالهای عمیق که ناگهان وسط جادهٔ صافِ افکار ظاهر میشود. مثلاً زنی در پژوهش ایروینگ را در نظر بگیرید به نامِ مِرِدیت که گفتوگوی درونیاش یکهو از نگرانیهای روزمره به موضوعات زندگی و مرگ مطلق چرخید.»
حجم
۳۰۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۳۰۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
نظرات کاربران
ترجمۀ این کتاب از دیگر ترجمههای موجود در بازار خیلی دقیقتر و روانتر است.
من با این کتاب نتونستم خیلی ارتباط خوبی برقرار کنم ، شاید بخاطر ترجمه خشک و بیروح این کتاب این حسبه من القا شد