کتاب پزشک نازنین
معرفی کتاب پزشک نازنین
کتاب پزشک نازنین نوشتهٔ نیل سایمون و ترجمهٔ آهو خردمند است. نشر نی این نمایشنامهٔ آمریکایی را که بر اساس داستانهای کوتاه آنتوان چخوف نوشته شده، روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب پزشک نازنین
کتاب پزشک نازنین (The Good Doctor) حاوی یک نمایشنامهٔ آمریکایی است که یک کمدی به شمار میرود. این کمدی در برادوی، در تئاتر «یوجین اونیل» و در ۲۷ نوامبر ۱۹۷۳ افتتاح و در ۲۵ می ۱۹۷۴ پس از ۲۰۸ اجرا و هشت پیشنمایش بسته شد. این نمایشنامه در حالی آغاز میشود که «نویسنده» در اتاق مطالعه و پشت میزش و رو به تماشاچیان نشسته است. داستانْ درمورد نویسندهای است که در ابتدا داستان خود را در اتاق کارش معرفی میکند. در این داستان شخصیتهای مختلفی وجود دارند که جامعه را نقد میکنند. این نویسنده که شخصیت اصلی این اثر است، با افراد بسیاری از جمله کارمند معمولی شهرداری و همسر او روبهرو میشود. او تماممدت افراد را توصیف میکند و فضای درستی از داستان را در اختیار مخاطب اثر قرار میدهد.
میدانیم که نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب پزشک نازنین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی آمریکا و قالب نمایشنامهٔ کمدی پیشنهاد میکنیم.
درباره نیل سایمون
نیل ماروین سایمون (Neil Marvin Simon) در ۴ ژوئیه ۱۹۲۷ به دنیا آمد و در ۲۶ اوت ۲۰۱۸ درگذشت. او نمایشنامهنویس و فیلمنامهنویس مشهور آمریکا و یکی از سرشناسترین نمایشنامهنویسان جهان و نیز تاریخ برادوی بود. با وجود شهرتِ نیل سایمون بهعنوان کمدینویس، در برخی از نمایشنامههایش، بهویژه «سهگانهٔ اوژن» و «پسران آفتاب» به تجارب آمریکاییانِ یهودیتبار در قرن بیستم پرداخته است. سایمون در سال ۱۹۹۱، جایزهٔ پولیتزر را برای نمایشنامهٔ «گمشده در یانکر» دریافت کرد. او در دوران فعالیتش آثار متعددی نوشت که برخی از آنها به پارسی هم ترجمه شدهاند. بیشتر از هر نمایشنامهنویس آمریکایی دیگری آثار پرتماشاگر و پرفروش نوشته و همچنین رکورد بیشترین تعداد اجرای صحنهای نمایشنامههای یک نویسنده در تالارهای آمریکا از آن او بوده است. سایمون در سالهای حیاتش شهرت و موفقیتی کمنظیر به دست آورد و تنها نمایشنامهنویسی به شمار میرود که نامش در زمان حیاتش بر یک تالار تئاتر در برادوی گذاشته شد. نیل سایمون در مقام موفقترین نمایشنامهنویس تجاری تاریخ آمریکا هم در کیفیت و هم در کمیت، توانست مسائل جدی زندگی روزمره را بهشیوهای هنرمندانه در قالب کمدی به خوانندگان و تماشاگران نمایشنامههایش ارائه کند و از این طریق جایگاه اجتماعی تازهای به کمدی بخشد. سایمون در کمدیهایش بهجای رویارویی با جامعه بهشیوهای سیاسی، تمایل دارد صرفاً انسانها را همانگونه که هستند به نمایش بگذارد؛ با نقاط ضعف و غرابتها و رفتارهای بیمعنایشان. از نمایشنامههای نیل سایمون میتوان به «عاقبت عشاق سینهچاک»، «پسران آفتاب»، «پابرهنه در پارک»، «پزشک نازنین» و «اتاقی در هتل کالیفرنیا» اشاره کرد.
بخشی از کتاب پزشک نازنین
«نویسنده:دوباره برای کسانی که از این زندگی سخت خشمگین صدمهخوردهن یک پایان دیگه هم هست. جولیا بهدلیل اینکه از سادگی و معصومیتش سوءاستفاده میشد دیگه کار نکرد و برگشت پیش پدر و مادرش و با فقر زندگیش رو ادامه داد. من دلم میخواد یه روز یه کتاب بنویسم... که سی و هفت قصه کوتاه رو توش جا بدم که همهش یکجور تموم بشه. خیلی دلم میخواد اینکار رو بکنم. این رو میدونین که انسان تنها مخلوقییه که قادره بخنده و همین اصله که انسانها رو از بقیه مخلوقات جدا میکنه. با این وجود، در مورد این تئوری یه چیز شگفتانگیز باید باشه که وقتی ما داریم یه چیزی رو معاینه میکنیم ما رو به قهقهه میندازه. بذارین واضحتر براتون بگم. مثلا درد... درد... احتیاجی نیست که بگم درد خندهدار نیست، البته مگر اینکه کس دیگهیی درد رو بکشه. چرا دیدن کسی که دندونش به اندازه یک پرتقال بادکرده و داره درد میکشه، خندهداره؟ اصلا خنده نداره، بههیچوجه. اما در دهکدهیی در آستموکو۵ جایی که محل تفریحی زیادی نداره دردگرفتن دندون یک نفر میتونه هفتهها اونها رو بخندونه. البته سرگئی ونیگلاسف،۶ خادم کلیسا هیچ بامزگی در این قضیه نمیبینه.
(نور بالا میآید. یک اتاق عمل با یک صندلی در یک طرف صحنه و در طرف دیگر یک میز با وسائل مختلف پزشکی روی آن. خادم کلیسا وارد میشود. او تنومندترین مردیست که در لباس کشیشی دیده شده است. او کشیش کلیسای روسهاست، یک دستمال دور صورتش بسته و آروارههایش بهطرز عجیبی باد کرده. از وسط صحنه درحالیکه از درد مینالد میگذرد.)
وقتی داشت میاومد طرف بیمارستان، مردم تو خیابون بیشتر بهش میخندیدن تا براش دلسوزی کنن، میدونین چرا؟ چون همه میدونستن دندانپزشک شهر، امشب عروسی دخترشه و دستیارش رو که دانشجوی علاقمندی به دندانپزشکیست جای خودش در مطب گذاشته. طفلک خادم کلیسا. اون تنها کسی بود که خبر نداشت.
نویسنده در میان مونولوگش کت سفید دستیاری را میپوشد که زیاد هم تمیز نیست و یک سیگار برگ روشن میکند. وقتی خادم کلیسا در میزند او بلافاصله یک کتاب قطور را که روی آن نوشته «دندان» برمیدارد.»
حجم
۴۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۹۸ صفحه
حجم
۴۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۹۸ صفحه