کتاب چرا آلمانی ها بهتر انجامش می دهند!
معرفی کتاب چرا آلمانی ها بهتر انجامش می دهند!
کتاب چرا آلمانی ها بهتر انجامش می دهند! (نکتههایی از کشوری بالغ) نوشتهٔ جان کمپفنر و ترجمهٔ اکبر درویشی است و انتشارات میلکان آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب چرا آلمانی ها بهتر انجامش می دهند!
آلمان کشور عجیبی است؛ بعد از تمام اتفاقاتی که در طول جنگ جهانی اول و دوم برای مردمش رخ داد، اما آنها توانستند از صفر و حتی زیر صفر شروع کنند و کشورشان را بسازند؛ اما این روزها هم با مشکلات دیگری دستوپنجه نرم میکنند که شاید کمتر دیده شود. آلمانیها چه کاری را بهتر انجام میدهند و اینکه واقعاً چه درسهایی برای ما دارند یا به بیان دقیقتر چه درسهایی فراگرفتهاند؟ اینها پرسشهایی است که در این باره در ذهن ما ایجاد میشود و جان کمپفنر در کتاب چرا آلمانی ها بهتر انجامش می دهند! به آنها پاسخ داده است.
هدف این کتاب این نیست که برتری آلمانیها را نشان دهد، بلکه میخواهد توازن را در روایت تاریخ برقرار کند.
اکنون آلمان در حال خروج از دورهای پایدار از رشد اقتصادی و ورود به برههای از عدمقطعیت تشدیدشده است. سفر جادهای یکساله و مصاحبههای نویسنده در این مسیر باعث نشده بیشازحد خوشبین باشد یا چشمانش را به روی معایب این کشور ببندد. بنابراین دیدگاهش به آلمان جالب توجه است.
خواندن کتاب چرا آلمانی ها بهتر انجامش می دهند! را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که دربارهٔ تاریخ، سیاست، جامعه و وضعیت مدیریت و کسبوکار آلمان پژوهش میکنند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب چرا آلمانی ها بهتر انجامش می دهند!
«صرفنظر از تلاش افراد، ارائهٔ تصویری شیطانی از کشوری که یک دههونیم بهدست دانشمندی قدرتمند اهل شهری کوچک و پیشپاافتاده رهبری شده کار سادهای نیست.
ظهور آنگلا مرکل و تأثیر او بر تعریف آلمان معاصر یکی از داستانهای سیاسی باورنکردنی اوایل قرن بیستویکم است. برای این کار کسی نامناسبتر از مرکل با ویژگیهای خاصش نبود: زن، پروتستان، فیزیکدانِ دانشآموخته و مطلقه. شبی که دیوار برلین فروریخت، رفیقْ مرکلِ ۳۵ ساله به دوستانش ملحق نشد تا در خیابانهای ناآشنای غرب جشن و پایکوبی کند. شایعاتی در اینباره شنیده بود و برای همین به مادرش، هرلیند، تلفن کرد. به او گفت: «مراقب باش، مامان! اتفاقاتی دارد میافتد.» پنجشنبه بود و همان کاری را کرد که پنجشنبهها انجام میداد: با دوستش به سونای عمومی در نزدیکی آپارتمان دوخوابهاش در منطقهٔ پرنتسلاور برگ رفت. مرکل بعدها گفت: «واقعاً از آنچه میشنیدم سر درنمیآوردم. با خودم فکر کردم که اگر دیوار باز شده، گمان نکنم دوباره بسته شود. بنابراین، تصمیم گرفتم صبر کنم.»
پس از سونا، با دیدن آنهمه مردم در خیابانها تصمیم گرفت در گذرگاه بورنهولمراشتراسه، که در آن نزدیکی بود، به آنها بپیوندد. «هرگز فراموش نمیکنم. حدود ساعت ۱۰:۳۰ یا ۱۱:۰۰ شب یا حتی دیرتر بود. تنها بودم، اما دنبال جمعیت راه افتادم. ناگهان خودمان را در قسمت غربی برلین دیدیم.» آنجا بهطور اتفاقی چند غریبه را دید و آنها دعوتش کردند. «چند قوطی نوشیدیم. بیاندازه خوشحال بودیم.» سپس، مانند بیشتر ساکنان آلمان شرقی، دوباره به آنسوی دیوار بازگشت. صبح روز بعد، کارهایی داشت که باید انجام میداد. در آن نخستین روزهای پُرشور، دولت آلمان غربی صد دویچهمارک با عنوان «پول خوشامدگویی» به همهٔ ساکنان آلمان شرقی داد. مرکل، بهجای آنکه پولش را خرج غذا یا نوشیدنیهای تجملاتی کند یا هدیهای برای عزیزی بخرد، عاقلانه عمل کرد. «برای رفتن به دستشویی یا خوردن یک فنجان چای داغ پول لازم بود؛ ماه نوامبر بود و هوا سرد.»
از مدتها قبل برنامهریزی کرده بود تا به ناخ دروبن (آنجا) برود، اما فقط وقتی که به شصتسالگی برسد؛ در این سن بود که مستمریبگیرها اجازه داشتند آلمان شرقی را به مقصد آلمان غربی ترک کنند (وقتی عمر سودمندی اقتصادیشان تمام شده بود). برنامهاش را برای آن روز محتمل چیده بود. به ایستگاه پلیس مراجعه میکرد، گذرنامهٔ آلمان شرقیاش را با گذرنامهٔ آلمان غربی عوض میکرد، سپس به امریکا میرفت. دوست داشت در سفری جادهای سرتاسر امریکا را بگردد. بعدها اظهار داشت: «میخواستم کوههای راکی را ببینم، بیهدف رانندگی کنم و به آهنگهای بروس اسپرینگستین گوش کنم. رؤیایم این بود.» سر راهش به هتل کمپینسکیِ برلین غربی میرفت و با مادرش صدف دریایی میخورد (قبل از فوت مادرش در نودسالگی در سال ۲۰۱۹، هرگز فرصت انجامدادن این کار را پیدا نکرد).
نسل کاملی از آلمانیها فقط موتی (مامان) را در مقام صدراعظم این کشور دیدهاند. او تجسم اشتیاق شدید آلمان به ثبات بوده است. در تمام این مدت، او بهندرت از خود سخن گفته است. حتی وقتی مجلهٔ تایم او را چهرهٔ سال ۲۰۱۵ معرفی کرد، درخواست مصاحبه را نپذیرفت. دوست ندارد دربارهٔ جنسیت یا پیشینهٔ خود حرف بزند. این کمحرفی به برند او تبدیل شده است. یکی از دستیاران سابق او میگفت کم پیش میآمد که مرکل در مواجهات نزدیک احساسات شدیدی از خود بروز دهد. او تأکید داشت که دلیلش نه سردی مرکل، بلکه شیوهٔ تربیتیاش بوده است. «بهواسطهٔ زندگی در نظام جمهوری دموکراتیک آلمان، جامعهپذیر شده است. کاملاً آگاه است که مردم به دوستانشان خیانت میکنند. بهندرت سرخورده میشود، چون انتظار زیادی از مردم ندارد.» افراد دیگری که با او کار کردهاند بر این عقیدهاند که علاقهٔ مرکل به فرهنگ او را منطقی نگه داشته است. اولریش ویلهم، سخنگوی دولت بین سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۰، به یاد دارد که در پروازهای طولانی برای شرکت در اجلاسهای جهانی و در بازگشت از آنها نهفقط دربارهٔ راهبرد سیاسی، بلکه در خصوص ادبیات و هنر نیز بحث میکردهاند.»
حجم
۳۹۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۳۹۶٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
نظرات کاربران
لطفا بی نهایت بذارید
نشر میلکان جان، لطفا کتاب رو تو طاقچه بینهایت بذار 😍😍😍❤️
من نتونستم با متن ارتباط برقرار کنم انتظار داشتم با تحلیل نکاتی موجب موفقیت جامعه آلمان بود مواجه بشم اما متن حالت روزنامه وار داره به نظرم. اونطور که باید عوامل موفقیت جامعه آلمان رو میگفت ، نبود
بی نهایتش کنیددددد😻😻😻😻
لطفا در بی نهایت بگذارید
واقعا کتاب زیبا و مفهومی بود تاثیر گذار بود که یک شخص خارجی اینطور از یک کشور دیگه تعریف کند
شناخت روحیات ملت آلمان از دیدگاه یک بریتانیایی است. نه یک کتاب مدیریتی یا علوم اجتماعی. جذاب با ترجمه نسبتا خوب